پیشنهادهای مهدی نمازیان (٣,٦٥٥)
جویان، خواهان؛ حریص، آزمند، زیاده طلب the acquisitive society جامعۀ آزمند، جامعۀ زیاده طلب
بدست آوردن، حاصل کردن، کسب کردن ( تجربه، عادت، شهرت، پول ) ؛ فرا گرفتن ( زبان ) ؛ آموختن، اندوختن ( دانش ) acquire a taste for به مزۀ . . . عادت کرد ...
پذیرا، مطیع، رام؛ راضی
رضایت، عدمِ مخالفت؛ تسلیم
تن در دادن، تسلیم شدن، رضایت دادن، پذیرفتن، قبول کردن acquiesce in something چیزی را قبول کردن، چیزی را پذیرفتن
آشنایی، سلام و علیک
1. آشنایی، اطلاع؛ سابقه 2. آشنا 3. آشنایان He has a wide acquaintance have a nodding acquaintance with دورادور آشنا بودن با ( شخص ) ؛ آشناییِ مختصری ...
acquaint with آشنا کردن با، آگاه کردن از، در جریانِ . . . گذاشتن، مطلع کردن از ( شخص ) acquaint oneself with آشنا شدن با، آگاهی یافتن از، در جریانِ ...
1. صوت شناسی، آکوستیک، مبحثِ صوت 2. وضعیتِ صوتی، آکوستیک ( تالار، اتاق )
1. صوتی، مربوط به صوت ( فیزیک ) 2. صوت شناختی، مربوط به صوت شناسی 3. غیر برقی ( موسیقی ) 4. آکوستیک، وضعیتِ صوتی ( تالار، اتاق و غیره ) acoustic p ...
دانه بلوط؛ میوه بلوط
گیاه تاج الملوک، اقونیطون؛ ریشه تاج الملوک ( پزشکی )
1. خادمِ کلیسا، خدمتکارِ کلیسا؛ دستیارِ کشیش 2. مرید، شاگرد، نوچه؛ دستیار، کمک ( رسمی، به شوخی )
جوشِ صورت، غرور ( جوانی )
اوجِ کمال؛ اوج، قله، ذروه
1. اذعان کردن، قبول کردن؛ اقرار کردن به، اعتراف کردن به 2. اعلامِ وصول کردن؛ پاسخ دادن، جواب دادن ( سلام ) 3. قدردانی کردن برای، تشکر کردن برای، سپا ...
1. لب ترش، میخوش، مَلَس ( رسمی ) 2. ترشرو، عبوس، کج خلق ( مجازی )
acid - proof
ضدِ اسید
بارانِ اسیدی
آزمایشِ تعیین کننده، آزمایشِ نهایی ( مجازی )
با طعنه، با لحنِ نیش داری، به طورِ گزنده ای، با تمسخر، با کنایه؛ با دلخوری، با تلخی
ترشی، خاصیتِ اسیدی ( شیمی ) ؛ ترشیدگی؛ ترش کردگی ( معده )
اسیدی کردن، اسید سازی؛ اسید شدگی
1. اسید کردن، ترشانیدن ( شیمی ) 2. اسید شدن، ترشیدن
اسیدراک ( موسیقی )
اسیدی، ترش
در حالت صفت: 1. ترش 2. سخن گزنده، نیش دار، شخص ترشرو، بد عُنُق ( مجازی ) 3. اسیدی ( شیمی ) در حالت اسم: 1. اسید، جوهر ( شیمی ) 2. اِل اِس دی ( عا ...
بی فام، بی رنگ ( فیزیک )
زردپیِ آشیل ( کالبد شناسی )
پاشنه آشیل an/one's Achilles' heel نقطه ضعف، ضعف ( مجازی )
ache for somebody/something دل ( کسی ) برای کسی/ چیزی/کاری پَر زدن ache to do something برای کسی/چیزی/کاری بی تابی کردن
اَسِتیلن ( شیمی )
جوهرِ سرکه
اَسِتیک، سرکه ای ( شیمی )
اَسِتات، نمکِ جوهرِ سرکه
1. ترشی؛ تلخی؛ دبشی ( رسمی ) 2. تندی، تلخی، درشتی؛ حرفِ تند ( مجازی )
1. تند، تیز، زننده، خشن، درشت؛ ناخوشایند؛ خشونت آمیز؛ تلخ، گزنده، نیش دار ( رسمی ) 2. بُرّا، نافذ، صریح، قاطع ( طبعِ شوخ، نقد )
در حالت اسم: 1. تکخال، آس ( ورق و غیره ) 2. تکخال، ستاره، قهرمان ( محاوره ) 3. امتیازِ سرویس ( تنیس، والیبال ) have an ace up one's sleeve/have an ...
عادی، معمولی، همیشگی؛ مأنوس، مألوف
اُخت شدن با؛ اُخت بودن با؛ خو گرفتن با
خود را عادت دادن به؛ عادت کردن به، خو کردن به
نسبت دادن به
به قصدِ تهمت، به تهمت
تهمت آمیز، اتهام آمیز، متهم کننده
در حالت اسم: حالتِ مفعولی، حالتِ رایی در حالت صفت: مفعولی، رایی
ادعا، شکایت bring an accusation against somebody کسی را متهم کردن، به کسی تهمت زدن
1. نفرین شده، نفرت انگیز، زشت، منفور ( ادبی ) 2. لعنتی ( محاوره )
1. انباره، باتری ( برق، فنی ) 2. انباشتگر ( کامپیوتر )
1. فزاینده، رو به افزایش، روزافزون، متزاید 2. مال اندوز؛ زیاده طلب، فزونی خواه ( جامعه )