strenuous

/ˈstrenjuːəs//ˈstrenjʊəs/

معنی: فعال، با حرارت، مشتاق، شدید، بلیغ
معانی دیگر: پرتنش، پرتکاپو، پرتقلا، پرکوشش، نیروگیر، سخت، دشوار، طاقت فرسا، فرساینده، پر اشتیاق، پر حرارت، پر شور، مشتاقانه، مصر، فوق العاده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: strenuously (adv.), strenuousness (n.)
(1) تعریف: marked by great effort or energy; vigorous or zealous.
مترادف: ardent, vigorous, zealous
متضاد: halfhearted
مشابه: emphatic, energetic, fervent, forceful, strong, vehement

- They went forward with the plan despite strenuous objections.
[ترجمه گوگل] آنها با وجود مخالفت های شدید با این طرح پیش رفتند
[ترجمه ترگمان] آن ها علی رغم اعتراضات شدید، با این برنامه پیش رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: requiring or characterized by great effort or exertion.
مترادف: arduous, grueling
متضاد: easy, effortless, relaxing
مشابه: demanding, exhausting, hard, herculean, intense, labored, laborious, punishing, rough, rugged, taxing, uphill, vigorous

- Running is strenuous exercise.
[ترجمه مریم مزدایی] دویدن ورزش سنگینی است.
|
[ترجمه گوگل] دویدن یک ورزش سخت است
[ترجمه ترگمان] دویدن ورزش سختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. strenuous efforts
کوشش های مشتاقانه

2. a strenuous climb to the top of the mountain
صعود طاقت فرسا به قله ی کوه

3. a strenuous examination
یک آزمون سخت

4. a strenuous game of tennis
یک بازی تنیس پرتقلا

5. He rarely does anything more strenuous than changing the channels on the television.
[ترجمه گوگل]او به ندرت کاری سخت تر از تغییر کانال های تلویزیون انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او به ندرت کاری بیش از تغییر کانال ها روی تلویزیون انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The doctor advised Ken to avoid strenuous exercise.
[ترجمه گوگل]دکتر به کن توصیه کرد از ورزش های شدید خودداری کند
[ترجمه ترگمان]پزشک به کن توصیه کرد که از ورزش شدید اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. May I be strenuous, energetic and persevering !May I be patient! May I be able to bear and forbear the wrongs of others! May I ever keep a promise given!
[ترجمه نرگس محمدی] باشد که سختکوش و پر انرژی و پر استقامت باشم! باشد که صبور باشم! باشد که توانای تحمل و گذشت کردن از خطای دیگران رو داشته باشم! باشد که همیشه به عهد خود وفا کنم!
|
[ترجمه گوگل]باشد که سخت، پرانرژی و پشتکار باشم! ​​صبر داشته باشم! باشد که بتوانم خطاهای دیگران را تحمل کنم و تحمل کنم! باشد که من همیشه به قولی که داده ام عمل کنم!
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است من با پشت کار و استقامت و استقامت صحبت کنم؟ میتونم صبور باشم؟ ممکن است بتوانم تحمل کنم و از اشتباه ات دیگران خودداری کنم! می توانم به قولم وفا کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Avoid strenuous exercise in the evening.
[ترجمه گوگل]از انجام ورزش های سنگین در عصر خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]از ورزش شدید در عصر اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't do anything strenuous for a week or two.
[ترجمه گوگل]برای یک یا دو هفته کار سختی انجام ندهید
[ترجمه ترگمان]برای یک هفته یا دو هفته کار سختی انجام نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She made strenuous efforts to tame her anger.
[ترجمه گوگل]او تلاش زیادی کرد تا خشم خود را مهار کند
[ترجمه ترگمان]کوشید تا خشم خود را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He made strenuous attempts to stop her.
[ترجمه گوگل]او تلاش های شدیدی برای متوقف کردن او انجام داد
[ترجمه ترگمان]او تلاش فراوانی کرد تا او را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sherry's been making a strenuous effort to lose weight.
[ترجمه گوگل]شری تلاش زیادی برای کاهش وزن کرده است
[ترجمه ترگمان]شری به سختی تلاش می کند وزن خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were wearied out with the strenuous manual labour.
[ترجمه گوگل]آنها با کار شدید یدی خسته شده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها از کاره ای سنگین دستی خسته و خسته خسته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ship went down although strenuous efforts were made to save it.
[ترجمه گوگل]کشتی غرق شد، اگرچه تلاش های زیادی برای نجات آن انجام شد
[ترجمه ترگمان]کشتی با آن که تلاش های زیادی برای نجات آن انجام شده بود، پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Strenuous efforts had been made to improve conditions in the jail.
[ترجمه گوگل]تلاش های جدی برای بهبود شرایط در زندان انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]تلاش های strenuous برای بهبود شرایط زندان صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فعال (صفت)
smart, acting, active, energetic, strenuous, cracking, peppy, snappy, spirited, go-ahead, hot-shot, pushful, spiriting

با حرارت (صفت)
strenuous, earnest, hot, adust, fervent, ebullient, hot-blooded, warm, hipped-up

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

بلیغ (صفت)
strenuous, studious

انگلیسی به انگلیسی

• requiring great effort, arduous, exhausting; vigorous, energetic
a strenuous action or activity involves a lot of effort or energy.

پیشنهاد کاربران

طاقت فرسا
پرتنش، تنش زا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : strenuousness
✅️ صفت ( adjective ) : strenuous
✅️ قید ( adverb ) : strenuously
فشار آور
سنگین
دشوار، سخت
کار فشارآور strenuous job
تمرین سخت strenuous exercise
وظیفه سنگین strenuous duty
سوئدی ( سویدی ) anstr�ngande
زیاد ، شدید ، پر قدرت . دوز بالا
پر فشار
( بدن سازی ) حرکت قدرتی

بپرس