پیشنهاد‌های مهدی نمازیان (٣,٥٧٧)

بازدید
٢,٨٢٠
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوزه سوم، لوزه حلقی ( پزشکی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مربوط به لوزه سوم ( پزشکی ) 2. مبتلا به لوزه سوم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اقامه کردن، ارائه کردن، به دست دادن، آوردن ( دلیل، گواه ) 2. شاهد گرفتن، گواه گرفتن، استناد کردن به ( صاحب نظر و غیره )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١٢

در حالت فعل: 1. مخاطب قرار دادن، طرفِ صحبت قرار دادن، خطاب کردن به 2. عنوان نوشتن روی، نشانی نوشتن روی ( نامه، بسته ) 3. ارسال کردن، فرستادن ( درخوا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدمِ گیج، آدمِ پریشان

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیج، پریشان، پریشان خاطر، شوریده، قاطی مترادف با addle - pated

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیج، پریشان، پریشان خاطر، شوریده، قاطی مترادف با addle - brained

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت فعل: 1. پریشان کردن، گیج کردن، آشفتن، مغشوش کردن 2. فاسد کردن ( تخم مرغ ) 3. قاطی شدن، پریشان شدن، آشفته شدن، مغشوش شدن 4. فاسد شدن، گندیدن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

افزودنی، داخلی ( در مواد غذایی و غیره )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. جمع، افزایش، اضافه، الحاق 2. دنباله ( نام، لقب ) 3. چیزِ اضافه شده؛ عضوِ جدید with the addition of همراهِ با، با اضافه کردنِ in addition ( to ) ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مارِ جعفری، افعی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضمیمه، پیوست ( جمع: addenda )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سازگار کننده، وفق دهنده، تنظیم کننده ( شخص ) 2. تبدیل، مبدّل ( ابزار ) ؛ قطعۀ میانی 3. آداپتور ( برق )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اقتباس، تنظیم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیبِ آدم ( کالبد شناسی ) ، جوزک

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قاطعانه، مصرّانه، سر سختانه، با سر سختی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشتی ناپذیر، انعطاف ناپذیر، سرسخت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. قاطع، ثابت قدم، مصرّ؛ یک رأی، سر سخت، انعطاف ناپذیر؛ تزلزل ناپذیر؛ سر سختانه، قاطعانه، مصرّانه ( رفتار ) 2. صخره صمّا؛ سنگ خارا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the old Adam نفس امّاره not know somebody from Adam به جا نیاوردن، نشناختن ( مجازی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفس امّاره

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آداجیو، آرام ( موسیقی ) ( جمع adagios )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اندرز، حکمت؛ ضرب المثل، مَثَل؛ کلماتِ قصار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

advertisement آگهی، اعلان ( محاوره ) - با حروف کوچک نوشته می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. شدت، حدّت ( بیماری، درد ) 2. حاده بودن، حدّت ( زاویه ) 3. تیزهوشی، تیزی، هوش، ذکاوت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاویه حاده ( ریاضی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به شدت، سخت، عمیقاً 2. با تیزهوشی، با دقت، با نازک بینی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آکسان اِگو، تکیه سبُک ( زبان شناسی ) ( علامت حرکت گذاری که در بالای حروف قرار می گیرد )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. تیزهوش، تیز ( شخص ) ؛ وقاد ( ذهن ) ؛ قوی ( حواس ) 2. حاد، وخیم، بحرانی ( پزشکی ) 3. شدید ( درد، اضطراب و غیره ) 4. تیز، زیر ( صدا )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

متخصص طبِ سوزنی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبِ سوزنی ( پزشکی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تیزهوشی، ذکاوت، فراست، تیز فهمی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. به کار واداشتن، برانگیختن ( رسمی ) 2. به کار انداختن، راه انداختن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حدّت، شدت، تندی، تیزی ( رسمی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. آمارگر، محاسب، مأمورِ احصا 2. کارشناس بیمه ( جمع actuaries )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مربوط به آمارگیری، مربوط به احصا 2. آماری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. بالفعل؛ در واقع، عملاً، در عمل 2. راستی راستی، به راستی، واقعاً

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. واقعیت 2. واقعیات، امورِ واقعی ( در جمع actualities ) in actuality در حقیقت، در واقع

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

واقعی؛ فعلی in actual fact در واقعِ امر your actual خودِ خودِ . . . ( محاوره )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعالیت، کار؛ عمل، کنش؛ وظیفه، شغل، مشغله

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوادارِ فلسفۀ عمل؛ طرفدارِ فعال، حامیِ فعال ( سیاسی ) ؛ اهلِ مبارزه؛ مبارزان ( در جمع )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عمل گرایی، سیاستِ کار و عمل ( سیاسی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به طورِ فعالی، فعالانه؛ به طورِ جدی، با جدیت؛ عملاً، در عمل

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. فعال، کاری، پرکار، زرنگ ( شخص ) ؛ پر جنب و جوش ( زندگی ) ؛ فعال، وقاد ( ذهن ) ؛ جاری، در جریان ( امور ) 2. فعل معلوم ( دستور زبان ) 3. وجهِ معلو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. راه اندازی، به کار انداختن 2. فعال سازی، فعال کردن ( شیمی، فیزیک )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. فعال کردن 2. واکنش در . . . را تسریع کردن ( شیمی ) 3. رادیواکتیو کردن، پرتوزا کردن ( فیزیک ) The burglar alarm was activated by mistake دزدگیر ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواضع، جایگاه ها ( نظامی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پر حادثه، پر ماجرا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکرارِ صحنه ( تلویزیون )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروه ضربت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابل تعقیب، قابل پیگیری ( حقوق )