پیشنهادهای مهدی نمازیان (٣,٦٥٥)
تأکید کردن بر، موردِ تأکید قرار دادن، اهمیت دادن به، برجسته کردن، مشخص تر کردن
با لهجه، لهجه دار، غلیظ ( تلفظ، زبان )
1. با تکیه تلفظ کردن؛ کلمه تکیه . . . را گذاشتن ( در نوشتار ) 2. تأکید کردن بر، اهمیت دادن به در حالت اسم: 1. تکیه، علامتِ تکیه ( آوا شناسی ) 2. ل ...
1. پدالِ گاز، گاز ( اتومبیل ) 2. شتاب گر، شتاب دهنده ( فیزیک )
اَچِه لِ راندو ( موسیقی ) ، تند شونده
accede to something 1. رضایت دادن به، موافقت کردن با، تَن دادن به، تسلیم شدن در برابرِ ( رسمی ) 2. به عهده گرفتن ( شغل، مقام ) 3. نایل شدن به، دست ...
Advisory, Conciliation and Arbitration Service سازمان مشاوره و حکمیت و حل اختلاف، سازمان اِی کاس ( بریتانیا )
کنگر ( گیاه ) acanthus ornament آرایش برگ کنگری ( معماری )
مترادف با Oscars جایزه اُسکار ( سینما )
1. آدم بدرفتار، آدم بدزبان، آدم فحّاش؛ سوءِ استفاده کننده 2. آدم متجاوز، آدم تجاوزکار، آدم تجاوزگر
1. سوءِ استفاده کردن از؛ تجاوز کردن به؛ بد به کار بردن 2. دشنام دادن به، فحّاشی کردن به، ناسزا گفتن به 3. بدرفتاری کردن با در حالت اسم: 1. سوءِ استف ...
1. جذب کردن، در خود مستحیل کردن؛ به خود کشیدن، به خود گرفتن؛ در خود فرو بردن، بلعیدن 2. مجذوب کردن، جلب کردن 3. فرا گرفتن، یاد گرفتن ( دانش )
گُل فتنه
گُل ابریشم
account ( current ) حساب، حسابِ جاری ( بازرگانی )
1. ورطه، مَغاک، ژرفنا 2. دوزخ، هاویه، چاه وِیل 3. اختلاف، تفاوت، شکاف، فاصله
به شدت، به طرزِ فوق العاده ای، بطورِ افتضاحی، به طرزِ مفتضحانه ای
1. ژرف، عمیق 2. مفرط، بی حد و حصر، بسیار زیاد، فوق العاده ( مجازی، محاوره ) 3. خیلی بد ( شرایطِ زندگی ) ؛ خیلی ناچیز ( درآمد و غیره )
پایه کناری، تکیه گاه ( پُل )
abut on/against مجاور بودن با، کنارِ . . . بودن، جنبِ . . . بودن
بدزبان، فحّاش، بد دهن ( شخص ) ؛ توهین آمیز ( سخن )
پُر از، سرشار از
فراوان، به فراوانی، به وفور
1. نامعقول، احمقانه 2. بی معنی، یاوه، پوچ، بیهوده، عبث 3. مسخره، مضحک، مزخرف 4. پوچی
غامض، پیچیده، مبهم ( رسمی )
اسمِ معنی ( دستور زبان )
1. استخراج، جداسازی، تصفیه 2. انتزاع، تجرید، امرِ انتزاعی، اندیشه مجرّد ( رسمی ) 3. دزدی 4. پریشان حواسی، حواس پرتی، گیجی
حواس پرت، گیج abstractedly با حواس پرتی، با گیجی، گیج و مات
1. استخراج کردن، جدا کردن ( مواد ) 2. دزدیدن، زدن، کش رفتن 3. انتزاع کردن، تجرید کردن ( مفاهیم ) 4. خلاصه کردن، چکیده نویسی 5. کنار کشیدن از، دوری ...
1. پرهیزگار، متّقی، باتقوا، پارسا، خویشتن دار، ریاضت پیشه؛ مرتاض 2. مُمسک
پرهیز، پرهیزگاری، تقوی، خویشتن داری، امساک، اجتناب، ریاضت
1. خودداری، پرهیز، امتناع 2. رأیِ ممتنع
صرفه جویی، امساک، اعتدال
مقتصدانه، مُمسکانه، با امساک
صرفه جو، مقتصد، مُمسک، معتدل ( شخص ) ؛ با صرفه، کم خرج ( خوراک، هزینه ) ؛ مقتصدانه، مُمسکانه ( عادات )
1. پرهیزگار، اهلِ پرهیز، خویشتن دار، متّقی ( شخص ) 2. رأیِ ممتنع دهنده ( سیاسی )
پرهیز کردن، خودداری کردن، اجتناب کردن، امتناع کردن
جذب، کشش؛ مجذوبیت، استغراق؛ شیفتگی، دلبستگی
جذاب، گیرا، بسیار جالب، مسحور کننده
1. جاذب، جذب کننده؛ نم گیر، خشک کن 2. ماده جذب کننده؛ ماده نم گیر، خشک کن
قدرتِ جذب، جاذبیت، خاصیتِ جذب کردن، خاصیت نم گیری ( فیزیک، شیمی )
مجذوب، مستغرق، غرق، غرقه
1. بی گناه دانستن، مبرا دانستن، تبرئه کردن 2. بخشیدن، عفو کردن، در گذشتن از؛ آمرزیدن ( مذهب ) absolve somebody from/of something کسی را از . . . مبر ...
1. مستبد، خودکامه، مطلق گرا؛ مستبدانه، استبدادی، مطلق گرایانه 2. آدمِ مستبد، آدمِ خودکامه، مطلق گرا؛ طرفدارِ حکومتِ استبدادی
( سیاسی ) 1. استبداد، خود کامگی 2. مطلق گرایی 3. حکومتِ استبدادی، حکومتِ مطلقه
بخشایش، عفو، آمرزش؛ تطهیر؛ تبرئه ( مذهب، رسمی )
1. کامل، تمام عیار 2. نامحدود ( قدرت ) ؛ مستبد، خودرأی، خودکامه ( حاکم ) 3. بدونِ قید و شرط 4. مطلق، محض 5. مسلم، قطعی 6. وجودِ مطلق، ذاتِ مطلق 7. ا ...
با حواس پرتی، با گیجی
رأی دهندگانِ پیشاپیش ( آمریکا )
مالکِ غایب