پیشنهادهای مهدی نمازیان (٣,٦٥٥)
گریز از کار، کارگریزی، غیبت از کار
رأی گیریِ پیشاپیش ( آمریکا )
آدمِ از زیرِ کار در رو، آدمِ از کار گریز
در فکر فرو رفته، متفکر absent oneself ( from ) غایب شدن از، غیبت کردن از، از حضورِ در . . . امتناع ورزیدن
مرخصی leave of absence حواس پرتی، پریشان خاطری absence of mind در غیابِ in the absence of در غیبتِ من/او، در غیابِ من/او conspicuous by one's absence ...
از صخره پایین آمدن، از صخره فرود آمدن، با طناب فرود آمدن ( در کوه نوردی ) ؛ فرود از صخره ( در کوه نوردی )
گریختن، در رفتن، فرار کردن
دُمَل، آبسه
1. شدت 2. خشکی، سردی، خشونت ( رفتار ) The train lurched forward with an abruptness that قطار چنان یک دفعه به حرکت در آمد که . . . ، قطار طوری ناگهان ...
1. بی ادبانه، توهین آمیز، خشک ( گفتار و کردار ) 2. تند ( شیب ) 3. بریده بریده، منقطع ( سَبْک، نوشته و غیره )
1. سرِ زبان ها، شایع؛ همه جا 2. بیرون، بیرون از خانه ( کهنه )
کوتاه کردن، تلخیص کردن، مختصر کردن، خلاصه کردن، محدود کردن، کاستن، کاهش دادن، زدن از
پهلو به پهلو، شانه به شانه، همسو، هم طراز، برابر be/keep abreast of something در جریانِ . . . بودن، از . . . عقب نیفتادن ( اطلاعات، اخبار ) keep som ...
1. سُمباده، ماده ساینده 2. سایا، ساینده، صیقل دهنده، پاک کننده؛ خشن، زمخت، زِبر ( مجازی )
1. ساییدن؛ به خارش آوردن، به سوزش در آوردن ( پوست ) 2. فرسودن ( زمین شناسی ) 3. بی حوصله کردن ( مجازی )
اَجی مَجی لا تَرَجی، وِرد، حرفِ در هم بر هم
مترادف با above - named به معنی یاد شده در بالا، مذکور
1. روباز، بی شیله پیله، آشکار ( معامله و غیره ) 2. رُک، روراست، پوست کنده
در حالت قید: 1. بالا My bedroom is just above 2. در بالا، پیشتر، قبلاً as I mentioned above 3. از بالا، از مقاماتِ بالا 4. در عرشِ اعلا، در آسمان ه ...
1. عقب گرد ( نظامی ) 2. تغییرِ موضع، چرخش ( مجازی )
1. عقب گرد کردن ( نظامی ) 2. عقب گرد ( نظامی ) 3. تغییرِ موضع، چرخش ( مجازی )
در حالت قید: 1. تقریباً، در حدود It's about six o'clock 2. اینجا و آنجا، به هر سوی، این ور و آن ور، این طرف و آن طرف، به اطراف The children were runn ...
عقیم، بیهوده، بی نتیجه، بی حاصل، بی ثمر، ناموفق، نافرجام
1. طرفدارِ سقطِ جنین 2. دکترِ کورتاژ
1. عقیم ماندن 2. عقیم گذاردن؛ متوقف کردن، نیمه تمام گذاشتن، لغو کردن 3. قطع کردن، پایان دادن ( برنامه و غیره در کامپیوتر ) 4. شکست ( کامل )
1. بومی 2. ( با حرفِ بزرگ ) بومیِ استرالیا
1. بومی ( انسان، حیوان، گیاه ) 2. ( با حرفِ بزرگ ) مربوط به بومیانِ استرالیا
1. نفرت، انزجار 2. بدی، زشتس، پلیدی 3. مایه نفرت، مایه زشتی
به طرزی شنیع، به نحوی شرم آور، به طرزِ زننده ای، وقیحانه، به طرزِ وحشتناکی، بجوری
غولِ برفی، آدمِ برفی ( حیوانی انسان مانند و پوشیده از مو که گویا در هیمالیا زندگی می کند )
نفرت انگیز، شنیع، زننده ( رسمی ) ناخوشایند، زشت، بد ( محاوره )
بمبِ اتمی
زمان گذشته و اسم مفعول abide
طرفدارِ الغای برده داری، الغاگر
جا، مسکن، منزل، محلِ سکونت، محلِ اقامت of/with no fixed abode : محلِ اقامت نامعلوم ( حقوق )
سکنی گزیدن، اقامت کردن
انکارِ نفس ( رسمی ) ، از خود گذشتگی، ایثار، فداکاری
Anti - Ballistic Missile موشک ضد بالستیک
با مهارت، با زبردستی، ماهرانه، استادانه، با زیرکی، با موفقیت
1. طهارت، غسل، وضو ( مذهب ) 2. شستشو، تطهیر ( رسمی، به شوخی، در جمع ) 3. دستشویی مسجد و غیره ( بریتانیا )
مترادف با able - bodied seaman به معنی مهناوی دوم ( دریانوردی )
قوی بنیه
زیرک
غرقِ در، سرشارِ از، آکنده از، پوشیده از
دگرگونی واکه، دگرگونی واکه ای ( زبان شناسی )
حالت مفعولٌ عنه، حالت ازی ( دستور زبان ) مفعولٌ عنهی، ازی ( دستور زبان )
پشت کردن به، برگشتن از، کافر شدن به ( عقیده، مذهب و غیره ) ؛ صرفنظر کردن از ( حقوقِ خود )
Australian Broadcasting Commission ( استرالیا )
American Broadcasting Company ( آمریکا )
Bachelor of Arts ( آمریکا )