پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٨٤٥)

بازدید
٣,٤٣٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To say something as an excuse or explanation. بهانه کردن توجیه آوردن شانه خالی کردن عذر آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصویر خیالی لرزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مگر اینکه الا اینکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پری چراغ جادو ( در فرهنگ عامیانه غرب ) غول چراغ جادو ( در فرهنگ عامیانه شرق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قانون حمایت از نظامیان سابق ( بازنشسته/از کار افتاده/مستعفی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از سوراخ موش درآمدن آفتابی شدن سر قرار آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can use it to describe a situation where someone is left with something after a period of time or after a process has taken place. For example, " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تضعیف موذیان قدرت حاکمه کاهش تدریجی اثربحشی فرسودن پایه های قدرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A place where people await transportation via bus, train, or other forms of mass transit at a regional hub outside the public right - of - way. This ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با اینکه با آنکه دوستان در این عبارت fact به معنی واقعیت یا حقیقت نیست بلکه همان وجود است که البته وجودش حشو قبیح است و در ترجمه جایی ندارد. معادل ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A scheduled meeting held in accordance with the approved calendar/schedule of meetings. جلسه برنامه ریزی/هماهنگ شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Force someone to be specific and make their intentions clear. به زور از کسی اقرار یا نیت گرفتن Restrict the actions or movement of an enemy by firin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکل اختصاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی گدار به آب نزدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

In order to be extremely careful to avoid a particular risk, even if the risk is small: The airline said that out of an abundance of caution they wo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Interjection. screw you. ( slang, idiomatic, mildly vulgar ) less offensive version of fuck you. quotations ▼ You'll just lie in your bed all day rat ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A traditional festivity among the Algonquin peoples of Eastern Canada. جشن سنتی قبیله سرخپوستی الگانکویان در کانادا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A Tabagie is a room designated for smoking tobacco and socializing. اتاق مخصوص افراد سیگاری و معاشرت آنها با یکدیگر. اتاق دود In modern Quebec Fren ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Urging someone ( or yourself ) to remember something that they may have otherwise forgotten. چیزی را به خود یادآوری کردن به یاد سپردن چیزی چیزی در خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به اصطلاح مثلا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Used before a noun to describe a familiar person or thing with affection or approval. مهربان، خونگرم، بجوش. قبل از اسم و برای تایید و تحسین و توصیف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را با چیزی تطبیق دادن اجابت خواسته ( غیرمنطقی ) کسی راضی نگه داشتن کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عضو نازی نازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در انگلیسی آمریکایی کوچه و بازاری: کاندوم پنجه بوکس باتوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چوب تعلیمی اسب سواری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An enjoyable and exciting time. اوقات خوش خوشی و خرمی خوش گذرانی عشرت شادکامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگاه خشک و بی احساس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در دیدرس جلوی چشم قابل دیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Military surplus are goods, usually mat�riel, that are sold or otherwise disposed of when held in excess or are no longer needed by the military. تد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An ironing board is a long narrow board covered with cloth on which you iron clothes. میز اتو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویکیپدیا: فن خطابه یا در باب بلاغت یا ریطوریقا رساله ای از ارسطو در هنر اقناع است که در قرنِ چهارم پیش از میلاد نگاشته شده. این یکی از دو کتابی است ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هیکل گنده، هیکل مند، یُغُور، باهیبت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در شیشه خور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پسر جون پسرک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آn a bad mood or without speaking because you are angry about something. با توپ پر با غیظ و غضب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با نام لینیمنت یا بالم هم مصطلح است نوعی پماد موضعی است که برای استفاده روی پوست تهیه می شود. بالم نسبت به لوسیون، گرانروی یکسان یا کمتری دارد و برخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

perhaps even ( used to introduce a more extreme term than one first mentioned ) . تقریبا همه شاید همه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Having a fine and pleasing appearance آدم با ظاهر خوب و آراسته آدم حسابی آدم معقول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Having a fine and pleasing appearance آدم حسابی کسی که سرش به تنش می ارزد دارای ظاهر آراسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نکته: فقط در جملات منفی و پرسشی به کار می رود مثال: Are you getting anywhere? We're working hard but we don't seem to be getting anywhere.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Your bloodline is your heritage or ancestry. In other words, your bloodline includes your parents, grandparents, great - grandparents, and so on. نی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلامت عقلی و جسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس کمربندی لباس کمر عورت پوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نظرگیر خیره کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خوشایند دلپسند دلپذیر باب دل دلنشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشک خراشنده خویش خراش ما ( اصطلاحی که رضا بابک بازیگر هنرهای نمایشی در مجموعه تلویزیونی خانه ما به کار می برد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت را بیهوده گذراندن، در کاری خطا کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با حداکثر تلاش، با قدرت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردن، از دنیا رفتن، درگذشتن.