adieu

/əˈduː//əˈdjuː/

معنی: بدرود، خدا حافظ
معانی دیگر: خداحافظ، خدانگهدار، وداع، بخدا سپردیم

بررسی کلمه

حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: good-bye; farewell.
مترادف: adios, bye-bye, farewell, good-bye, sayonara, so long
مشابه: arrivederci, au revoir, auf Wiedersehen, bon voyage, Godspeed
اسم ( noun )
حالات: adieus, adieux
• : تعریف: an act of departing or signal of departure.
مترادف: departure, farewell, good-bye, leave, leave-taking, parting, sayonara
مشابه: valediction

جمله های نمونه

1. to bid adieu
خدا حافظی کردن

2. bid adieu to sb.
[ترجمه گوگل]خداحافظی با sb
[ترجمه ترگمان]خدا نگهدار to
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Within an hour he had kissed Maeve adieu and they were on the road south to Westminster.
[ترجمه گوگل]در عرض یک ساعت او مایو خداحافظی را بوسید و آنها در جاده جنوب به وست مینستر بودند
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد ژان وال ژان را بوسیده و آن ها در جاده جنوبی به طرف جنوب وست می نستر رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bidding them adieu we departed.
[ترجمه گوگل]با آنها خداحافظی کردیم ما رفتیم
[ترجمه ترگمان]پس از آن که از آنجا بیرون رفتیم به آن ها دستور دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They bade both the merchant and his paramour adieu.
[ترجمه گوگل]آنها هم از بازرگان و هم با یار او خداحافظی کردند
[ترجمه ترگمان]به هر دو بازرگان و معشوقه اش اشاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I bid you adieu.
[ترجمه گوگل]من از شما خداحافظی می کنم
[ترجمه ترگمان]از شما خداحافظی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He bid her adieu .
[ترجمه گوگل]خداحافظی کرد
[ترجمه ترگمان]پس از او خداحافظی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And now, my dear child, adieu for the present.
[ترجمه گوگل]و حالا، فرزند عزیزم، خداحافظ حال حاضر
[ترجمه ترگمان]خوب، بچه جان، فعلا خداحافظ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On commencement day we shall bid adieu to our alma mater.
[ترجمه گوگل]در روز آغاز به کار ما با مادر خود خداحافظی خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]از روز اول، ما به دانشگاه alma خواهیم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adieu, there is nothing that I will not brave for your sake.
[ترجمه گوگل]خداحافظ، چیزی نیست که به خاطر تو شجاع نباشم
[ترجمه ترگمان]خدا نگهدار، هیچ چیز نیست که من به خاطر تو شجاع نباشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do not hasten to bid me adieu.
[ترجمه گوگل]برای خداحافظی عجله نکن
[ترجمه ترگمان]دیگر شتاب نکنید که با من خداحافظی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First Senator . Adieu, brave Moor, use Desdemona well.
[ترجمه گوگل]سناتور اول خداحافظ، مور شجاع، از دزدمونا به خوبی استفاده کن
[ترجمه ترگمان] اولین سناتور خوب، خدا نگهدار، عرب شجاع، دزد مونا را خوب استفاده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The young man silently bade adieu to his hometown.
[ترجمه گوگل]مرد جوان در سکوت با زادگاهش خداحافظی کرد
[ترجمه ترگمان]مرد جوان خاموش از موطن خود وداع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adieu, my dear friend, and believe me ever yours very sincerely and with unalterable affection.
[ترجمه گوگل]خداحافظ، دوست عزیزم، و باور کن که از صمیم قلب و با محبتی تغییر ناپذیر
[ترجمه ترگمان]خدا نگهدار دوست عزیزم، و باور کن که من تا به حال ارادتمند شما هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Should I really adieu to this summer?
[ترجمه گوگل]آیا واقعا باید با این تابستان خداحافظی کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا من باید در این تابستان با شما خداحافظی کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدرود (اسم)
adieu, goodbye, farewell, vale, leave-taking, take-leave

انگلیسی به انگلیسی

• (french) farewell, goodbye
people sometimes say adieu instead of goodbye if they are never going to see each other again; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بدرود، وداع ( کهنه )
( جمع:adieus, adieux )
make one's adieu/adieus
خداحافظی کردن، وداع کردن

بپرس