پیشنهاد‌های مهدی نمازیان (٣,٦٥٥)

بازدید
٣,٧٧١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در حالت فعل: 1. پیش رفتن، جلو رفتن؛ پیشروی کردن ( نظامی ) 2. پیشرفت کردن، پیشرفت داشتن ( کار، تمدن ) ؛ ارتقا یافتن، ترفیع گرفتن ( شخص ) 3. بالا رفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جا گرفتن، رزروِ جا، جا ذخیره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روی قیمت، به نسبتِ بها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. اشارت؛ پیشگویی، بشارت 2. دورنما، طرحِ کلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( رسمی ) 1. اشاره داشتن به، گویای . . . بودن، حاکی بودن از؛ خطوطِ کلی . . . را نشان دادن 2. پیشگویی کردن؛ بشارت دادن 3. سایه افکندن بر؛ مبهم کردن، د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنای محصن؛ زنای محصنه ( شرع، حقوق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زناکار؛ بی عفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنِ زناکار، زنِ زانیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردِ زناکار، مردِ زانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقلب، جا زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در حالت فعل: آلودن، آغشتن، با چیزِ پست تر آمیختن؛ تقلب کردن در ( اجناس، اغذیه ) ؛ آب قاطیِ . . . کردن در حالت صفت: 1. تقلبی، ناسره، آلوده، آغشته ( ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. بالغ، بزرگسال 2. بالغ، کبیر ( حقوق ) 3. مربوط به بزرگسالان 4. عاقلانه، مثل آدم های بالغ 5. فردِ بالغ، فردِ بزرگسال 6. حیوانِ بالغ be adult about ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تملّقِ . . . را گفتن، چاپلوسیِ . . . را کردن، مجیزِ . . . را گفتن، مدحِ . . . را گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زرنگ، زیرک؛ ماهر، زبردست؛ کاربُر، چاره جو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. شناور، دستخوشِ امواج ( دریانوردی ) 2. دستخوشِ حوادث، آواره، سرگردان ( مجازی ) 3. شُل، لَق ( بریتانیا، محاوره ) turn somebody adrift به امانِ خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غددِ فوقِ کلیوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فوقِ کلیوی ( کالبد شناسی ) adrenal glands غددِ فوقِ کلیوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. اختیاری، انتخابی 2. . . . خوانده ( فرزند، پدر، مادر ) his adoptive father

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. قبولِ فرزند 2. فرزند خواندگی 3. اختیار، انتخاب، گزینش؛ اقتباس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. به فرزندی پذیرفتن ( کودک ) 2. اختیار کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن، برگزیدن 3. تصویب کردن ( سیاسی ) ؛ انتخاب کردن ( کاندید ) adopted son پسر خوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدونیس ( در اساطیرِ یونان ) ؛ جوانِ زیبا ( مجازی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. خِشت، خشتِ خام 2. خاکِ رُس 3. خِشتی ( صفت گونه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هیاهو، هنگامه، غوغا ( کهنه ) make much ado ( about something ) هیاهو به راه انداختن درباره چیزی without further/more ado بدونِ معطلی، بدونِ فوتِ وقت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به حدِ انزجار، به حدِ تهوع He talked ad nauseam about it آنقدر راجع به آن حرف زد که حالم به هم خورد. دو ساعت راجع بهش حرف زد. ( محاوره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توبیخ آمیز، هشدار دهنده؛ ملامت بار، سرزنش بار ( رفتار، گفتار و غیره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. سرزنش کردن، نکوهش کردن، ملامت کردن ( رسمی ) 2. تذکر دادن، هشدار دادن، اخطار کردن؛ بر حذر داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط، ترکیب، آمیزه ( رسمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. مخلوط کردن، آمیختن، ترکیب کردن 2. اضافه کردن، افزودن 3. مخلوط شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. مسلماً، یقیناً، قطعاً، علی التحقیق 2. باید اذعان کرد که، باید اعتراف کرد که، اذعان می کنم که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ورود؛ حقِ ورود، اجازه ورود 2. ضریبِ هدایت ( برق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. پذیرفتن، اجازه ورود دادن به، راه دادن به ( شخص ) ؛ وارد کردن؛ عبور دادن، رد کردن، گذر دادن، از خود گذراندن ( نور، هوا ) 2. در خود جا دادن، پذیرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ورود؛ پذیرش، پذیرفته شدن؛ اجازه ورود 2. ورودی، ورودیه، حقِ ورود 3. پذیرش، گزینش؛ پذیرفته شدگان ( در مراکزِ آموزشی و غیره، در جمع ) 4. اقرارنامه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقبولیت، پسندیدگی، پذیرفتاری، جایز بودن؛ روایی؛ محکمه پسندی، قابلیتِ قبول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عاشق، دلباخته ( کهنه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. فرماندهیِ نیروی دریایی، دریاسالاری، دریاداری 2. اداره نیروی دریایی، اداره دریاداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دریا بُد ( نظامی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. فرمانده نیروی دریایی؛ فرمانده ناوگان؛ امیر البحر 2. دریاسالار ( مخفف: Adm )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قیّم؛ سرپرست؛ مباشر ( حقوق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. اداره امور، سرپرستی؛ رسیدگی؛ سرکشی؛ حکومت 2. وزارتخانه؛ اداره 3. اجرا ( عدالت ) ؛ دادن، تلقین ( سوگند ) 4. سرپرستی، قیمومت ( حقوق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. اداره کردن، سرپرستی کردن ( شرکت و غیره ) ؛ سرکشی کردن به، سر و سامان دادن به ( اموال ) ؛ رسیدگی کردن به ( امورِ عمومی ) ؛ فرمان راندن بر، حکومت کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسائلِ اجرایی، مسائلِ اداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توده، توده مصرفی، توده آگهی زده ( بریتانیا، کهنه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طراحِ آگهیِ تجاری، تبلیغات چی ( محاوره ) ( جمع: admen )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دلخواه، آزاد، بطورِ دلخواه، بطورِ آزاد ( موسیقی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حالت فعل: 1. بدیهه گویی کردن ( تئاتر ) 2. فی البداهه گفتن در حالت اسم: بدیهه ( تئاتر ) در حالت صفت: فی البداهه ( سخن ) ؛ خود به خود ( عمل ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژنرال آجودان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لک لکِ هندی ( پرنده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. آجودان ( نظامی ) ( مخفف: Adj ) 2. دستیار، معین 3. لک لکِ هندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. تنظیم، میزان کردن ( فنی ) ؛ تعدیل، تسویه ( دستمزدها، قیمت ها ) 2. انطباق، سازش، سازگاری ( شخص ) 3. وسیله تنظیم