پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٧٠١)

بازدید
١,٠٤٩
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون مهارت و ظرافت When striving for a naturalistic effect in an opening scene between two old college roommates who were once rivals for the same wo ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه علاوه بر معنی کودک نابغه ، معنی کسی که در سن جوانی موفق است را هم می دهد: A person who is exceptionally successful in his or her field while ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر حال؛ پر جُنب و جوش؛ زنده دل؛ پر از انرژی Example: 👇 ANN: Something's burning you up. Tell me what it is! PAT: I'm afraid you're imagining things. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

a narrow set of lines or rays, such as light rays, diverging from or converging to a point. مجموعه باریکی از خطوط یا پرتوها، مانند پرتوهای نور، که ا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی دیگر از معانی این کلمه: ( حرفِ ) مزخرف؛ چرند؛ چرت و پرت؛ یا چرندیات؛ لاطائل؛ مهمل؛ یاوه Example 1: 👇 I’ve never heard such a load of tripe in a ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Set/put/keep the record straight/accurate: to correct an error or misunderstanding; to provide the facts about something that people have a false und ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنج معنی این عبارت: ۱ - مطلبی را مد نظر داشتن یا به بحث گذاشتن Example 1: 👇 They knocked his idea around/about. ۲ - با افراد یا گروهی خاص همنشین بو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

To suddenly feel weak because you are frightened, nervous, or ill. ( Cambridge Dictionary ) به دلیل ترس، عصبی بودن یا بیماری، ناگهان احساس ضعف کردن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این کلمه در معنای کلی به فردی مربوط می شود که در لذت های جمعی حالگیری می کند. یکی از این اجتماعات مهمانی ها است که به تعبیری در این بافت به معنی مهما ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Armillary comes from the Latin word armill ( a ) , “bracelet, hoop, ” which is typically worn on the arm. Armillary is most often used in the term ar ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهیج از نظر جنسی؛ شهوت برانگیز؛ ( گاهی به معنی ) نفسانی ( در تقابل با روحانی و معنوی Example: 👇 PAT: Well, there are crazy priests. Anyways, I bet t ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرد معتاد به حشیش یا کسی که از روی عادت ماریجوانا مصرف می کند. Example: 👇 MARY - ELLEN ( laughing hysterically. She has a pot on her head like a he ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چی بهش میگن؛ اسمش چیه؛ از اینا Example: 👇 DANE: Oh, have you met my wife Mary - Ellen? REILLY: How do you do? Your wife. I thought you were friends ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در لحظه ی حیاتی؛ در زمان بحرانی؛ سرِ وقتش Example: 👇 ROBBIE: Fuck off, Mary, just fuck off. Leave me alone. I haven’t done anything to you. ( Calmer ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساساتی ( به شکل زننده ) ؛ لوس یا جلف Example: 👇 WILLIS ( the landlord ) : The thing I love about you kids is you’re honest, you’re direct. There’s ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

یکی از کاربردهای این لغت در زمینه ی زیر است: تقلیدی از یک فیلم، برنامه تلویزیونی و غیره که به شیوه ای سرگرم کننده ، به یاد ماندنی ترین جنبه های فیلم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

To speak to someone rudely or without respect. با کسی بی ادبانه و خارج از نزاکت یا تند صحبت کردن. Example 1: 👇 You'll get in trouble if you give h ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه دو معنی با کاربردهای متفاوت دارد: 1. a term of address used for a girl or woman; a little girl. دُخی؛ دخترک Example: 👇 That’s good, girlie ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تظاهر نکن؛ صادق باش؛ من و سرکار نذار Example: 👇 RUTH: I bet she told you were the first guy that ever turned her on. Did she? Oh, come off it, Dick, ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودکشی کردن Example: 👇 His life was meaningless without Coleen, so he would end it all چون زندگیش بدون کالین بی معنا بود خودکشی کرد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

باعث سرگیجه Example: 👇 The towering roller coaster offered a vertiginous thrill to its riders as it plunged from dizzying heights. وقتی ترن هواییِ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی دیگری برای این لغت وجود دارد که تنها در انگلیسی بریتانیایی و نه آمریکایی بکار می رود: کسی که توسط دولت برای جاسوسی از مطالبه کنندگان استخدام می ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه یا روشی مطمئن برای خروج احساسات یا انرژی های منفی و یا تنش Example 1:👇 So, you'll have to be my safety valve, confidant and confessor. بنابراین ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دیدگاه مغرضانه؛ نگاه یا نقطه نظر شخصی؛ نظر از روی تعصب Example 1: 👇 They give a slant to every single news item that’s put on the air. آنها به هر خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آزادانه و بدون محدودیت خرج کردن؛ به باد دادن پول و سرمایه Example 1: 👇 He blew a fortune on racing cars. او ثروت قابل ملاحظه ای را بخاطر اتوموبیل ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اغوا کننده؛ تحریک آمیز؛ اغوا گر Example 1: 👇 Select a dress with a deep v - neck if you want to look come - hither at night. اگه میخوای در شب، اغوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بر لبه پرتگاه بودن؛ توی هچل افتادن؛ درگیر یک کار پر ریسک بودن Example: 👇 TONY ( looks straight at LESGATE ) : One thousand pounds in cash. LESGATE: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضیافت؛ مهمانی؛ جشن؛ دور همی Example 1:👇 The convivium was filled with laughter, music, and delicious food as friends and family gathered to honor th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

علاوه بر معانی پیشنهاد شده، این لغت دو معنی دیگر نیز دارد: 1. unwell or depressed دمغ؛ ناخوش؛ بی حوصله Example: 👇 To feel crummy 2. wretchedly inad ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Stag party or stag night: a party for men only, esp one held for a man before he is married. مهمانی که برای یک مرد، ( بخصوص قبل از ازدواج ) توسط دوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از این عبارت وقتی استفاده می شود که فردی در حال انجام کاری ناخوشایند و دشوار است و آن کار نوعی تنبیه برای وی به حساب می آید. مثل این است که در فارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Tag along/around/behind: to accompany someone, esp. when uninvited ۱ - همراهی کردن کسی بخصوص بدون درخواست یا تمایل فردِ همراهی شونده. ۲ - تعقیب کردن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معانی پیشنهاد شده این فعل دو قسمتی ( از یک فعل و یک جزء حرف اضافه ای ) به معنی زیر نیز هست: to make or do quickly or easily. کاری را ساده و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرد غُر غُرو و ایراد گیر؛ کسی که بی دلیل دنبال بهانه می گردد؛ کسی که بدون هیچ توجیهی سر و صدا راه می اندازد. Example: 👇 "I can't eat this meat - it ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مانع از شنیده شدن یا مورد توجه قرار گرفتن؛ صدای کسی را خفه کردن. Example: 👇 He complained of being muzzled by the chairman. او از اینکه رئیس جلسه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روده درازی کردن؛ پر گویی یا پر حرفی کردن؛ حرف مفت زدن؛ طولانی و کسل کننده صحبت کردن؛ بی فکر حرف بیهوده زدن. Example 1: 👇 She would go red in the fa ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Touch a nerve or touch a raw nerve or hit a nerve or hit a raw nerve or strike a nerve or strike a raw nerve all have the same meaning: To mention o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این ترکیب، یک عبارت فعلیِ دو قسمتی است که از یک فعل و یک جز دیگر ( پارتیکل، چیزی شبیه حرف اضافه ) تشکیل شده است. عبارت مورد بحث در موقعیتهای غیر رسمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با وجود اینکه در این عبارت از کلمه appetite به معنی اشتها استفاده شده است اما همیشه در رابطه با اشتها نسبت به غذا بکار نمی رود بلکه کلاً به معنی بران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سترگ؛ تنومند؛ گُنده؛ عظیم ذکر چند نکته در مورد این کلمه مهم است: 1 - Brobdingnagian comes from the name Brobdingnag, a fictional place from Jonathan ...

پیشنهاد
٠

Refrain from inciting drama ( rumor, lying, or an exaggerated reaction to life events ) . اجتناب از نشان دادن واکنش غیر معمول یا شدید و افراطی در یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سن اختیار؛ سنی که دیگر فرد می تواند امور خود را اداره کند. Example 1:👇 Well, he's reached the age of discretion, if only in some respects. خُب اون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اَه؛ لعنتی؛ گندِش بزنن Example:👇 I'm not happy in this old place. It’s too violent it's too dramatic. I know I'm an actress but hang it, I'm on a ho ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بخاطر چیزی پایین تر از استانداردهای معمول رفتار کردن؛ نادیده گرفتن ارزش های فردی ( بخاط رسیدن به چیزی ) ؛ خود را برای دستیابی به چیزی حقیر کردن. برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم آوردن؛ دچار شکست روحی ( یا جسمی ) شدن Example: 👇 NORMAN: Well, you see . . . ( Pause ) I’m gonna set myself on fire as a protest against the war. ...

پیشنهاد
٠

Keep ( several/a lot of/ too many ) balls in the air. در آنِ واحد یا همزمان چند کار را با هم انجام دادن؛ با یک دست چند هندوانه برداشتن. Example 1: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معانی صحیحِ پیشنهادی، این عبارت دو معنی کاربردی دیگر نیز دارد: ۱ - حیواناتی که هنوز ذبح نشده اند و زنده هستند: Example: 👇 livestock on the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( غالباً در جملات و یا ساختارهای منفی بکار می رود ) : هیچ اهمیتی یا علاقه ای را نسبت به چیزی نشان ندادن؛ بی اهمیت بودن. مترادف ها: Give a hoot; give ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to make ( oneself ) ready for something difficult or unpleasant; to fill ( oneself ) with determination and courage. آماده شدن برای کاری سخت یا امری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عاری از شواهد یا مدارک مجرمانه Example: 👇 The cops raided the warehouse, but the place was clean as a whistle پلیس به انبار هجوم برد اما هیچ مدرک مج ...