adjournment

/əˈdʒɜːrnmənt//əˈdʒɜːnmənt/

معنی: تعویض، تعطیل موقتی، احاله بوقت دیگر
معانی دیگر: تعطیل و موکول به وقت دیگری کردن، برخاست، تعوی­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of adjourning, or the condition of being adjourned.

(2) تعریف: a period of being adjourned.

جمله های نمونه

1. The judge granted us a short adjournment.
[ترجمه گوگل]قاضی به ما مهلت کوتاهی داد
[ترجمه ترگمان]قاضی جلسه کوتاهی به ما داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The defence attorney requested an adjournment.
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع درخواست تعویق داد
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع خواستار پایان جلسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The court's adjournment means that a decision will not be reached until December at the earliest.
[ترجمه گوگل]تعویق دادگاه به این معنی است که تصمیمی حداکثر تا دسامبر گرفته نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]به تعویق افتادن دادگاه به این معنا است که تا ماه دسامبر، تصمیم گیری تا ماه دسامبر به تعویق نخواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The court ordered a four month adjournment.
[ترجمه گوگل]دادگاه حکم به تعویق چهار ماهه داد
[ترجمه ترگمان]دادگاه دستور جلسه چهار ماهه را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We sought an adjournment of the proceedings.
[ترجمه گوگل]ما به دنبال تعویق رسیدگی بودیم
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال رد و بدل کردن مراحل دادرسی بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The adjournment of the case lasted for two weeks.
[ترجمه گوگل]تعویق رسیدگی به پرونده دو هفته به طول انجامید
[ترجمه ترگمان]جلسه به مدت دو هفته به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The solicitor moved for an adjournment of the case.
[ترجمه گوگل]وکیل برای تعویق پرونده حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل به دنبال یکی از جلسات دادگاه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your honour, I move for an adjournment.
[ترجمه گوگل]جناب شما، من برای تعویق اقدام می کنم
[ترجمه ترگمان]عالی جناب، من برای تعویض لباس حرکت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Adjournment debates are hard won and precious to Back-Bench Members.
[ترجمه گوگل]بحث های تعویق برای اعضای پشتیبان به سختی برنده شده و ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات adjournment سخت و برای اعضای هیات منصفه عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is unlikely that an adjournment will be granted in these circumstances unless there are particularly compelling reasons.
[ترجمه گوگل]بعید است در این شرایط تعویق صادر شود مگر اینکه دلایل قانع کننده ای وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بعید است که در این شرایط به تعویق بیفتد مگر این که دلایل قانع کننده ای وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another criticism of the Leeds adjournment system was that it added further stress to socially disadvantaged people already living under stressful conditions.
[ترجمه گوگل]انتقاد دیگر از سیستم تعویق لیدز این بود که استرس بیشتری را به افراد آسیب دیده اجتماعی اضافه کرد که قبلاً در شرایط استرس زا زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]انتقاد دیگر از سیستم (لیدز)این بود که استرس بیشتری را به افراد محروم از جامعه که در حال حاضر تحت شرایط استرس زا زندگی می کنند، اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There have even been short extracts from late-night adjournment debates.
[ترجمه گوگل]حتی عصاره های کوتاهی از مناظره های تعویق آخر شب منتشر شده است
[ترجمه ترگمان]حتی extracts کوتاهی از مذاکرات معوقه در اواخر شب گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After a short adjournment, Fearnley Whittingstall advised the court that his client wished to give evidence.
[ترجمه گوگل]پس از یک تعویق کوتاه، Fearnley Whittingstall به دادگاه توصیه کرد که موکلش مایل به ارائه مدرک است
[ترجمه ترگمان]پس از جلسه کوتاهی، Fearnley Whittingstall به دادگاه توصیه کرد که موکلش می خواهد شهادت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Simon Lawler, prosecuting asked for a day adjournment so that the charges against the two officers could be finalised.
[ترجمه گوگل]سایمون لاولر، تعقیب قضایی خواستار یک روز تعویق شد تا اتهامات این دو افسر نهایی شود
[ترجمه ترگمان](سیمون Lawler)، تحت پی گرد قانونی، یک روز به تعویق افتاد تا اتهامات وارده بر دو افسر نهایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Provided that notice of any such adjournment shall be given the defendant and to any complainant.
[ترجمه گوگل]مشروط بر اینکه اخطار هر گونه تعویق به متهم و به هر شاکی داده شود
[ترجمه ترگمان]مشروط بر این که توجه شما را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعویض (اسم)
adjournment, substitute, replacement, exchange, substitution, switch, shift, turnover, quid pro quo, refill, substituend, substituent, switchover

تعطیل موقتی (اسم)
adjournment, recess

احاله به وقت دیگر (اسم)
adjournment

انگلیسی به انگلیسی

• suspension, postponement (of a meeting); state or period of being adjourned
an adjournment is a temporary stopping of a trial, enquiry, or other meeting.

پیشنهاد کاربران

1. تعلیق؛ اختتام؛ تعطیلِ موقت ( جلسه و غیره )
2. دوره فترت، دوره تعطیلی
اختتام، خاتمه، ختم جلسه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adjourn
✅️ اسم ( noun ) : adjournment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
استمهال
توقف جلسه. تنفس
تعزیل
) موکل کردن به وقت دیگر ) . این کلمه بیشتر برای برگزاری جلسات اداری و دادگاه بکار میرود.

بپرس