wring

/ˈrɪŋ//rɪŋ/

معنی: منحرف کردن، پیچاندن، فشردن، چلاندن، به زور گرفتن، انتزاع کردن
معانی دیگر: (معمولا با: out - پارچه را هنگام رختشویی) چلاندن، (به زور) گرفتن، ستدن، ستاندن، درکشیدن، به دست آوردن، تاب دادن، کج و معوج کردن، پیچ و تاب دار کردن، عمل چلاندن، فشار، سخت تحت تاثیر قرار دادن، آزار دادن، دردناک کردن، غصب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wrings, wringing, wrung
(1) تعریف: to twist and squeeze tightly, as between the hands or between rollers.
مشابه: compress, mangle, press, squeeze, twist

- Please wring the wet towel over the sink.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] لطفا حولۀ خیس را توی سینک بچلان!
|
[ترجمه مالک میرزائی] لطفا حوله خیس وا روی سینک بچلون.
|
[ترجمه گوگل] لطفاً حوله مرطوب را روی سینک بچرخانید
[ترجمه ترگمان] لطفا حوله خیس را از سینک بیرون بکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to press out or extract by or as though by this means.
مترادف: extract
مشابه: coerce, exact, extort, press, squeeze, tear, wrench, wrest

- We wrung the water out of the wet clothes.
[ترجمه گوگل] آب را از لباس خیس بیرون کشیدیم
[ترجمه ترگمان] آب را از لباس های خیس بیرون کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We'll wring the truth out of you!
[ترجمه گوگل] ما حقیقت را از شما بیرون خواهیم کشید!
[ترجمه ترگمان] ما حقیقت رو از تو بیرون می کشیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to afflict as though by twisting and squeezing.
مترادف: wrench
مشابه: afflict, harrow, pain, pierce, rack, rend, torment

- It wrings my heart to see you suffer.
[ترجمه غزل] دیدن رنج کشیدن شما قلبم را به درد می آورد
|
[ترجمه گوگل] دیدن رنج کشیدن تو قلبم را به هم می زند
[ترجمه ترگمان] قلبم از دیدن شما عذاب می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to clasp and squeeze together (the hands), as in frustration, anxiety, or distress.
مشابه: clasp, squeeze, twist

- She wrung her hands in despair.
[ترجمه غزل] با درماندگی دست هایش را بهم فشرد
|
[ترجمه گوگل] دستانش را با ناامیدی فشار داد
[ترجمه ترگمان] نا دین دست هایش را به هم فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to break by twisting (a bird's neck or the like).
مشابه: break, twist

- They killed the birds by wringing their necks.
[ترجمه گوگل] آنها پرندگان را با فشار دادن گردن آنها کشتند
[ترجمه ترگمان] آن ها پرندگان را با فشردن گردنشان کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to twist and squeeze something.
مشابه: press, squeeze, twist

- Wring gently so you don't damage the material.
[ترجمه گوگل] به آرامی فشار دهید تا به مواد آسیب نرسانید
[ترجمه ترگمان] خیلی آروم، پس به مواد آسیب نمی زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of twisting and squeezing; wringing.
مشابه: squeeze, twist

- She gave the wet suit a good wring.
[ترجمه گوگل] او کت و شلوار خیس را به خوبی فشار داد
[ترجمه ترگمان] او کت و شلوار خیس را یک فشار خوب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wring one's hands
(به نشان نگرانی یا نومیدی و یا غم و غیره) دست های خود را به هم مالیدن،به هم فشردن

2. wring somebody's neck
(خودمانی) کشتن،خفه کردن

3. he wanted to wring the ducks neck and eat it
او می خواست گردن اردک را بپیچاند و آن را بخورد.

4. she gave the towels another wring
حوله ها را یک بار دیگر چلاند.

5. . . . give or else the tyrant will wring it out of you
. . . . بده وگرنه ستمگر به زور بستاند.

6. Please wring all the water from the soaking-wet shirt.
[ترجمه گوگل]لطفاً تمام آب را از پیراهن خیس خارج کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا همه آب و from خیس کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll wring your neck if you don't behave!
[ترجمه گوگل]اگر رفتار نکنی گردنت را به هم می زنم!
[ترجمه ترگمان]اگر رفتار نکنی گردنتو می شکنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He turned away to wring out the wet shirt.
[ترجمه گوگل]برگشت تا پیراهن خیس را در بیاورد
[ترجمه ترگمان]رویش را برگرداند تا پیراهن خیس را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's impossible to wring a donation out of him.
[ترجمه گوگل]گرفتن کمک مالی از او غیرممکن است
[ترجمه ترگمان] غیر ممکنه که یه اهدا پول ازش قرض بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They managed to wring a promise out of her.
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند از او قولی بگیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند یک قولی از او بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I managed to wring the information out of him.
[ترجمه گوگل]من موفق شدم اطلاعات را از او خارج کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم اطلاعات را از او بیرون بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Soak a small towel in the liquid, wring it out, then apply to the abdomen.
[ترجمه گوگل]یک حوله کوچک را در مایع خیس کنید، آن را فشار دهید، سپس روی شکم بمالید
[ترجمه ترگمان]یک حوله کوچک را در مایع خیس کنید، آن را فشار دهید و سپس روی شکم خود بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wring the water out of your wet bathing costume.
[ترجمه گوگل]آب را از لباس حمام خیس خود خارج کنید
[ترجمه ترگمان] از لباس حموم خیس آب بیا بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll wring his neck if he does that again!
[ترجمه گوگل]اگر دوباره این کار را بکند، گردنش را می‌پیچانم!
[ترجمه ترگمان]اگر باز هم این کار را بکند گردنش را می شکنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحرف کردن (فعل)
shunt, alienate, avert, divert, deflect, swerve, bend, call off, warp, wring, pervert

پیچاندن (فعل)
intricate, wind, turn, waggle, wrest, flex, contort, bolt, screw, twist, distort, twitch, wring, tweak, wimble

فشردن (فعل)
shrink, crush, wad, tighten, twitch, push, press, squeeze, wring

چلاندن (فعل)
crush, wrest, press, squeeze, wring

به زور گرفتن (فعل)
wring

انتزاع کردن (فعل)
wring

انگلیسی به انگلیسی

• twisting or squeezing with force, extracting by force, extorting
squeeze; bend; twist; apply pressure; hold by force; behead
when you wring a wet cloth, you squeeze the water out of it by twisting it tightly.
when someone wrings their hands, they hold them together and twist and turn them because they are very upset but feel they can do nothing.
if someone wrings a bird's neck, they kill the bird by twisting its neck. if one person is angry with another, they sometimes threaten to wring their neck.
see also wrung.
when you wring out a wet cloth, you squeeze the water out of it by twisting it strongly.
if you wring something out of someone, you manage to make them give it to you even though they do not want to.

پیشنهاد کاربران

این لغت در ساختار دستوریِ اسمی دارای معنایی است که از معنی اصلی در کاربرد فعلیِ لغت مزبور مشتق شده است ( که همان فشردن، چلاندن، یا پیچ دادن است. ) اما زمانی که فعل است در دیکشنری کالینز، برای آن هفت معنا داده شده است. دو تا از معانی که به اندازه ی معنی اصلی ( چلاندن، فشار دادن ) کاربردی هستند را در اینجا به دوستداران ترجمه متون مختلف پیشنهاد می کنم:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ( tr ) used in the *phrase wring one's hands*: to clasp and twist ( one’s hands ) , esp in anguish. ( Collins Dictionary )
قلاب کردن و پیچاندن دست ها بهم بخصوص در غم و اندوه ( ناراحتی، فشار روحی، مضیقه، رنج، عذاب، درد شدیدِ جسمی و روحی، استیصال )
Example 1: 👇
He wrung his hands in pain.
Example 2: 👇
She was wringing her hands in agitation.
Example 3: 👇
There was little they could do about it except wring their hands.
2. to obtain ( something especially information ) with difficulty or by forceful means.
بدست آوردن ( چیزی، به ویژه اطلاعات ) به سختی یا از طریق زور و فشار
Example 1: 👇
Few concessions were wrung from the government.
به سختی از دولت امتیازات کمی گرفته شد.
Example 2: 👇
Linda wrings from her sister the confession that Julia is now beyond ever taking Johnny back and that, in fact, she does not love him.
* Shadowed Cocktails: The Plays of Philip Barry from Paris Bound to the Philadelphia Story - written by Donald R. Anderson & Robert A. Schanke
لیندا به سختی توانست از خواهرش، جولیا، اعتراف بگیرد که او دیگر به برگشتن جانی فکر نمی کند ( با او دیگر زندگی نخواهد کرد ) و در واقع او را دوست ندارد.
* متن انتخابی: از کتاب دانالد اندرسون👆

wring
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/wring
چلوندن

بپرس