پیشنهاد‌های مهدی نمازیان(مترجم) (٣,٧٥١)

بازدید
٤,٦٧١
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( رسمی ) ( آدمِ ) فرزانه، ( آدمِ ) بخرد، ( آدمِ ) هوشمند، ( آدمِ ) بصیر، ( آدمِ ) دانا ۲. ( رسمی ) فرزانه، بخرد، هوشمند، دانا، بصیر، حقیقت بین، [ع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رسمی ) فرزانگی، خردمندی، عقل، دانایی، هوشمندی، بصیرت، حقیفت بینی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رسمی ) با فرزانگی، با خردمندی، با هوشمندی، داهیانه، به طرزخرمندانه ای، بخردانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رسمی ) [شخص]خردمند، دانا، فرزانه، بخرد، عاقل، هوشمند، بصیر، حقیقت بین، [تصمیم و غیره]خردمندانه، عاقلانه، داهیانه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ساگا ( =داستان بلند نروژی و ایسلندی در قرون وسطا ) ۲. داستان بلند، سرگذشت، ( محاوره ) ماجرا، قصه ی دراز، قصه ی دور و دراز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. [سقف و غیره] شکم دادن، فرونشستن، گودافتادن ۲. [پرده و غیره]آویزان بودن، خود را انداختن، [پوست و غیره]آویران شدن، شل شدن ۳. [قیمت و غیره]افتادن، اف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. زعفران ۲. رنگ زعفران ۳. زعفرانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

safety - valve 1. [دیگ زودپز و غیره] دریچه ی اطمینان، شیر ایمنی ۲. ( مجازی ) سوپاپ اطمینان، مَفَر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Safety - pin سنجاق قفلی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیغ خودتراش

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( بندبازی ) تور ایمنی ۲. ( مجازی ) پشتوانه، تکیه گاه، پناهگاه، حمایت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کبریت بی خطر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( بیشتر برای معدن ) چراغ ایمنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( راهنمایی و رانندگی ) جزیره ی ایمنی مترادف واژه ی safety island جزیرک ایمنی یا جزیرک پناهگاه ( به انگلیسی:refuge island ) عابر پیاده که به عنوان پنا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جزیرک ایمنی یا جزیرک پناهگاه ( به انگلیسی:refuge island ) عابر پیاده که به عنوان پناهگاه عابر پیاده یا جزیره عابر پیاده نیز شناخته می شود، بخش کوچکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

( راهنمایی و رانندگی ) جزیره ی ایمنی مترادف واژه ی safety zone

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیشه ی ایمنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

( در تئاتر ) پرده ایمنی، پرده نسوز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( تفنگ و غیره ) ضامن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمربندِ ایمنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سلامت، امنیت، ایمنی، بی خطری ۲. جای امن ۳. ( تفنگ ) ضامن ۴. ( در روابط جنسی ) کاندوم، کاپوت Safety first اول ایمنی؛ امنیت برترین نعمت هاست There ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در روابط جنسی ) آمیزش سالم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در بریتانیا، مجلس ) حوزه ی انتخابی ( با برد ) قطعی، کرسی مطمئن This constituency is a safe labour seat برد حزب کارگر در این حوزه ی انتخابی مسلّم ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در روابط جنسی ) دوره ی مطمئن، دوره ی بی خطر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. امنیت، بی خطری، سلامت، اطمینان 2. استحکام، قابلیت اعتماد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. صحیح و سالم، سالم 2. به طورِ مطمئنی، با اطمینان ( کامل ) ، با اطمینان خاطر، مطمئنا، مسلما، یقینا 3. بی خطر، بدون هیچ خطری، به سلامت، به خوبی و خوش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگه داری، امانت داری، امانت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Better safe than sorry کار از محکم کاری عیب نمی کند. For safe keeping برای نگهداری در جای امن Leave sth/sb in sb's safe keeping نگهداری چیزی/کسی ر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفیگاه امن، خانه ی امن He is in a safe house جایش امن است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اقدام ایمنی، تدبیر حفاظتی ۲. نگهداری کردن از، حفظ کردن، محافظت کردن از، حفاظت کردن از ، حراست کردن از، محفوظ نگه داشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوق امانات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشِ ( پذیرش ) امانات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دزد گاو صندوق مترادف واژه ی safe - breaker

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. امنیت عبور، اجازه ی عبور، حق عبور ۲. جواز عبور، پروانه ی عبور

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

To be on the safe side برای ( رعایت ) احتیاط، برای محکم کاری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Leave sth/sb in sb's safe keeping نگهداری چیزی/کسی را به عهده ی کسی گذاشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای نگهداری در جای امن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ایمن، محفوظ، در امان ۲. سالم، صحیح و سالم، بی خطر ۳. مطمئن، امن، قابل اطمینان ۴. [شخص] محتاط، با احتیاط، قابل اعتماد ۵. ( به تحقیر ) [شخص] بی آزار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس سفر، لباس شکار، کت و شلوار سبک

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارک وحش

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سفرِ شکار، گشت و شکار ۲. کاروان شکار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف واژه ی Self - addressed envelope ( پُست ) پاکت آدرس دار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخخف واژه ی Stamped addressed envelope ( پُست ) پاکت تمبردار و آدرس دار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[رفتار و غیره] آزارگرانه، آزارخواهانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( روان شناسی ) آزارگر، آزارخواه، آدم مبتلا به سادیسم خودآزار ۲. ( روان شناسی ) [شخص]مبتلا به سادیسم خودآزار، [رفتار و غیره]آزارگرانه، آزارخواهانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sado - masochism ( روانشناسی ) آزارگری، آزارخواهی، سادومازوخیسم، سادیسم خودآزار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. غمگینی، غصه داری، دلتنگی، ناراحتی ۲. غم، غصه، حزن، اندوه، ملال

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. غمگنانه، محزونانه، با حزن، با اندوه، با حالتی غم زده ۲. به طور تاسف آوری، به طرز رقت باری، به طرز اسف باری، بدجوری ۳. متاسفانه، بدبختانه، با کمال ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طرز سبعانه ای، به طرز وحشیانه ای، وحشیانه