admonitory

/ədˈmɒnɪtəri//ədˈmɒnɪtəri/

معنی: نصیحت امیز، توبیخ امیز
معانی دیگر: اندرزی، وابسته به نصیحت، هشدارآمیز، پندآمیز، admonitive : نصیحت امیز، توبی  امیز

جمله های نمونه

1. admonitory remarks
اظهارات هشدار دهنده

2. The sergeant lifted an admonitory finger at us.
[ترجمه گوگل]گروهبان انگشت هشداری را به سمت ما بلند کرد
[ترجمه ترگمان]گروهبان انگشتش را به طرف ما دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is of an admonitory nature.
[ترجمه گوگل]این ماهیت پند آمیز دارد
[ترجمه ترگمان]این طبیعت admonitory است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But, " he held up a stubby, admonitory finger, "there are other considerations.
[ترجمه گوگل]اما، "او انگشت لخت و پند آمیز را بالا گرفت،" ملاحظات دیگری نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما \"او یک انگشت استخوانیش را بالا نگه داشت،\" ملاحظات دیگری هم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did not forget to add the admonitory information that warns addressee to revise an address in the message.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که اطلاعات هشداری را که به مخاطب هشدار می دهد آدرس را در پیام اصلاح کند اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که اطلاعاتی را که به مخاطب هشدار می دهد که آدرس را در پیغام مورد بازبینی قرار دهد، اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She shot an admonitory glance at her son, who said: "Immensely, sir.
[ترجمه گوگل]او نگاهی پند آمیز به پسرش انداخت که گفت: «بسیار زیاد آقا
[ترجمه ترگمان]او نگاهی حاکی از توبیخ آمیز به پسرش انداخت و گفت: - به شدت قربان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Regard demonstrative part as admonitory information, this specification can add automatically at the news word that all giving out later.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن بخش نمایشی به عنوان اطلاعات هشدار، این مشخصات می تواند به طور خودکار به کلمه خبری که بعداً منتشر می شود اضافه کند
[ترجمه ترگمان]این ویژگی می تواند به صورت خودکار به عنوان اطلاعات سرزنش کننده مورد توجه قرار گیرد، این ویژگی می تواند به طور خودکار به کلمه اخبار اضافه کند که بعدا همه چیز را افشا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Occasionally, he can add admonitory sex explanatory note for the picture that his suspects.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، او می تواند یادداشت توضیحی جنسی برای تصویری که مشکوک است اضافه کند
[ترجمه ترگمان]گهگاه، او می تواند توجه جنسی خود را به تصویر مظنونین خود اضافه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He spoke in Tibetan, and his delivery was stern and admonitory, like a forbidding, old-fashioned father reprimanding his children.
[ترجمه گوگل]او به زبان تبتی صحبت می‌کرد و زایمان‌اش سخت و موعظه‌آمیز بود، مثل پدری کهنه و منع کننده که فرزندانش را سرزنش می‌کند
[ترجمه ترگمان]او با سم لر صحبت می کرد، و وضع حمل او خشن و توبیخ آمیز بود، مانند پدری که forbidding از مد افتاده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When the accomplished mode system loses its analytic and admonitory forces, the situation of current theory become the motive force that we think and structure new ethical theories further.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سیستم حالت انجام شده نیروهای تحلیلی و هشداردهنده خود را از دست می دهد، وضعیت نظریه کنونی به نیروی محرکه ای تبدیل می شود که ما بیشتر می اندیشیم و نظریه های اخلاقی جدید را ساختار می دهیم
[ترجمه ترگمان]وقتی که سیستم حالت انجام شد، نیروهای تحلیلی و سرزنش خود را از دست می دهد، وضعیت نظریه فعلی به نیروی محرک تبدیل می شود که ما فکر می کنیم و اصول اخلاقی جدید را بیشتر ساختار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This often is force of arterial internal pressure lifts suddenly, make the organ of sense of pain of hemal wall is behaved excitingly, it is the admonitory signal of cerebral hemorrhage.
[ترجمه گوگل]این اغلب باعث افزایش ناگهانی فشار داخلی شریانی می شود، باعث می شود اندام احساس درد دیواره همال هیجان انگیز رفتار کند، این سیگنال هشدار دهنده خونریزی مغزی است
[ترجمه ترگمان]این اغلب نیرویی است که فشار درونی شریانی به طور ناگهانی از بین می رود، و اندام احساس درد دیوار hemal را به نحو هیجان آوری انجام می دهد، نشانه سرزنش خونریزی مغزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At last, Narcissa hurried up a street named Spinner's End, over which the towering mill chimney seemed to hover like a giant admonitory finger.
[ترجمه گوگل]سرانجام، نارسیسا با عجله از خیابانی به نام انتهای اسپینر رفت، که به نظر می‌رسید دودکش سر به فلک کشیده آسیاب مانند یک انگشت غول‌پیکر موعظه معلق بود
[ترجمه ترگمان]سرانجام، نارسیسا به سرعت از یک خیابان به نام بگاند بالا رفت، که به نظر می رسید دودکش آسیاب بادی همچون انگشتی عظیم در هوا شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accordingly, the literature in English that has come down to us from this period (1150-1250) is almost exclusively religious or admonitory.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، ادبیات انگلیسی که از این دوره (1150-1250) به ما رسیده است تقریباً منحصراً مذهبی یا موعظه است
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، ادبیات انگلیسی که از این دوره به ما رسیده (۱۱۵۰ - ۱۲۵۰)تقریبا منحصرا مذهبی یا ملامت ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Research from Surrey University has found that women tend to let their partners snore, while men are more likely to give an admonitory prod.
[ترجمه گوگل]تحقیقات دانشگاه ساری نشان داده است که زنان تمایل دارند به شریک زندگی خود اجازه خروپف کنند، در حالی که مردان بیشتر احتمال دارد که خروپف کنند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات دانشگاه Surrey پیدا کرده است که زنان تمایل دارند با خرخر کردن شریک خود ادامه دهند در حالی که مردان به احتمال بیشتری به او انگیزه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To standardize the warning languages and the patterns in admonitory plates.
[ترجمه گوگل]هدف استاندارد کردن زبان‌های هشدار و الگوهای موجود در صفحات هشدار
[ترجمه ترگمان]هدف استاندارد کردن زبان های هشداری و الگوهای هشداردهنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نصیحت امیز (صفت)
admonitory, hortative, sententious

توبیخ امیز (صفت)
admonitory

انگلیسی به انگلیسی

• warning; tending to reprove

پیشنهاد کاربران

توبیخ آمیز، هشدار دهنده؛ ملامت بار، سرزنش بار ( رفتار، گفتار و غیره )
نصیحت آمیز - هشدار دهنده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : admonish
✅️ اسم ( noun ) : admonition ( admonishment ) / admonisher
✅️ صفت ( adjective ) : admonitory
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس