تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروغ چرا، از شما چه پنهان، شما که غریبه نیستید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدر است از باب استفعال به معنای: استنطاق کردن سخن از کسی بیرون کشیدن سخن گفتن کسی را خواستن گویا گردانیدن با هم سخن کردن | سخن کردن خواستن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجولانه، زود، بی درنگ، فی الفور،

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در میان گذاشتن، رو کردن، اذعان کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حدسی یا تخمینی دانستن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر از آن، الا.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نکته: فقط در جملات منفی و پرسشی به کار می رود مثال: Are you getting anywhere? We're working hard but we don't seem to be getting anywhere.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد جا و مکان: حس انگیز، حال خوب کن، هوس انگیز، شوق آور.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویکیپدیا: فن خطابه یا در باب بلاغت یا ریطوریقا رساله ای از ارسطو در هنر اقناع است که در قرنِ چهارم پیش از میلاد نگاشته شده. این یکی از دو کتابی است ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از نوع نظامی: سازمان تشکیلات دم و دستگاه

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با حالت تعجب: نه بابا! دست بردار! جان من! بی خیال! بگو به خدا! مرگ من!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The collection of information of military or political value. اخبار و اطلاعات دارای ارزش سیاسی و نظامی The ability to acquire and apply knowledge an ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازار ( به معنی شهرت ) ، بازار گرمی کردن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرض کن، تو بگو، خیال کن، پنداری. مثال: The count was half the size of his wife, a wizened, embroidered - waistcoated manikin, animated by the energy ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A hardware store is a shop where articles for the house and garden such as tools, nails, and pans are sold. ابزار یراقی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت، گفته، جمله، گزاره،

پیشنهاد
٠

you can't miss it/him/her ect.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به دوروبر کسی/چیزی نگاه کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوس کردن، ویار کردن، سر ذوق آمدن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دختر دم بخت، صبیه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عضو نازی نازی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به کمک کسی: خدا خیرتون بده. خدا حفظتون کنه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

A dull explosive sound made by or as if by a laboring engine. صدای یکنواخت و کلافه کننده موتور وسیله نقلیه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طرز برخورد، رفتار، مواجه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس چی، خود دانی، هر طور راحتی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عکس/تصویر تکی از چهره.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی سیرت کردن طنز: چراغ کسی را قرمز کردن ( به نقل از دیالوگ بهروز وثوقی در فیلم ممل آمریکایی! )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه این کلمه در لاتین trivialis است. از معانی دیگر آن به بی نتیجه، بی تاثیر، بی فایده، غیرضروری، بی خود و. . . اشاره می توان کرد.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

متجاهر، فَشَل.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عمومی: دلسوز، باعاطفه.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Strong sweet Portuguese wine that is usually drunk after a meal. نوعی شراب شیرین و قوی که محصول کشور پرتغال است و اغلب پس از غذا میل می شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کله گنده، خان، شیخ، با اصل و نسب.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اضافه بنا، ساختمان الحاقی، توسعه، هر چیزی که به چیز دیگری اضافه شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یادآور تداعی کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Occurring continuously over a period of time. تکیه گاه، ستون، پایه ثابت، پشت و پناه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای خالی نبودن عریضه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A department store is a retail establishment offering a wide range of consumer goods in different areas of the store, each area ( "department" ) spec ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Quick to detect or respond to slight changes, signals, or influences. دارای شامه تیز/ شاخک های حساس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفع مزاحمت کردن، رد کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشغله، کار، ماموریت، گرفتاری.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ابتدا بهتر است با معنی کلی جمله "god bless you" آشنا شوید. این جمله با مفهوم �خدا تو را حفظ کند � یا �خدا به تو برکت دهد� یا �خدا به تو خیر دهد� ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلمدان

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Meaning that you are in the same bad situation as they are عامیانه: وضعیت بد مشابه دیگران

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاردرست، حرفه ای در کاری.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Acquire great wealth by one's own efforts. با تلاش خود به ثروت بسیار رسیدن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A realist crime novel, film, or television drama with a specific focus. داستان، فیلم یا درام تلویزیونی جنایی متمرکز بر موضوعی خاص.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا، الا مثال: Unless you call me to say you're not coming, I'll see you at the theatre پیشنهاد اول: تا زنگ نزنی و نگی که نمیای، من توی تئاتر منتظرتم. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Denoting or relating to design, technology, etc, that is thought likely to be current or fashionable at some future time. در دست ساخت، برای آینده.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف عبارت Minor - attracted person. فردی که به کوکان میل جنسی دارد و عبارت است از تمایل جنسی عودکننده یا تحریک جنسی نسبت به کودکان زیر ۱۳ سال. در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حتی یک درصد احتمال، فرض محال، اتفاقی هم که شده.