پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٦٠)

بازدید
٢,٤٦٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با نام لینیمنت یا بالم هم مصطلح است نوعی پماد موضعی است که برای استفاده روی پوست تهیه می شود. بالم نسبت به لوسیون، گرانروی یکسان یا کمتری دارد و برخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

perhaps even ( used to introduce a more extreme term than one first mentioned ) . تقریبا همه شاید همه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Having a fine and pleasing appearance آدم با ظاهر خوب و آراسته آدم حسابی آدم معقول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Having a fine and pleasing appearance آدم حسابی کسی که سرش به تنش می ارزد دارای ظاهر آراسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نکته: فقط در جملات منفی و پرسشی به کار می رود مثال: Are you getting anywhere? We're working hard but we don't seem to be getting anywhere.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Your bloodline is your heritage or ancestry. In other words, your bloodline includes your parents, grandparents, great - grandparents, and so on. نی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلامت عقلی و جسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس کمربندی لباس کمر عورت پوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظرگیر خیره کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خوشایند دلپسند دلپذیر باب دل دلنشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشک خراشنده خویش خراش ما ( اصطلاحی که رضا بابک بازیگر هنرهای نمایشی در مجموعه تلویزیونی خانه ما به کار می برد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت را بیهوده گذراندن، در کاری خطا کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با حداکثر تلاش، با قدرت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردن، از دنیا رفتن، درگذشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیروی زمینی حاضر در عملیات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد انتقادشدید قرار گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مراقب حمله دشمن بودن اعضای نظامی معمولاً جهت گیری را با استفاده از شماره های یک ساعت توصیف می کنند. هر جهتی که وسیله نقلیه، واحد یا فرد حرکت می کند، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنگامی که از چیزی می پرید و فریاد می کشید استفاده می شود. “Geronimo” توسط جهنده هایی که از ارتفاع زیادی می پرند فریاد زده می شود، اما ریشه نظامی دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زمین بین نیروی خودی و دشمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریع، سریع تر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخ نما شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Used to bring a marching band or group of soldiers to attention. خبردار!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To move ( things, for example ) from one place or position to another. فاصله گذاری بین دو مکان یا موقعیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

A young child who is poorly or raggedly dressed بچه ژنده پوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلسوزانه، همدلانه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولگرد، آواره، سرگردان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای لباس: امروزی، خوش دوخت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاه خدمت سربازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدم رو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت اجرایی، تشکیلات.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محال است، امکان ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حساسیت بی جا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلچماق قلچماق . [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش . ( آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ) . این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عجالتا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شوخیش هم قشنگ نیست، حرفشو نزن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاو پیشونی سفیده، همه کس و در همه جا او را می شناسند.

پیشنهاد
٠

you can't miss it/him/her ect.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A member of a group having common characteristics عضوی از یک گروه با مشخصات مشترک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلب توجه کردن، شهرت پیدا کردن، مشهور بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضرب و شتم، کتک کاری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

از تو چه پنهان.

پیشنهاد
٠

کسی را به امان خدا رها کردن. مترداف با: leave someone to his or her own devices

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عوضی، مزخرف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازوبند، سربند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تته پته کردن، به لکنت افتادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرم زده، شرم آگین، خجالت زده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی نظیر، معرکه، محشر، همه چیز تمام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"The very man" is a strange little expression meaning, "that man in particular". آدم مشخص، آدم خاص.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To have an often immoral sexual relationship with ( someone ) . با کسی روی هم ریختن، با کسی رابطه جنسی داشتن