safekeeping

/ˈseɪfˈkiːpɪŋ//seɪfˈkiːpɪŋ/

معنی: حفاظت، امانت، حفظ چیزی از خطر و غیره
معانی دیگر: امانت داری، پاسداشت، ایمن داشت، نگهداری، حفظ، حفاظت، توجه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of keeping something safe.

(2) تعریف: protective custody.
مشابه: charge, custody, security

جمله های نمونه

1. I left my watch with Helen for safekeeping while I swam.
[ترجمه گوگل]وقتی شنا می کردم ساعتم را نزد هلن گذاشتم تا او را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]من با \"هلن\" حواسم به \"هلن\" بود در حالی که داشتم شنا می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He confided his money to his brother's safekeeping.
[ترجمه گوگل]او پول خود را نزد برادرش محرمانه گذاشت
[ترجمه ترگمان]او پول خود را به جای امن برادرش سپرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hampton had been given the bills for safekeeping by a business partner.
[ترجمه گوگل]یک شریک تجاری اسکناس ها را برای نگهداری به همپتون داده بود
[ترجمه ترگمان]هامپتون برای نگهداری توسط یک شریک تجاری به for پرداخت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After making his plans for the safekeeping of funds in several banks he started off on his travels once again.
[ترجمه گوگل]پس از برنامه ریزی برای حفظ وجوه در چندین بانک، بار دیگر سفر خود را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]او پس از ساخت برنامه های خود برای نگهداری از بودجه در چندین بانک یک بار دیگر بار دیگر سفر خود را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One of Durie's duties was the safekeeping of legal documents.
[ترجمه گوگل]یکی از وظایف دوری حفظ اسناد قانونی بود
[ترجمه ترگمان]یکی از وظایف Durie نگهداری اسناد قانونی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Walter confided the money to his brother's safekeeping during the war.
[ترجمه گوگل]والتر در طول جنگ این پول را نزد برادرش محرمانه گذاشت
[ترجمه ترگمان]والتر در طول جنگ پول برادرش را به او سپرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sometimes many people confuse it with check safekeeping.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات بسیاری از افراد آن را با نگهداری چک اشتباه می گیرند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات بسیاری از مردم آن را با مراقبت اشتباه می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Money left with a bank for safekeeping is deposit.
[ترجمه گوگل]پولی که برای نگهداری نزد بانک گذاشته می شود سپرده است
[ترجمه ترگمان]پول با یه بانک برای محفوظ نگه داشتن پول باقی میمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The depositor shall pay the safekeeping fee to the depository in accordance with the contract.
[ترجمه گوگل]سپرده گذار باید طبق قرارداد حق الحفظ را به امانت دار بپردازد
[ترجمه ترگمان]The باید هزینه نگهداری را به انبار مطابق با قرارداد پرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Have you heard about check safekeeping?
[ترجمه گوگل]آیا در مورد نگهداری چک چیزی شنیده اید؟
[ترجمه ترگمان]در مورد امنیت چک شنیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I put my money into the bank for safekeeping.
[ترجمه گوگل]پولم را برای نگهداری در بانک گذاشتم
[ترجمه ترگمان]من پولم رو گذاشتم تو بانک تا امن نگهش دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Frank: Sometimes I would same to intend safekeeping on God.
[ترجمه گوگل]فرانک: گاهی اوقات من قصد دارم از خدا محافظت کنم
[ترجمه ترگمان]بعضی وقتا منم همین کار رو می کنم که از خدا محافظت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The specially processed broom is safekeeping by the storekeeper in bank.
[ترجمه گوگل]جارو مخصوص فرآوری شده توسط انباردار در بانک نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]جاروب به خصوص فرآوری شده توسط the در بانک نگهداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The third privilege is safekeeping service.
[ترجمه گوگل]امتیاز سوم، خدمات نگهبانی است
[ترجمه ترگمان]امتیاز سوم، سرویس نگهداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حفاظت (اسم)
aegis, protection, conservation, safekeeping, keep, custody

امانت (اسم)
integrity, safekeeping, trust, trusteeship, fideism, honesty

حفظ چیزی از خطر و غیره (اسم)
safekeeping

انگلیسی به انگلیسی

• act of guarding, protection, act of maintaining safety; state of being guarded, state of being protected
if something is given to you for safekeeping, it is given to you so that you will make sure that it is not harmed or stolen.

پیشنهاد کاربران

۱. امانت ۲. امانت داری . / نگهداری، حفظ، حفاظت، توجه
مثال:
I left my watch with Helen for safekeeping while I swam.
من زمانی که رفتم شنا ساعتم را برای امانت پیش هلن گذاشتم.
حفظ امنیت
امانت داری
نگهداری در جای امن

بپرس