پیشنهادهای مهدی نمازیان(مترجم) (٣,٧٥١)
۱. ( رسمی ) ( آدمِ ) فرزانه، ( آدمِ ) بخرد، ( آدمِ ) هوشمند، ( آدمِ ) بصیر، ( آدمِ ) دانا ۲. ( رسمی ) فرزانه، بخرد، هوشمند، دانا، بصیر، حقیقت بین، [ع ...
( رسمی ) فرزانگی، خردمندی، عقل، دانایی، هوشمندی، بصیرت، حقیفت بینی
( رسمی ) با فرزانگی، با خردمندی، با هوشمندی، داهیانه، به طرزخرمندانه ای، بخردانه
( رسمی ) [شخص]خردمند، دانا، فرزانه، بخرد، عاقل، هوشمند، بصیر، حقیقت بین، [تصمیم و غیره]خردمندانه، عاقلانه، داهیانه.
۱. ساگا ( =داستان بلند نروژی و ایسلندی در قرون وسطا ) ۲. داستان بلند، سرگذشت، ( محاوره ) ماجرا، قصه ی دراز، قصه ی دور و دراز
۱. [سقف و غیره] شکم دادن، فرونشستن، گودافتادن ۲. [پرده و غیره]آویزان بودن، خود را انداختن، [پوست و غیره]آویران شدن، شل شدن ۳. [قیمت و غیره]افتادن، اف ...
۱. زعفران ۲. رنگ زعفران ۳. زعفرانی
safety - valve 1. [دیگ زودپز و غیره] دریچه ی اطمینان، شیر ایمنی ۲. ( مجازی ) سوپاپ اطمینان، مَفَر
Safety - pin سنجاق قفلی
تیغ خودتراش
۱. ( بندبازی ) تور ایمنی ۲. ( مجازی ) پشتوانه، تکیه گاه، پناهگاه، حمایت
کبریت بی خطر
( بیشتر برای معدن ) چراغ ایمنی
( راهنمایی و رانندگی ) جزیره ی ایمنی مترادف واژه ی safety island جزیرک ایمنی یا جزیرک پناهگاه ( به انگلیسی:refuge island ) عابر پیاده که به عنوان پنا ...
جزیرک ایمنی یا جزیرک پناهگاه ( به انگلیسی:refuge island ) عابر پیاده که به عنوان پناهگاه عابر پیاده یا جزیره عابر پیاده نیز شناخته می شود، بخش کوچکی ...
( راهنمایی و رانندگی ) جزیره ی ایمنی مترادف واژه ی safety zone
شیشه ی ایمنی
( در تئاتر ) پرده ایمنی، پرده نسوز
( تفنگ و غیره ) ضامن
کمربندِ ایمنی
۱. سلامت، امنیت، ایمنی، بی خطری ۲. جای امن ۳. ( تفنگ ) ضامن ۴. ( در روابط جنسی ) کاندوم، کاپوت Safety first اول ایمنی؛ امنیت برترین نعمت هاست There ...
( در روابط جنسی ) آمیزش سالم
( در بریتانیا، مجلس ) حوزه ی انتخابی ( با برد ) قطعی، کرسی مطمئن This constituency is a safe labour seat برد حزب کارگر در این حوزه ی انتخابی مسلّم ا ...
( در روابط جنسی ) دوره ی مطمئن، دوره ی بی خطر
1. امنیت، بی خطری، سلامت، اطمینان 2. استحکام، قابلیت اعتماد
1. صحیح و سالم، سالم 2. به طورِ مطمئنی، با اطمینان ( کامل ) ، با اطمینان خاطر، مطمئنا، مسلما، یقینا 3. بی خطر، بدون هیچ خطری، به سلامت، به خوبی و خوش ...
نگه داری، امانت داری، امانت
Better safe than sorry کار از محکم کاری عیب نمی کند. For safe keeping برای نگهداری در جای امن Leave sth/sb in sb's safe keeping نگهداری چیزی/کسی ر ...
مخفیگاه امن، خانه ی امن He is in a safe house جایش امن است.
۱. اقدام ایمنی، تدبیر حفاظتی ۲. نگهداری کردن از، حفظ کردن، محافظت کردن از، حفاظت کردن از ، حراست کردن از، محفوظ نگه داشتن
صندوق امانات
بخشِ ( پذیرش ) امانات
دزد گاو صندوق مترادف واژه ی safe - breaker
۱. امنیت عبور، اجازه ی عبور، حق عبور ۲. جواز عبور، پروانه ی عبور
To be on the safe side برای ( رعایت ) احتیاط، برای محکم کاری
Leave sth/sb in sb's safe keeping نگهداری چیزی/کسی را به عهده ی کسی گذاشتن
برای نگهداری در جای امن
۱. ایمن، محفوظ، در امان ۲. سالم، صحیح و سالم، بی خطر ۳. مطمئن، امن، قابل اطمینان ۴. [شخص] محتاط، با احتیاط، قابل اعتماد ۵. ( به تحقیر ) [شخص] بی آزار ...
لباس سفر، لباس شکار، کت و شلوار سبک
پارک وحش
۱. سفرِ شکار، گشت و شکار ۲. کاروان شکار
مخفف واژه ی Self - addressed envelope ( پُست ) پاکت آدرس دار
مخخف واژه ی Stamped addressed envelope ( پُست ) پاکت تمبردار و آدرس دار
[رفتار و غیره] آزارگرانه، آزارخواهانه
۱. ( روان شناسی ) آزارگر، آزارخواه، آدم مبتلا به سادیسم خودآزار ۲. ( روان شناسی ) [شخص]مبتلا به سادیسم خودآزار، [رفتار و غیره]آزارگرانه، آزارخواهانه
Sado - masochism ( روانشناسی ) آزارگری، آزارخواهی، سادومازوخیسم، سادیسم خودآزار
۱. غمگینی، غصه داری، دلتنگی، ناراحتی ۲. غم، غصه، حزن، اندوه، ملال
۱. غمگنانه، محزونانه، با حزن، با اندوه، با حالتی غم زده ۲. به طور تاسف آوری، به طرز رقت باری، به طرز اسف باری، بدجوری ۳. متاسفانه، بدبختانه، با کمال ...
به طرز سبعانه ای، به طرز وحشیانه ای، وحشیانه