adduce

/əˈdjuːs//əˈdjuːs/

معنی: گفتن، استشهاد کردن، احضار کردن
معانی دیگر: شاهد آوردن، به عنوان دلیل ذکر کردن، برهان آوردن، برای اثبات ذکر کردن، استناد کردن، برای مثال گفتن، اقامه ی دلیل کردن، اقامهی دلیل کردن darwin adduced the fossil record as proof for his theory داروین از تاریخ فسیلها برای اثبات نظریهی خود استفاده کرد then he adduced new evidence سپس گواه جدیدی را اقامه کرد

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adduces, adducing, adduced
مشتقات: adducible (adj.), adducer (n.)
• : تعریف: to cite as evidence or proof; bring to bear in argument or discussion.
مشابه: cite, quote

جمله های نمونه

1. When you adduce evidence of this nature, you must be sure of your sources.
[ترجمه گوگل]وقتی شواهدی از این ماهیت ارائه می کنید، باید از منابع خود مطمئن باشید
[ترجمه ترگمان]وقتی شواهد این طبیعت را می بینید، باید از منابع خود مطمئن باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We can adduce evidence to support the claim.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم شواهدی برای حمایت از این ادعا ارائه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم شواهدی برای حمایت از این ادعا پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I could adduce several reasons for his strange behaviour.
[ترجمه گوگل]می توانم چندین دلیل برای رفتار عجیب او بیاورم
[ترجمه ترگمان]می توانستم چند دلیل برای رفتار عجیب او پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You must adduce a lot of examples to support your argument.
[ترجمه گوگل]برای اثبات استدلال خود باید مثال های زیادی بیاورید
[ترجمه ترگمان]شما باید مثال های زیادی برای حمایت از استدلال خود داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The defending lawyer was able to adduce evidence of his client's innocence.
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع توانست مدرکی دال بر بی گناهی موکلش ارائه کند
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع مدافع قادر بود مدارک بی گناهی موکلش را به اثبات برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In section 5 I shall adduce evidence from the outer city that suggests that this view is correct.
[ترجمه گوگل]در بخش 5 من شواهدی از شهر بیرونی ارائه خواهم کرد که نشان می دهد این دیدگاه درست است
[ترجمه ترگمان]در بخش ۵ من شواهدی از شهر بیرونی ارایه خواهم کرد که نشان می دهد این دیدگاه درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They adduce support for it mainly by removing misunderstandings and a few possible objections.
[ترجمه گوگل]آنها عمدتاً با حذف سوء تفاهم ها و چند ایراد احتمالی از آن حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها عمدتا با حذف سو تفاهم و چند ایراد ممکن از آن پشتیبانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We can always adduce adequate reasons for whatever we may have done or said.
[ترجمه گوگل]ما همیشه می‌توانیم برای هر کاری که انجام داده‌ایم یا گفته‌ایم دلایل کافی بیاوریم
[ترجمه ترگمان]ما همیشه می توانیم دلایل کافی برای هر کاری که ممکن است انجام بدهیم داشته باشیم و یا گفته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The respondent may also adduce argument.
[ترجمه گوگل]پاسخ دهنده نیز ممکن است استدلال کند
[ترجمه ترگمان]پاسخ دهنده همچنین ممکن است استدلال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prosecution sought to adduce in evidence documents which contained statements made by the defendant in the earlier bankruptcy proceedings.
[ترجمه گوگل]دادستان به دنبال ارائه مدارکی بود که حاوی اظهارات متهم در مراحل ورشکستگی قبلی بود
[ترجمه ترگمان]دادستان به دنبال adduce مدارک مدارک بود که حاوی اظهارات متهم در اقدامات ورشکستگی اولیه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He must adduce sufficient evidence to satisfy the statutory criteria for the making of a particular order.
[ترجمه گوگل]او باید شواهد کافی برای برآورده کردن معیارهای قانونی برای صدور یک دستور خاص ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]او باید شواهد کافی برای برآورده کردن معیارهای قانونی برای ایجاد یک سفارش خاص داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pcharter adduce us your everyman price C. I. F. Los Angeles across-the-board of our 5% commission, advertence the ancient date of addition.
[ترجمه گوگل]Pcharter قیمت هر فرد خود را C I F Los Angeles در سراسر کمیسیون 5٪ ما به ما اعلام کنید، تاریخ باستانی اضافه شدن را اعلام کنید
[ترجمه ترگمان]Pcharter قیمت everyman را به ما می دهد من اف لس انجلس، از طرف دیگر کمیسیون ۵ % ما، به تاریخ باستان اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Adduce a lot of strives for this kind of freedom example on the history.
[ترجمه گوگل]برای این نوع نمونه آزادی در تاریخ تلاش های زیادی کنید
[ترجمه ترگمان]تلاش بسیاری برای این نوع آزادی برای این نوع آزادی در تاریخ انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گفتن (فعل)
utter, declare, relate, tell, inform, say, adduce, tongue, mouth, observe, cite, intimate, bubble, rehearse

استشهاد کردن (فعل)
adduce

احضار کردن (فعل)
adduce, call up, summon, evoke, call, invite, invocate

تخصصی

[حقوق] اقامه کردن دلیل، استناد کردن، ذکر کردن، نقل کردن، ارائه دادن

انگلیسی به انگلیسی

• offer as an example, bring forward in argument, offer as proof, cite as evidence
if you adduce a fact, a reason, or evidence, you use it to support an argument; a formal word.

پیشنهاد کاربران

1. اقامه کردن، ارائه کردن، به دست دادن، آوردن ( دلیل، گواه )
2. شاهد گرفتن، گواه گرفتن، استناد کردن به ( صاحب نظر و غیره )
Adducing evidence
ارائه دلیل
بیان کردن

بپرس