ترجمه‌های جلیل جعفری (٢٥)

بازدید
٢٠
تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I'm afraid I'm a bit of a wimp when it comes to climbing up ladders.
دیدگاه
٠

از بخت بد موقع بالا رفتن از پله ها تا حدودی می ترسم.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I'm afraid it's a bit of a trek to the station.
دیدگاه
٠

متاسفانه تا ایستگاه باید مسیر کوتاهی را پیاده رفت.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
He was a bit of a dodgy character.
دیدگاه
٠

یه ریزه آب زیرکاهه.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
She has always been a bit of a rebel.
دیدگاه
٠

همیشه بفهمی نفهمی سر ناسازگاری داشته.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Sorry - the place is a bit of a mess .
دیدگاه
٠

ببخشید اینجا یه مقداری خرتوخره.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I have a bit of a fever.
دیدگاه
٠

بگی نگی تب دارم

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Frankie's a bit of a clown.
دیدگاه
٠

فرانکی به دلقک ها می زنه

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
"Joan of Arc" was her first meaty role as an actress.
دیدگاه
٠

اولین نقش جدی این بازیگر زن �ژاندارک� بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The myth of male superiority was losing its potency.
دیدگاه
٠

قصه برتری مردی که داشت از مردانگی ساقط می شد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Tell the boy to stop messing around upstairs.
دیدگاه
٠

به پسره بگو این قدر طبقه بالا ورجه وورجه نکنه.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He volunteered as a correspondent for the war.
دیدگاه
٠

او دواطلبانه خبرنگار جنگ شد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Our correspondent in South Africa sent this report.
دیدگاه
٠

گزارش خبرنگار ما از آفریقای جنوبی.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
I'm not a very good correspondent, I'm afraid.
دیدگاه
٠

متاسفانه من خبرنگار زیاد خوبی نیستم.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
And now, over to our Rome correspondent . . .
دیدگاه
٠

و حالا، با خبرنگارمان در رم گفتگو می کنیم. . .

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He's not very skilled in business dealings.
دیدگاه
٠

از چم و خم کاسبی سررشته چندانی ندارد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
What business are you in?
دیدگاه
٠

کار و کاسبیت چیه؟

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
a rock-ribbed conservative
دیدگاه
٠

محافظه کار متعصب

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Ted got a job as a bartender.
دیدگاه
٠

تد توی مشروب فروشی ساقی شده.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
I needed to study, but Bill talked me into going to a movie.
دیدگاه
٠

من درس داشتم، منتها بیل گیر داد که بریم فیلم ببینیم.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Alec liked sailing more than I. I got seasick.
دیدگاه
٠

الک بیشتر از من قایقرانی را دوست داشت. من دریازده می شدم.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
When I get seasick, I throw up my food.
دیدگاه
٠

دریازده که می شم هر چی خورده باشم میارم بالا.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
'I feel seasick already,' she moaned.
دیدگاه
٠

زن نالید و گفت: هنوز هیچی نشده دارم دریازده می شم.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
I don't like creamer, I prefer natural milk instead.
دیدگاه
٠

با خامه حال نمی کنم، به جاش خوراکم شیر طبیعیه.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
However did Mina manage to bluff her way into that job?
دیدگاه
٠

راستی مینا موفق شد اون شغل رو به دست بیاره؟

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
the road to happiness
دیدگاه
٠

راه سعادت