پیشنهاد‌های مهدی نمازیان (٣,٦٥٥)

بازدید
٣,٧٧١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جویان، خواهان؛ حریص، آزمند، زیاده طلب the acquisitive society جامعۀ آزمند، جامعۀ زیاده طلب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدست آوردن، حاصل کردن، کسب کردن ( تجربه، عادت، شهرت، پول ) ؛ فرا گرفتن ( زبان ) ؛ آموختن، اندوختن ( دانش ) acquire a taste for به مزۀ . . . عادت کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پذیرا، مطیع، رام؛ راضی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رضایت، عدمِ مخالفت؛ تسلیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تن در دادن، تسلیم شدن، رضایت دادن، پذیرفتن، قبول کردن acquiesce in something چیزی را قبول کردن، چیزی را پذیرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشنایی، سلام و علیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. آشنایی، اطلاع؛ سابقه 2. آشنا 3. آشنایان He has a wide acquaintance have a nodding acquaintance with دورادور آشنا بودن با ( شخص ) ؛ آشناییِ مختصری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

acquaint with آشنا کردن با، آگاه کردن از، در جریانِ . . . گذاشتن، مطلع کردن از ( شخص ) acquaint oneself with آشنا شدن با، آگاهی یافتن از، در جریانِ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. صوت شناسی، آکوستیک، مبحثِ صوت 2. وضعیتِ صوتی، آکوستیک ( تالار، اتاق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. صوتی، مربوط به صوت ( فیزیک ) 2. صوت شناختی، مربوط به صوت شناسی 3. غیر برقی ( موسیقی ) 4. آکوستیک، وضعیتِ صوتی ( تالار، اتاق و غیره ) acoustic p ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانه بلوط؛ میوه بلوط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاه تاج الملوک، اقونیطون؛ ریشه تاج الملوک ( پزشکی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. خادمِ کلیسا، خدمتکارِ کلیسا؛ دستیارِ کشیش 2. مرید، شاگرد، نوچه؛ دستیار، کمک ( رسمی، به شوخی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوشِ صورت، غرور ( جوانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اوجِ کمال؛ اوج، قله، ذروه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. اذعان کردن، قبول کردن؛ اقرار کردن به، اعتراف کردن به 2. اعلامِ وصول کردن؛ پاسخ دادن، جواب دادن ( سلام ) 3. قدردانی کردن برای، تشکر کردن برای، سپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. لب ترش، میخوش، مَلَس ( رسمی ) 2. ترشرو، عبوس، کج خلق ( مجازی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

acid - proof

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضدِ اسید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بارانِ اسیدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزمایشِ تعیین کننده، آزمایشِ نهایی ( مجازی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با طعنه، با لحنِ نیش داری، به طورِ گزنده ای، با تمسخر، با کنایه؛ با دلخوری، با تلخی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترشی، خاصیتِ اسیدی ( شیمی ) ؛ ترشیدگی؛ ترش کردگی ( معده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسیدی کردن، اسید سازی؛ اسید شدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. اسید کردن، ترشانیدن ( شیمی ) 2. اسید شدن، ترشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسیدراک ( موسیقی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسیدی، ترش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در حالت صفت: 1. ترش 2. سخن گزنده، نیش دار، شخص ترشرو، بد عُنُق ( مجازی ) 3. اسیدی ( شیمی ) در حالت اسم: 1. اسید، جوهر ( شیمی ) 2. اِل اِس دی ( عا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی فام، بی رنگ ( فیزیک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زردپیِ آشیل ( کالبد شناسی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاشنه آشیل an/one's Achilles' heel نقطه ضعف، ضعف ( مجازی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ache for somebody/something دل ( کسی ) برای کسی/ چیزی/کاری پَر زدن ache to do something برای کسی/چیزی/کاری بی تابی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَسِتیلن ( شیمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوهرِ سرکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اَسِتیک، سرکه ای ( شیمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اَسِتات، نمکِ جوهرِ سرکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ترشی؛ تلخی؛ دبشی ( رسمی ) 2. تندی، تلخی، درشتی؛ حرفِ تند ( مجازی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تند، تیز، زننده، خشن، درشت؛ ناخوشایند؛ خشونت آمیز؛ تلخ، گزنده، نیش دار ( رسمی ) 2. بُرّا، نافذ، صریح، قاطع ( طبعِ شوخ، نقد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حالت اسم: 1. تکخال، آس ( ورق و غیره ) 2. تکخال، ستاره، قهرمان ( محاوره ) 3. امتیازِ سرویس ( تنیس، والیبال ) have an ace up one's sleeve/have an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عادی، معمولی، همیشگی؛ مأنوس، مألوف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اُخت شدن با؛ اُخت بودن با؛ خو گرفتن با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را عادت دادن به؛ عادت کردن به، خو کردن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نسبت دادن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به قصدِ تهمت، به تهمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تهمت آمیز، اتهام آمیز، متهم کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حالت اسم: حالتِ مفعولی، حالتِ رایی در حالت صفت: مفعولی، رایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادعا، شکایت bring an accusation against somebody کسی را متهم کردن، به کسی تهمت زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. نفرین شده، نفرت انگیز، زشت، منفور ( ادبی ) 2. لعنتی ( محاوره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. انباره، باتری ( برق، فنی ) 2. انباشتگر ( کامپیوتر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. فزاینده، رو به افزایش، روزافزون، متزاید 2. مال اندوز؛ زیاده طلب، فزونی خواه ( جامعه )