admissibility

/ədˌmɪsəˈbɪləti//ədˌmɪsəˈbɪləti/

معنی: مقبولیت، قابلیت قبول، پذیرفتگی، روا بودن، اختیارداری
معانی دیگر: قابلت قبول

جمله های نمونه

1. However, the admissibility of such evidence was questioned when the Crown cross-questioned Professor Macleod, an expert witness for the trustees.
[ترجمه گوگل]با این حال، قابل قبول بودن چنین شواهدی زمانی مورد سوال قرار گرفت که تاج و تخت از پروفسور مکلئود، یک شاهد متخصص برای متولیان، سوال کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که پروفسور مک Macleod، یکی از شاهدان عینی هیات متولیان مورد پرسش قرار گرفت، admissibility از چنین مدارکی را مورد پرسش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fears about the admissibility of electronic invoices as evidence in court proceedings have held back some factors.
[ترجمه گوگل]ترس در مورد قابل قبول بودن صورتحساب های الکترونیکی به عنوان مدرک در دادرسی های دادگاه برخی از عوامل را متوقف کرده است
[ترجمه ترگمان]ترس از وجود فاکتورهای الکترونیکی به عنوان مدرک در جریان دادرسی دادگاه برخی از عوامل را پشت سر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rules have developed restricting the admissibility of evidence other than the written words of the contract.
[ترجمه گوگل]قواعدی ایجاد شده است که مقبولیت شواهدی را غیر از کلمات نوشته شده قرارداد محدود می کند
[ترجمه ترگمان]قواعد، محدود کردن شواهد به غیر از کلمات مکتوب قرارداد را توسعه داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were many controversies over the issues of admissibility in the international court of justice.
[ترجمه گوگل]در دیوان بین المللی دادگستری بر سر مسائل قابل پذیرش بودن اختلافات زیادی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بحث های زیادی در مورد مسائل of در دادگاه بین المللی دادگستری انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Admissibility of linear predictionlinear model with linear equality constraint under quadratic loss function are investigated.
[ترجمه گوگل]قابل قبول بودن مدل خطی پیش بینی خطی با محدودیت برابری خطی تحت تابع تلفات درجه دوم بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]Admissibility مدل predictionlinear خطی با محدودیت برابری خطی تحت تابع زیان درجه دوم مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The focus of the attacks on admissibility have changed over time.
[ترجمه گوگل]تمرکز حملات بر مقبولیت در طول زمان تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]تمرکز حملات به admissibility در طول زمان تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In most cases, questions of admissibility are governed by evidence rules.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد، مسائل مربوط به پذیرش توسط قوانین شواهد کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد، سوالات مربوط به admissibility توسط قوانین شواهد اداره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rule 70 which concerns admissibility, it is stated.
[ترجمه پریسا] قانون ۷۰ که مربوط به نگرانی هایی در باره پذیرش بوده است در این اورده شده است
|
[ترجمه گوگل]قاعده 70 که مربوط به پذیرش است، بیان شده است
[ترجمه ترگمان]قانون ۷۰ که مربوط به admissibility است، بیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chapter four: the rule of admissibility and the reform of civil procedure in China.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم: قاعده پذیرش و اصلاح آیین دادرسی مدنی در چین
[ترجمه ترگمان]فصل چهارم: قانون admissibility و اصلاح رویه مدنی در چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chapter one: the basic problem of admissibility in common law.
[ترجمه پریسا] فصل اول مشکل اساسی پذیرش در قانون جاری
|
[ترجمه گوگل]فصل اول: مشکل اساسی پذیرش در حقوق عمومی
[ترجمه ترگمان]فصل یک: مشکل اصلی of در قانون مشترک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Specially, we discuss the U - admissibility of several MRE estimators under different loss functions.
[ترجمه گوگل]به‌ویژه، ما در مورد پذیرش چند تخمین‌گر MRE تحت توابع تلفات مختلف بحث می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]به طور ویژه، ما در مورد U - admissibility از چند برآورد کننده های MRE تحت توابع تلفات مختلف بحث و گفتگو می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The admissibility of functions is regulated by continuity requirements and boundary conditions.
[ترجمه گوگل]پذیرش توابع توسط الزامات تداوم و شرایط مرزی تنظیم می شود
[ترجمه ترگمان]The توابع با الزامات پیوستگی و شرایط مرزی تنظیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cournts have limited its admissibility in 16 cases, generally because of statistical questions.
[ترجمه گوگل]دادگاه ها در 16 مورد، عموماً به دلیل سؤالات آماری، پذیرش آن را محدود کرده اند
[ترجمه ترگمان]The به دلیل پرسش های آماری، admissibility را در ۱۶ مورد محدود کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can rule on the admissibility of aliens.
[ترجمه پریسا] من در مورد پذیرش عریبه ها می توانم حکم کنم
|
[ترجمه گوگل]من می توانم در مورد پذیرش بیگانگان حکم کنم
[ترجمه ترگمان]من می تونم به the فضایی ها حکومت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The second is regulations of admissibility.
[ترجمه پریسا] دومی قوانین پذیرش است.
|
[ترجمه گوگل]دوم مقررات مربوط به پذیرش است
[ترجمه ترگمان]دومی، مقررات of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقبولیت (اسم)
acceptability, admissibility

قابلیت قبول (اسم)
acceptability, admissibility

پذیرفتگی (اسم)
acceptability, admissibility

روا بودن (اسم)
admissibility

اختیار داری (اسم)
admissibility

تخصصی

[حقوق] قابلیت طرح، قابلیت پذیرش، مسموع بودن، مجاز بودن
[آمار] قابلیت قبول

انگلیسی به انگلیسی

• acceptability, allowableness

پیشنهاد کاربران

مقبولیت، پسندیدگی، پذیرفتاری، جایز بودن؛ روایی؛ محکمه پسندی، قابلیتِ قبول
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : admit
✅️ اسم ( noun ) : admittance / admission / admissibility
✅️ صفت ( adjective ) : admissible
✅️ قید ( adverb ) : admittedly
وضعیت یک چیز از نظر مجاز بودن را بیان می کند که دو حالت خواهد داشت:
یا مجاز است یا غیرمجاز.
چیزی که مجاز باشد مقبولیت دارد.
به ساختار کلمات زیر توجه کنید تا بهتر مفهوم را متوجه شوید:
ارجحیّت ===> ارجح بودن
...
[مشاهده متن کامل]

روحانیّت ===> روحانی بودن
مقبولیّت ===> قبول بودن یا همان قابل قبول بودن
مُجازیّت! ===> مجاز بودن. اما در زبان فارسی واژه ی {مُجازیّت} وجود ندارد پس مجبوریم تا از واژه ی {مقبولیت} استفاده کنیم. مقبولیت یک چیز به نوعی نتیجه ی مجاز بودن آن است وگرنه قابل قبول نبود.
admission ===> اجازه.
ability ===> قابلیّت.
admissi bility = admission ability = admissibility
برای بازی با این کلمه تو ذهنمون یه جورایی میشه گفت: قابلیّت اجازه داشتن.

اختیار داری
you owner empower
صاحب اختیارید
you have arbitrament admissibility at absolute
شما اختیار مطلق دارید
( you have admissibilit at arbitrament absolute
شما اختیار مطلق پذیرش را دارید )
قابلت پذیرش، مسموع بودن، مجاز بودن

بپرس