پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٦٩٨)

بازدید
١,٠٣٧
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کلمه در سه نقش دستوری صفت، اسم و قید تأکیدی ( intensifier ) بکار می رود: 1. ( adj ) delirious; frenzied مجنون؛ دیوانه؛ دچار هزیان شده؛ شیدا؛ شوری ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Windwing ( n ) – meaning: a small panel in an automobile window that can be turned outward for ventilation. پَنِلِ کوچکی که در شیشه های در جلویِ اتو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Bumbershoot /ˈbʌmbərʃuːt/ ( n - US, old - fashioned, informal ) an umbrella. این واژه که به معنی چتر است در قدیم و در انگلیسیِ آمریکایی استفاده میشد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Misapprehension /ˌmɪs�prɪˈhɛnʃən/ ( n ) – meaning: a failure to understand fully; misconception; a mistaken belief about or interpretation of somethi ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از این عبارت برای ابراز تعجب، شگفتی و سردرگمی استفاده می شود. معادلِ عباراتی است مثل: خدای من؛ وای خدا؛ یا خدا؛ ای بابا؛ وایِ من؛ ای وای؛ چی میگی!؛ ع ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

این لغت در دیکشنری حدود ۱۳ تعریف دارد. آنچه در زیر می آید تنها یکی از معانی این کلمه در نقش دستوری اسم است: Drain /dreɪn/ ( n ) – meaning a pipe or c ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کلمه هم در نقش دستوری اسم بکار می رود و هم در نقش فعل کاربرد دارد: Mammock /ˈm�mək/ – meaning: 🔰 1. ( n - dialect ) a fragment; scrap. یک تکه؛ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Numismatics /ˌnjuːmɪzˈm�tɪks/ Also called: numismatology /njʊˌmɪzməˈtɒlədʒi/ ( n - functioning as singular ) – meaning: the study or collection of co ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Exonumia /ˌeksəˈnuːmiə/ ( n ) – meaning: items, as tokens or medals, that resemble money but are not intended to circulate as money. اقلامی چون نشان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Sumpsimus /ˈsʌmpsɪməs/ ( n - jocular ) – meaning: a correct form of expression ( or a new and better custom or notion ) taking the place of a popular ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Spellbind /ˈspɛlbʌɪnd/ ( v - tr. past and past participle spellbound ) – meaning: a person hold the complete attention of ( someone ) as though by ma ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برای این کلمه حدود ۲۶ تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد. آنچه در پایین می آید تنها یکی از تعاریف است: New Oxford American Dictionary ⬇️ Cap /k�p/ ( v ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Whipster /ˈwɪpstər/ also called Whippersnapper /ˈwɪpəˌsn�pər/ ( n ) – meaning: a young and inexperienced person considered to be presumptuous or over ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برای این کلمه در دیکشنری زیر بیش از ۱۵ تعریف آمده است. تعریفی که از این لغت در پایین می اید، تنها یکی از معانی و یا تعاریفی است که با مثال هایی از دی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعریف اول این لغت همانی است که دوست عزیز محمد آقا گفتند: مجموعه ای از زنگ های ثابت و بزرگ…. اما تعریف دوم بر اساس دیکشنری زیر مربوط به صدا، آهنگ و یا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در دیکشنری Collins، این کلمه هم بعنوان اسم و هم در نقش دستوری فعل بکار رفته است. ابتدا تعریف این لغت در جایگاه اسم و سپس تعریف آن در نقش فعل همراه با ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

to be satisfied with distinction won by past achievements and cease to strive for further achievements. ( Collins Dictionary ) راضی بودن به دستاورده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Bone dry /bəʊn ˈdrʌɪ/ ( adj ) – meaning completely or extremely dry. ( New Oxford American Dictionary ) کاملاً یا بیش از حدخشک Example 1: 👇 a bone ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کلمه صفت است و در دیکشنری زیر دو تعریف برای آن وجود دارد: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. ( of food, especially fish ) preserved in pickle o ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Duende /dʊˈɛndeɪ/ ( n - mass ) – meaning: a quality of passion and inspiration ( esp associated with flamenco ) . حالتی از شور و الهام ( به خصوص برخ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Hellion /ˈhɛljən/ Also called a heller ( n - US, informal ) a rough or rowdy person, esp a child; troublemaker ( New Oxford American Dictionary ) یک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

همینطور که از پیشنهادات دوستان مشخص است، این کلمه که فعل لازم است دارای دو معناست. در دیکشنری زیر هر دو معنا با مثال داده شده است. با آوردن هر دو تعر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کلمه هم اسم است و هم فعل. در دیکشنری زیر یک تعریف برای نقش اسمی آن و سه تعریف برای نقش فعلی آن وجود دارد. تعاریف همراه با مثال ها از دیکشنری های ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

dress or behave in a sexually provocative way; to show your body in a confident and sexual manner. ( New Oxford American Dictionary ) پوشش یا رفتار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Surplice /ˈsɜːplɪs/ ( n ) – meaning a loose wide - sleeved liturgical vestment of linen, reaching to the knees, worn over the cassock by members of t ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Unguinous /ˈʌŋɡwɪnəs/ ( adj - obsolete ) - meaning: fatty; greasy; oily. چرب؛ روغنی؛ چرب و چیلی؛ پر روغن. Example 1: 👇 The lotion feels more ungui ...

پیشنهاد
١

come out smelling of roses ( also come up smelling like roses or come out smelling like a rose ) meaning: emerge from a difficult situation with one' ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بر طبق دیکشنری زیر، این کلمه هم نقش اسم و هم فعل را ایفا می کند. ابتدا تعریف مربوط به اسم و سپس تعریف مربوط به فعل همراه با مثال های از دیکشنری و یک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه بر طبق دیکشنری زیر هم نقش دستوری اسم و هم صفت را ایفا می کند. ابتدا دو تعریف لغت در نقش اسم و سپس تعریف آن در نقش صفت همراه با مثال ها داده ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

زبان باز؛ متملق؛ چاچول باز؛ مداهنه گر؛ زبان به مزد؛ چرب گفتار؛ شیرین سخن؛ سخن فریب Example 1: 👇 a glib sales executive یک مدیر فروش زبان باز ( شیرین ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

کم و بیش؛ نزدیک به؛ حدوداً؛ بطور تقریبی؛ نسبتاً؛ قریب به صحت؛ بگی نگی؛ یه جورایی Example 1: 👇 He can do just about anything. اون تقریباً می تونه هر ...

پیشنهاد
١

Haul ( one ) down to ( some place ) – meaning: to compel or force one to go to some location, especially in order to face an authority figure. وادار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

a symbol that is used in printing, in mathematics and, commonly, on a telephone keypad; it consists of two horizontal lines, one above the other, wit ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

برای این لغت که صفت هست، چهار تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که یکی از آنها خاصِ انگلیسی بریتانیایی است و یکی دیگر در آمریکای شمالی بکار می رود: New ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بگی نگی؛ میشه گفت؛ اگه خدا قبول کنه؛ ریا نباشه؛ همچین؛ یه جورایی؛ به قولی؛ اینطور میگن؛ به تعبیری Example 1: 👇 He's not here, so in a manner of spea ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Carper /kɑː ( r ) pə ( r ) / – meaning someone who constantly criticizes in a petty way. ( Collins Dictionary ) کسی که مدام به شیوه ای تنگ نظرانه ان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

( Show ) a flash of something A flash of something– meaning: a sudden or brief manifestation or occurrence of something. تجلی یا وقوع ناگهانی یا کو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

این عبارت، یک عبارت اسمی است که برای آن در دیکشنری وبستر دو تعریف داده شده است که هم پوشانی با معانی فارسی پیشنهاد شده توسط دوستان دارد. تعاریف مورد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Campari /kɑmˈpɑri/ ( n ) – meaning: an Italian aperitif, often mixed with soda water as a drink characterized by its dark red color and bitter flavor ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این کلمه اسم است و در دیکشنری زیر دو معنا برای آن ذکر شده است: 1. nearness in place or time. نزدیکی از نظر زمانی و مکانی Example1:👇 He kept his dis ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

be of one’s specialized sphere of knowledge, skill, responsibility or activity. مربوط به حوزه ی تخصصی دانش، مهارت، مسئولیت و یا فعالیت یک فرد. Exam ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این کلمه در نقش دستوری فعل بکار می رود و در دیکشنری زیر برای آن سه تعریف وجود دارد. دو تعریف بعنوان فعل متعدّی و یک تعریف بعنوان فعل لازم. تعاریف مور ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Period piece /ˈpɪriəd ˌpiːs/ ( n ) – meaning: an object, a piece of music, a play, etc, valued for its quality of evoking a particular historical pe ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

این کلمه هم فعل است و هم اسم. در دیکشنری زیر مجموعآً شش تعریف برای این لغت وجود دارد. دو تعریف مربوط است به نقش دستوری فعل و چهار تعریف دیگر مربوط به ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به زانو درآمدن؛ ناکام ماندن؛ از پای درآمدن؛ آشکارا مغلوب شدن؛ خوار شدن Example 1: 👇 We might fall flat on our faces and end up bankrupt. ممکنه به ز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Born to/in the purple – meaning: a category of members of royal families born during the reign of their parent. This notion was later loosely expande ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

to wait expectantly or anxiously. با عصبانیت و اضطراب انتظار کشیدن؛ از اضطراب یا هیجان نفس را حبس کردن یا بند آمدن نفس Example 1: 👇 The election wa ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

In someone’s or something’s wake – meaning: used to say what is left behind by someone or something. آنچه از کسی یا چیزی بجا می ماند؛ آنچه که در مور ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

نشر اکاذیب؛ دروغ بستن؛ نسبت ناروا؛ دروغ زنی؛ ایجاد بد نامی؛ انگ زنی؛ شاخچه بستن؛ پاپوش؛ چفته؛ اَغرامه Example 1: 👇 She sued them for libel over th ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در دیکشنری زیر سه تعریف برای این لغت داده شده است که در راستای پیشنهادات دوستان است. این سه تعریف همراه با مثال های مربوطه از دیکشنری و خارج از دیکشن ...