پیشنهاد‌های مهدی نمازیان (٣,٥٧٧)

بازدید
٢,٨١٥
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی فام، بی رنگ ( فیزیک )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زردپیِ آشیل ( کالبد شناسی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاشنه آشیل an/one's Achilles' heel نقطه ضعف، ضعف ( مجازی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

ache for somebody/something دل ( کسی ) برای کسی/ چیزی/کاری پَر زدن ache to do something برای کسی/چیزی/کاری بی تابی کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَسِتیلن ( شیمی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوهرِ سرکه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اَسِتیک، سرکه ای ( شیمی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اَسِتات، نمکِ جوهرِ سرکه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ترشی؛ تلخی؛ دبشی ( رسمی ) 2. تندی، تلخی، درشتی؛ حرفِ تند ( مجازی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تند، تیز، زننده، خشن، درشت؛ ناخوشایند؛ خشونت آمیز؛ تلخ، گزنده، نیش دار ( رسمی ) 2. بُرّا، نافذ، صریح، قاطع ( طبعِ شوخ، نقد )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در حالت اسم: 1. تکخال، آس ( ورق و غیره ) 2. تکخال، ستاره، قهرمان ( محاوره ) 3. امتیازِ سرویس ( تنیس، والیبال ) have an ace up one's sleeve/have an ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عادی، معمولی، همیشگی؛ مأنوس، مألوف

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اُخت شدن با؛ اُخت بودن با؛ خو گرفتن با

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود را عادت دادن به؛ عادت کردن به، خو کردن به

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسبت دادن به

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قصدِ تهمت، به تهمت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهمت آمیز، اتهام آمیز، متهم کننده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت اسم: حالتِ مفعولی، حالتِ رایی در حالت صفت: مفعولی، رایی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعا، شکایت bring an accusation against somebody کسی را متهم کردن، به کسی تهمت زدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نفرین شده، نفرت انگیز، زشت، منفور ( ادبی ) 2. لعنتی ( محاوره )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. انباره، باتری ( برق، فنی ) 2. انباشتگر ( کامپیوتر )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. فزاینده، رو به افزایش، روزافزون، متزاید 2. مال اندوز؛ زیاده طلب، فزونی خواه ( جامعه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ذخیره؛ توده، انبوه، تَل

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عاید شدن، به دست آمدن، حاصل شدن؛ تعلق گرفتن؛ منتج گردیدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. رشد و نمو، بزرگ شدن 2. به هم چسبیدن، جوش خوردن 3. افزایش

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مجاز ( شخص ) ؛ رسمی، دارای اعتبارنامه ( نماینده ) ؛ مجاز، دارای امتیاز ( مدرسه ) ؛ معتبر، قابل قبول، پذیرفته ( عقیده، فکر )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مأموریتِ رسمی دادن به ( رسمی ) ؛ با استوارنامه فرستادن ( سفیر ) 2. به حساب آوردن، محسوب کردن، شمردن، دانستن، نسبت دادن به ( شخص ) 3. به حسابِ . ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تجهیزات، ساز و برگ ( نظامی ) ؛ لوازم، اسباب ( مجازی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسابدارِ قسم خورده، حسابدارِ خبره

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورتحسابِ پرداختی ( مالی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسئول، پاسخگو، جوابگو، جواب ده be held accountable مسئول به شمار آمدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. دلیلِ . . . بودن؛ توجیه کردن ( برای ) ، توضیح دادن ( برای ) 2. انتظارِ . . . را داشتن، در نظر گرفتن، فکرِ . . . را کردن 3. پیدا کردن، محلِ . . . ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسئولیت، پاسخ گویی، جواب گویی، جواب دهی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. زایمان 2. دراز کشیدن، استراحت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخاطب ساختن؛ تماس گرفتن با؛ رویاروی شدن با، مواجه شدن با؛ بلند کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آکوردئون 2. چین دار، کرکره ای، چین چین؛ آکاردئونی ( صفت گونه ) accordion pleats in a skirt پلیسۀ دامن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. به عقیدۀ، به گفتۀ، به زعمِ 2. بر طبقِ، به فراخورِ، به نسبتِ، مطابق با

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. بنابراین، از این رو 2. بر همان قرار، طبقِ آن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برحسبِ اینکه، بر طبقِ اینکه، بنابراین که ( رسمی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

طبقِ، بنابر، بر حسبِ

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. با هم سازگار بودن، با هم جور آمدن، با هم خواندن ( رسمی ) 2. اعطا کردن، دادن ( رسمی ) He accorded him permission to go abroad در حالت اسم: 1. پی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٨

1. تحقق 2. مهارت؛ هنر، کمال، فضیلت 3. موفقیت، دستاورد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ورزیده، قابل، تربیت شده، ماهر ( شخص ) 2. کمال یافته، تمام شده ( کار ) an accomplished fact عملِ انجام شده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

1. تحقق بخشیدن به ( آرزو ) 2. توفیق یافتن در، نایل شدن به، دست یافتن به

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. همراهی کردن 2. همراهِ . . . بودن، ملازمِ . . . بودن، هم زمانِ . . . بودن، توأم بودن با 3. همراهی کردن ( موسیقی ) accompanied by همراه با، به اتفا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

همدست، شریکِ جرم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ملازم، همراه، همپا 2. همراهی ( موسیقی ) 3. همراهی کننده ( موسیقی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همراهی کننده ( موسیقی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نردبانِ کشتی ( دریانوردی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٧

1. جا، منزل، اتاق 2. سازش، موافقت، تطبیق ( رسمی ) 3. همسازی، انطباق ( رسمی ) 4. مسکن؛ جا و غذا ( آمریکا، در جمع )