acerbic

/əˈserbɪk//əˈsɜːbɪk/

ترش، ترش مزه، دبش، گس، بددهان، بدخلق، ترشرو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: sharp, sour, or harsh in manner, tone, or the like.
متضاد: kind, mild
مشابه: acid, acrid, incisive, mordant, pungent, tart, vitriolic

- Some people find her acerbic wit very appealing while others find it grating.
[ترجمه گوگل] برخی افراد شوخ طبعی او را بسیار جذاب می دانند در حالی که برخی دیگر آن را رنده می کنند
[ترجمه ترگمان] برخی از مردم wit را بسیار جذاب می یابند، در حالی که برخی دیگر آن را دریچه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: sour or bitter in taste.
مشابه: acid, acrid, bitter, tart

- The taste of lemons is acerbic.
[ترجمه گوگل] طعم لیمو ترش است
[ترجمه ترگمان] طعم لیمو تند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. acerbic apples
سیب های ترش

2. The letter was written in her usual acerbic style.
[ترجمه گوگل]نامه به سبک همیشگی او نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]نامه طبق معمول تند نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was acclaimed for his acerbic wit and repartee.
[ترجمه گوگل]او برای شوخ طبعی و تحسین او مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر زیرکی و repartee اش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The letters show the acerbic wit for which Parker was both admired and feared.
[ترجمه گوگل]این نامه ها شوخ طبعی را نشان می دهد که پارکر به خاطر آن هم مورد تحسین قرار می گرفت و هم از آن می ترسیدند
[ترجمه ترگمان]این نامه ها the wit را نشان می دهند که پارکر هر دو آن ها را تحسین و از آن می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thomas's witty and sometimes acerbic voice became the other side of her inner dialogue.
[ترجمه گوگل]صدای شوخ و گاهی تند توماس طرف دیگر گفتگوی درونی او شد
[ترجمه ترگمان]توماس s و گاهی صدای acerbic به آن طرف گفتگوی درونی او تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His lyrics are as acerbic and poignant as they ever have been.
[ترجمه گوگل]اشعار او مانند همیشه تند و تند است
[ترجمه ترگمان]اشعار او مانند همیشه تند و تند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But her blog, an acerbic critique of the hypocrisies of life on the communist-led island might have made her just that.
[ترجمه گوگل]اما وبلاگ او، یک انتقاد شدید از ریاکاری های زندگی در جزیره تحت رهبری کمونیست ها، ممکن است او را دقیقاً به این موضوع تبدیل کرده باشد
[ترجمه ترگمان]اما بلاگ او، انتقاد acerbic از the زندگی در این جزیره به رهبری کمونیستی، ممکن است او را درست کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Angry, acerbic argument was virtually unknown.
[ترجمه گوگل]استدلال عصبانی و شدید تقریباً ناشناخته بود
[ترجمه ترگمان]جر و بحث خشم آلود عملا ناشناخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Chou En - lai sent back an acerbic letter.
[ترجمه گوگل]چو ان - لای نامه ای سرسخت فرستاد
[ترجمه ترگمان]چو ان - lai نامه acerbic را فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The playwright allows an acerbic tone to pierce through otherwise arid or flowery prose.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه‌نویس اجازه می‌دهد که لحن تند در نثر خشک یا گل‌دار نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]نمایش نامه نویس، به یک لحن acerbic اجازه می دهد که از طریق نثر پر از گل و یا flowery نفوذ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr Foster goes through this with acerbic thoroughness.
[ترجمه گوگل]آقای فاستر این را با دقت کامل پشت سر می گذارد
[ترجمه ترگمان]آقای فاستر با دقت کامل از این کار می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The most entertaining moments of the debate took place during acerbic cross fires among the leading candidates.
[ترجمه گوگل]سرگرم‌کننده‌ترین لحظات این مناظره در جریان آتش‌های متقاطع بین نامزدهای پیشرو رخ داد
[ترجمه ترگمان]The لحظات مناظره در طی acerbic بین نامزدهای برجسته برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After it he'd become withdrawn and moody, his formerly friendly nature turning acerbic and harsh.
[ترجمه گوگل]پس از آن، او گوشه گیر و بداخلاق می شد، طبیعت سابق دوستانه اش بدحال و خشن می شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن گرفته و عبوس شده بود، طبیعت دوست سابق او acerbic و خشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Traditionally it was an area of peasant insurrectionists, schismatics, and sectarians whose acerbic style was reflected in Lenin's own.
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، این منطقه از شورشیان دهقانی، تفرقه افکنان، و فرقه گرایان بود که سبک سرسختی در سبک لنین منعکس می شد
[ترجمه ترگمان]این سبک به طور سنتی منطقه ای از insurrectionists، schismatics و sectarians بود که سبک acerbic آن در خود لنین منعکس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• astringent, sour, bitter; sharp-tempered

پیشنهاد کاربران

تندوتیز
1. تند، تیز، زننده، خشن، درشت؛ ناخوشایند؛ خشونت آمیز؛ تلخ، گزنده، نیش دار ( رسمی )
2. بُرّا، نافذ، صریح، قاطع ( طبعِ شوخ، نقد )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : acerbity
✅️ صفت ( adjective ) : acerbic
✅️ قید ( adverb ) : acerbically
زیاد
acerbic wit :هوش سرشار
زننده، طعنه آمیز

بپرس