پیشنهادهای جلیل جعفری (٩٠٩)
دروغ چرا، از شما چه پنهان، شما که غریبه نیستید.
مصدر است از باب استفعال به معنای: استنطاق کردن سخن از کسی بیرون کشیدن سخن گفتن کسی را خواستن گویا گردانیدن با هم سخن کردن | سخن کردن خواستن
عجولانه، زود، بی درنگ، فی الفور،
در میان گذاشتن، رو کردن، اذعان کردن.
حدسی یا تخمینی دانستن
غیر از آن، الا.
نکته: فقط در جملات منفی و پرسشی به کار می رود مثال: Are you getting anywhere? We're working hard but we don't seem to be getting anywhere.
در مورد جا و مکان: حس انگیز، حال خوب کن، هوس انگیز، شوق آور.
ویکیپدیا: فن خطابه یا در باب بلاغت یا ریطوریقا رساله ای از ارسطو در هنر اقناع است که در قرنِ چهارم پیش از میلاد نگاشته شده. این یکی از دو کتابی است ک ...
از نوع نظامی: سازمان تشکیلات دم و دستگاه
با حالت تعجب: نه بابا! دست بردار! جان من! بی خیال! بگو به خدا! مرگ من!
The collection of information of military or political value. اخبار و اطلاعات دارای ارزش سیاسی و نظامی The ability to acquire and apply knowledge an ...
بازار ( به معنی شهرت ) ، بازار گرمی کردن.
فرض کن، تو بگو، خیال کن، پنداری. مثال: The count was half the size of his wife, a wizened, embroidered - waistcoated manikin, animated by the energy ...
A hardware store is a shop where articles for the house and garden such as tools, nails, and pans are sold. ابزار یراقی
عبارت، گفته، جمله، گزاره،
you can't miss it/him/her ect.
به دوروبر کسی/چیزی نگاه کردن.
هوس کردن، ویار کردن، سر ذوق آمدن.
دختر دم بخت، صبیه.
عضو نازی نازی
در پاسخ به کمک کسی: خدا خیرتون بده. خدا حفظتون کنه.
A dull explosive sound made by or as if by a laboring engine. صدای یکنواخت و کلافه کننده موتور وسیله نقلیه.
طرز برخورد، رفتار، مواجه.
پس چی، خود دانی، هر طور راحتی.
عکس/تصویر تکی از چهره.
بی سیرت کردن طنز: چراغ کسی را قرمز کردن ( به نقل از دیالوگ بهروز وثوقی در فیلم ممل آمریکایی! )
ریشه این کلمه در لاتین trivialis است. از معانی دیگر آن به بی نتیجه، بی تاثیر، بی فایده، غیرضروری، بی خود و. . . اشاره می توان کرد.
متجاهر، فَشَل.
عمومی: دلسوز، باعاطفه.
Strong sweet Portuguese wine that is usually drunk after a meal. نوعی شراب شیرین و قوی که محصول کشور پرتغال است و اغلب پس از غذا میل می شود.
کله گنده، خان، شیخ، با اصل و نسب.
اضافه بنا، ساختمان الحاقی، توسعه، هر چیزی که به چیز دیگری اضافه شود.
یادآور تداعی کننده
Occurring continuously over a period of time. تکیه گاه، ستون، پایه ثابت، پشت و پناه.
برای خالی نبودن عریضه
A department store is a retail establishment offering a wide range of consumer goods in different areas of the store, each area ( "department" ) spec ...
Quick to detect or respond to slight changes, signals, or influences. دارای شامه تیز/ شاخک های حساس
رفع مزاحمت کردن، رد کردن.
مشغله، کار، ماموریت، گرفتاری.
در ابتدا بهتر است با معنی کلی جمله "god bless you" آشنا شوید. این جمله با مفهوم �خدا تو را حفظ کند � یا �خدا به تو برکت دهد� یا �خدا به تو خیر دهد� ش ...
قلمدان
Meaning that you are in the same bad situation as they are عامیانه: وضعیت بد مشابه دیگران
کاردرست، حرفه ای در کاری.
Acquire great wealth by one's own efforts. با تلاش خود به ثروت بسیار رسیدن.
A realist crime novel, film, or television drama with a specific focus. داستان، فیلم یا درام تلویزیونی جنایی متمرکز بر موضوعی خاص.
تا، الا مثال: Unless you call me to say you're not coming, I'll see you at the theatre پیشنهاد اول: تا زنگ نزنی و نگی که نمیای، من توی تئاتر منتظرتم. ...
Denoting or relating to design, technology, etc, that is thought likely to be current or fashionable at some future time. در دست ساخت، برای آینده.
مخفف عبارت Minor - attracted person. فردی که به کوکان میل جنسی دارد و عبارت است از تمایل جنسی عودکننده یا تحریک جنسی نسبت به کودکان زیر ۱۳ سال. در ...
حتی یک درصد احتمال، فرض محال، اتفاقی هم که شده.