پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٩٠)

بازدید
٢,٨٢٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Bugger یا buggar در جنوب و ایالت های غرب میانه آمریکا: بی سر و پا، هر حیوان کوچکی. در انگلستان: فرد ناراضی، آدم ناراحتی که رفتاری خاص خود دارد، آرای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبد یا سطل کاغذهای باطله و زباله های بازیافتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیرو نظر دکتر محمدرضا ایوبی صانع بنده نیز مثالی می آورم که در آن and را می شود ولی، اما، لکن و. . . ترجمه کرد: He reached for a cigarette and rememb ...

پیشنهاد
١

دود چیزی به چشم خود رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو را از ماست بیرون می کشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Someone who is thorough is always very careful in their work, so that nothing is forgotten. آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو را از ماست بیرون می کش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با تحقیق و جستجو: معلوم کردن، پیدا کردن، دریافتن، پی بردن، مشخص کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با: have none of; not or won't or wouldn't hear of نشنیده گرفتن، اجازه ندان، تاب نیاوردن، قبول نکردن، تحمل نکردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استعاره ای است از شرایط مصیبت بار در سنگرهای جنگ جهانی اول.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جذاب، بامزه، بامسما، به یاد ماندنی، دهان پر کن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولایت، زادگاه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه آلمانی قابل شمارش و مذکر ( با تلفظ باکس بویتل ) به معنی شیشه شراب شکم دار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه همسری، وظیفه شوهرداری.

پیشنهاد
٠

به خاطر کسی، به خاطر خشنودی کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حقوق بخور و نمیر، آب باریکه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سُر و مُر و گُنده، لُپ های گل انداخته.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنار آمدن، تن دادن، به هر سازی رقصیدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک بام و چند هوایی، هُرهُری مسلکی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشنا شده با، خو کرده با، انس گرفته با.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

British English old - fashioned to start behaving badly by refusing to accept any control or rules. پشت پا زدن به روال یا روند چیزی، سر باز زدن، امت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوان، پسر. توسط یک فرد مسن به عنوان خطاب برای پسر یا مرد جوان استفاده می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیرندل یا دریندل: نام لباس سنتی زنانه اتریشی است. دامن مزبور در آلمان و سوئیس نیز مرسوم است. پوشش دامنی بلند با سینه بندی محکم، یقه باز با آستین کوتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس ملی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی اعصاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

امکان، امید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کامله زن، زن کامل ( از نظر رفتار و موقعیت و جلب احترام دیگران ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابنای بشر، انسان،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طبق انتظار، همانطور که انتظار می رود/می رفت. ( این واژه قید است و بار مثبت داره و معمولا بعدش اتفاق خوبی می افتد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کثیف، دل به هم زن، چرک، چندش انگیز،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدی، مهم، چشمگیر، نظرگیر، درخور توجه، دیدنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزه یا بوی گوشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطابق معمول، طبق عادت مالوف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

بگویی نگویی، بگی نگی، بفهمی نفهمی، ای همچین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ویراستار نسخه نهایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسی: عبارت no man's land در زبان انگلیسی میانه ( از ۱۱۰۰ تا ۱۴۵۰ یا ۱۵۰۰ ) نام زمینی در شمال لندن بوده که در آنجا حکم اعدام به اجرا درمی آمده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خشک و انعطاف ناپذیر، خشک مغز.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اُمُل، دُگم، دارای مغز زنگ زده، بَدچُس، سگ اخلاق، متحجر، بَدسِگال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به لینک زیر در آبادیس مراجعه کنید:

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can use it when you are referring to a situation that will only occur after a certain condition is met.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شتر دیدی ندیدی، کوچه علی چپ، خود را به آن راه زدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر کسی سلطه یا تسلط داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عمومی: دلسوز، باعاطفه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چِکا یا کمیسیون بایستار سرنام کمیسیون فوق العاده مبارزه با ضدانقلاب و خرابکاری، نخستین سازمان امنیتی روسیه بود که در ۵ دسامبر ۱۹۱۷ به دستور ولادیمیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقوع اتفاقی در احتمال خیلی نزدیک، چیزی نمانده که . . . ، کم مانده که بگویند. . . ،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پرداختن به چیزی یا موضوعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Ability to make decisions and take action توانایی تصمیم گیری و اقدام عملی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رسمی: خلاصه، القصه، مخلص کلام، کوتاه اینکه. غیررسمی: درد سرت ندم، جونم برات بگه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

A person who insists on exactness or completeness in the observance of something. پا پِی، پی جو. مترداف با: disciplinarian, enforcer, fanatic, nitp ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر منطقی، بی معنی و غیر منطقی این عبارت را می توان در مواقعی به کار برد که پذیرش پیشنهاد یا تاییدیه موضوعی پوچ یا حتی خنده دار به نظر آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه این کلمه در لاتین trivialis است. از معانی دیگر آن به بی نتیجه، بی تاثیر، بی فایده، غیرضروری، بی خود و. . . اشاره می توان کرد.