پیشنهاد‌های مهدی نمازیان (٣,٦٥٥)

بازدید
٣,٧٧١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تأکید کردن بر، موردِ تأکید قرار دادن، اهمیت دادن به، برجسته کردن، مشخص تر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با لهجه، لهجه دار، غلیظ ( تلفظ، زبان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. با تکیه تلفظ کردن؛ کلمه تکیه . . . را گذاشتن ( در نوشتار ) 2. تأکید کردن بر، اهمیت دادن به در حالت اسم: 1. تکیه، علامتِ تکیه ( آوا شناسی ) 2. ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. پدالِ گاز، گاز ( اتومبیل ) 2. شتاب گر، شتاب دهنده ( فیزیک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَچِه لِ راندو ( موسیقی ) ، تند شونده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

accede to something 1. رضایت دادن به، موافقت کردن با، تَن دادن به، تسلیم شدن در برابرِ ( رسمی ) 2. به عهده گرفتن ( شغل، مقام ) 3. نایل شدن به، دست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Advisory, Conciliation and Arbitration Service سازمان مشاوره و حکمیت و حل اختلاف، سازمان اِی کاس ( بریتانیا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنگر ( گیاه ) acanthus ornament آرایش برگ کنگری ( معماری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با Oscars جایزه اُسکار ( سینما )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. آدم بدرفتار، آدم بدزبان، آدم فحّاش؛ سوءِ استفاده کننده 2. آدم متجاوز، آدم تجاوزکار، آدم تجاوزگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. سوءِ استفاده کردن از؛ تجاوز کردن به؛ بد به کار بردن 2. دشنام دادن به، فحّاشی کردن به، ناسزا گفتن به 3. بدرفتاری کردن با در حالت اسم: 1. سوءِ استف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. جذب کردن، در خود مستحیل کردن؛ به خود کشیدن، به خود گرفتن؛ در خود فرو بردن، بلعیدن 2. مجذوب کردن، جلب کردن 3. فرا گرفتن، یاد گرفتن ( دانش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُل فتنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُل ابریشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

account ( current ) حساب، حسابِ جاری ( بازرگانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ورطه، مَغاک، ژرفنا 2. دوزخ، هاویه، چاه وِیل 3. اختلاف، تفاوت، شکاف، فاصله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شدت، به طرزِ فوق العاده ای، بطورِ افتضاحی، به طرزِ مفتضحانه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ژرف، عمیق 2. مفرط، بی حد و حصر، بسیار زیاد، فوق العاده ( مجازی، محاوره ) 3. خیلی بد ( شرایطِ زندگی ) ؛ خیلی ناچیز ( درآمد و غیره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پایه کناری، تکیه گاه ( پُل )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

abut on/against مجاور بودن با، کنارِ . . . بودن، جنبِ . . . بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزبان، فحّاش، بد دهن ( شخص ) ؛ توهین آمیز ( سخن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پُر از، سرشار از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراوان، به فراوانی، به وفور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. نامعقول، احمقانه 2. بی معنی، یاوه، پوچ، بیهوده، عبث 3. مسخره، مضحک، مزخرف 4. پوچی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غامض، پیچیده، مبهم ( رسمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسمِ معنی ( دستور زبان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. استخراج، جداسازی، تصفیه 2. انتزاع، تجرید، امرِ انتزاعی، اندیشه مجرّد ( رسمی ) 3. دزدی 4. پریشان حواسی، حواس پرتی، گیجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حواس پرت، گیج abstractedly با حواس پرتی، با گیجی، گیج و مات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. استخراج کردن، جدا کردن ( مواد ) 2. دزدیدن، زدن، کش رفتن 3. انتزاع کردن، تجرید کردن ( مفاهیم ) 4. خلاصه کردن، چکیده نویسی 5. کنار کشیدن از، دوری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. پرهیزگار، متّقی، باتقوا، پارسا، خویشتن دار، ریاضت پیشه؛ مرتاض 2. مُمسک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرهیز، پرهیزگاری، تقوی، خویشتن داری، امساک، اجتناب، ریاضت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. خودداری، پرهیز، امتناع 2. رأیِ ممتنع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرفه جویی، امساک، اعتدال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقتصدانه، مُمسکانه، با امساک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صرفه جو، مقتصد، مُمسک، معتدل ( شخص ) ؛ با صرفه، کم خرج ( خوراک، هزینه ) ؛ مقتصدانه، مُمسکانه ( عادات )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. پرهیزگار، اهلِ پرهیز، خویشتن دار، متّقی ( شخص ) 2. رأیِ ممتنع دهنده ( سیاسی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرهیز کردن، خودداری کردن، اجتناب کردن، امتناع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جذب، کشش؛ مجذوبیت، استغراق؛ شیفتگی، دلبستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جذاب، گیرا، بسیار جالب، مسحور کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. جاذب، جذب کننده؛ نم گیر، خشک کن 2. ماده جذب کننده؛ ماده نم گیر، خشک کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرتِ جذب، جاذبیت، خاصیتِ جذب کردن، خاصیت نم گیری ( فیزیک، شیمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجذوب، مستغرق، غرق، غرقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. بی گناه دانستن، مبرا دانستن، تبرئه کردن 2. بخشیدن، عفو کردن، در گذشتن از؛ آمرزیدن ( مذهب ) absolve somebody from/of something کسی را از . . . مبر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. مستبد، خودکامه، مطلق گرا؛ مستبدانه، استبدادی، مطلق گرایانه 2. آدمِ مستبد، آدمِ خودکامه، مطلق گرا؛ طرفدارِ حکومتِ استبدادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( سیاسی ) 1. استبداد، خود کامگی 2. مطلق گرایی 3. حکومتِ استبدادی، حکومتِ مطلقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بخشایش، عفو، آمرزش؛ تطهیر؛ تبرئه ( مذهب، رسمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. کامل، تمام عیار 2. نامحدود ( قدرت ) ؛ مستبد، خودرأی، خودکامه ( حاکم ) 3. بدونِ قید و شرط 4. مطلق، محض 5. مسلم، قطعی 6. وجودِ مطلق، ذاتِ مطلق 7. ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با حواس پرتی، با گیجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رأی دهندگانِ پیشاپیش ( آمریکا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مالکِ غایب