breezy

/ˈbriːzi//ˈbriːzi/

معنی: خنک، شادی بخش، نسیم دار، تازه
معانی دیگر: پر نسیم، بادی، سرزنده، شاد و سبکبال، خوش، خوش هوا، ملایم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: breezier, breeziest
مشتقات: breezily (adv.), breeziness (n.)
(1) تعریف: slightly windy.
مترادف: airy
مشابه: blowy, drafty, gusty, mild, windy

- These breezy spring days are great for flying kites.
[ترجمه Maneli] این روز های بهاری برای بادبادک بازی عالی هستند
|
[ترجمه روشنک نیکویان] این ایام بهار که باد ملایمی میاد، واسه بادکنک هوا کردن عالیه.
|
[ترجمه گوگل] این روزهای خوش بهاری برای پرواز بادبادک عالی است
[ترجمه ترگمان] این روزه ای بهار برای بادبادک هوا خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lighthearted or carefree, sometimes carelessly or inappropriately so.
مترادف: airy, carefree, casual, light, lighthearted
مشابه: blithe, blithesome, happy-go-lucky, offhand

- It was just a breezy conversation with nothing serious being discussed.
[ترجمه گوگل] این فقط یک مکالمه گرم بود که در آن هیچ بحث جدی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان] این فقط یک مکالمه بود و هیچ چیز جدی در مورد بحث نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was offended by his breezy remarks about homeless people.
[ترجمه گوگل] او از اظهارات نسیم او در مورد افراد بی خانمان آزرده شد
[ترجمه ترگمان] او از سخنان پرشور خود در مورد افراد بی خانمان رنجیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a breezy day
روزی پر نسیم

2. a breezy speech
صحبت شاد و فرح انگیز

3. It's a little breezy up here.
[ترجمه گوگل]اینجا کمی نسیم است
[ترجمه ترگمان]اینجا کمی هوا گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was a bright and breezy sort of girl,always laughing.
[ترجمه Holyloser] او یک دختر بشاش و شاد بود که همیشه می خندید
|
[ترجمه گوگل]او دختری روشن و بادی بود که همیشه می خندید
[ترجمه ترگمان]او دختری درخشان و breezy بود که همیشه می خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She called a breezy good morning.
[ترجمه گوگل]او یک صبح بخیر نسیم را صدا کرد
[ترجمه ترگمان]صبح به خیر و خوشی صدایش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mona tried to sound breezy.
[ترجمه گوگل]مونا سعی کرد نسیمی به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]مونا سعی کرد آروم به نظر برسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His bright and breezy manner sometimes irritated people.
[ترجمه گوگل]رفتار درخشان و نسیم او گاهی مردم را عصبانی می کرد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات شاد و ملایم او مردم را عصبانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The day was breezy and warm.
[ترجمه روشنک نیکویان] روز گرم بود و نسیم میوزید.
|
[ترجمه گوگل]روز نسیم و گرمی بود
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's a breezy day.
[ترجمه گوگل]این یک روز نسیم است
[ترجمه ترگمان]روز گرمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You're very bright and breezy today!
[ترجمه روشنک نیکویان] امروز خیلی سرحال و هوشیاری.
|
[ترجمه گوگل]شما امروز بسیار روشن و نسیم هستید!
[ترجمه ترگمان]امروز خیلی روشن و روشن هستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The local newspaper called his speech breezy.
[ترجمه گوگل]روزنامه محلی سخنان او را بادگیر خواند
[ترجمه ترگمان]روزنامه محلی سخنرانی وی را \"باد\" خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's a woman with a lot of breezy charm.
[ترجمه گوگل]او زنی است با جذابیت های نسیمی
[ترجمه ترگمان]او زنی است با نسیم ملایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The breezy summits and old snow patches will be favourite spots to lie on.
[ترجمه گوگل]قله های نسیم و برف های قدیمی مکان های مورد علاقه برای دراز کشیدن خواهند بود
[ترجمه ترگمان]قله های برفی و برف قدیمی مناطق مورد علاقه شما قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although Levin sometimes goes overboard with jokes, his breezy, slightly irreverent tone is a welcome one.
[ترجمه گوگل]اگرچه لوین گاهی اوقات با شوخی زیاده روی می کند، لحن آرام و کمی بی احترامی او خوشامد است
[ترجمه ترگمان]گرچه له وین گاه گاهی با شوخی به دریا می افتد، و با این حال، لحن تند و ملایم او یک خوش آمد گویی صمیمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنک (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, fresh, flat, insipid, vapid, breezy, frigid, icy

شادی بخش (صفت)
breezy

نسیم دار (صفت)
breezy

تازه (صفت)
young, fresh, late, up-to-date, green, new, breezy, recent, dewy, new-fashioned, red-hot, neoteric

انگلیسی به انگلیسی

• windy; nonchalant, sprightly, easygoing, lively
someone who is breezy behaves in a brisk, casual, cheerful, and confident manner.
when the weather is breezy, there is a fairly strong but pleasant wind blowing.

پیشنهاد کاربران

سرزنده،
Lively, casual, cheerful, confident, sparkling fresh, animated
. His breezy manner was half her charm
شاداب، سرزنده، باحال
نسیم ملایم

بپرس