پیشنهادهای جلیل جعفری (٨٧٨)
سیصد هزار نفر ترجمه کردند ( در نهایت ) و هر کدام سیصد هزار بار لایک خورده! بد نیست قبل از پیشنهاد برابرنهاد ابتدا به پیشنهاد دیگران نگاهی بیندازیم، ه ...
دوستان لطفا قبل از ارایه هر برابرنهاد یا پیشنهادی بد نیست قبلی ها را بخوانیم تا برای مثال این قدر �ستون فقرات� تکرار نشود. تقریبا در هر پیشنهادی یک س ...
در رستوران معمولا منظور چنین جایی است و در زبان فارسی معادل خاصی برایش نداریم.
هر کلمه معانی بی شمار و بلکه بی پایانی دارد و بسته به حال و هوای متن یا جمله ممکن است معنای جدیدی از دل آن بیرون بیاید. قرار نیست وقتی من معنی مورد ن ...
اداره، محل کار.
این معانی عجیب و غریب را از قوطی کدام عطاری درمی آورید!؟ retail همان مغازه، فروشگاه و یا به قول امروزی ها همان سوپری، بوتیک یا. . . است. زنجیره اش ب ...
از تو چه پنهان.
لبخند پت و پهن یا به پهنای صورت، نیشی تا بناگوش.
چهارده بار معنی محافظت یا محافظت کردن برای این کلمه پیشنهاد شده! این در حالی است که تمامی معنای این کلمه در مدخل اصلی آمده و هیچ نیازی به هیچ پیشنهاد ...
پرداختن به چیزی یا موضوعی
عامیانه: مُک ( دقیقاً، تمام، کمال، درست ، سر راست ) .
پر شر و شور
_ How’s Nina’s car running? - Barely. ماشین نینا در چه وضعیه؟_ جون می کنه_
شتاب کن!
وقتی در ابتدای جمله و پس از آن ویرگول باشد: وانگهی، یکی از اون، با این حال، با این همه، اینها به کنار، گذشته از این، افزون بر این.
رسمی: خلاصه، القصه، مخلص کلام، کوتاه اینکه. غیررسمی: درد سرت ندم، جونم برات بگه.
پتیاره
کسی که پدرش از کار زیاد درآمده!
در ابتدای جمله و با حرف اول بزرگ: همان وقت، بی درنگ.
در ابتدای جمله: اینجا بود که. . . همان وقت. . . در این هنگام. . . افزون بر این. . .
جاخوش کردن
پشت سر هم، یک بند، یک ریز، پیاپی، همه وقت،
بگذریم، به هر حال.
این عبارت اول بار در سال 1421 ثبت و ضبط شد و به معنای the next day و the preceding day ( فردا و دیروز ) بود ولی امروزه به معنای مدت کوتاهی قبل که شام ...
بی نظیر، معرکه، محشر، همه چیز تمام.
در حکم
ای وای من!، ای داد و بیداد!، عجب!
سرمه ای
مدتی است مثال: We haven’t seen you in a while. مدتی است تو را ندیده ایم.
بگویی نگویی، بگی نگی، بفهمی نفهمی، ای همچین.
به هیچ گرفتن، به تخم گرفتن.
در کل در مجموع
Used to در جملات مثبت به کار می رود: I'm used to getting up early for work همیشه برای سر کار رفتن صبح زود بیدار می شوم. Use to به طور مشخص با did و ...
زیر سیبیلی رد کردن
مارموز، موزمار.
بی عیب و نقص، کامل، همه چیز تمام، بی کم و کاست. مثال: It’s wonderful ترجمه پیشنهادی: حرف نداره ( در موقعیت محاوره ) ( که به معنای کامل بودن و . . ...
دیده شدن به چشم آمدن آفتابی شدن به منصه ظهور رسیدن وجود داشتن
برای لباس: امروزی، خوش دوخت،
خشک و انعطاف ناپذیر، خشک مغز.
تا، آنچنان، به قدری، به همین دلیل/علت، به منظور، برای اینکه. ( در مکالمه ممکن است به دلیل شباهت تلفظ با sow به معنی افشاندن/بذرافشانی اشتباه گرفته ...
متوجه موقعیت بودن/شدن، به رسم ادب گفتن/انجام دادن ( که حالت تعارف دارد و واقعیت ندارد ) ، رعایت حال کسی را کردن، مراعات کردن. ( این پیشنهادها ماحصل ...
آشنا شدن، عادی شدن.
More important than any other considerations. شاه بیت، حرف حساب، حرف اصلی، بیت الغزل.
لابد شاید احتمالا مثال: This would be Revolver Muzzle, back from Anhalter station, having collected E. R. این لابد ریولور موزل است که از ایستگاه آنه ...
باز هم، این بار هم، برای چندمین بار. سنایی: کین سخن باز هم از آن نمطست نه چو دیگر سخن حدیث بطست خاقانی: جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا باز هم در ...
در جملات دارای بار منفی: از هر نظر به هیچ وجه اصلا از بیخ بالکل
وارفتن
گریه بی اختیار
بی اعصاب
حالی کردن