پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٩٠)

بازدید
٢,٨٢٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ای وای من!، ای داد و بیداد!، عجب!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیر آوردن کسی، کسی را پیدا کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تا، آنچنان، به قدری، به همین دلیل/علت، به منظور، برای اینکه. ( در مکالمه ممکن است به دلیل شباهت تلفظ با sow به معنی افشاندن/بذرافشانی اشتباه گرفته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترس آور، دهشتناک.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را به جای فرد مرده یا مفقود جا زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برای روز مبادا، شاید روزی، یک روزی، یک وقتی، خدا را چه دیدی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعیانی، با افاده، با لذت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیرم دل به شک تو بگو بخواهی نخواهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( Ask me ) anything at all!: ( Ask me ) whatever you like! idiom. ( He doesn't like ) anything at all!: ( He likes ) absolutely nothing! هر چه که باش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داد و هوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنان حضور داشتن همچنان سر کار بودن همچنان به انجام وظیفه مشغول بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارایه توضیح

پیشنهاد
٠

احیای مصنوعی ( مجموعه کارهایی از کمک های اولیه برای نجات جان یک فرد ) تنفس مصنوعی تنفس دهان به دهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون اشکال، بدون عیب و ایراد، بی کم و کاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفتر ثبت وقایع روزانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چشم یاری حافظ: ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سند مکتوب، گزارش، شرح ماوقع.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشان مخصوص نیروهای انتظامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست خودتو می بوسه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Someone or something that makes people join together to support a person, cause, etc. or that rouses people to action ایضا: عامل تحریک مردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ردپا، رد و نشان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فریبکاری و حقه بازی با مردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مارموز، موزمار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

اداره، محل کار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولگردی، علافی، هرزه گردی .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بگذریم، به هر حال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باری، القصه، خلاصه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگی از نظر اندازه، رتبه و مقدار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حفظ جایگاه، حفظ کرامت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سئوال های زیرکانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به صراحت، رک و راست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر از آن، الا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در میان گذاشتن، رو کردن، اذعان کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندیشناک، اندیشمندانه ( اشتباه نکنید. اندیشمند به معنای دانشمند نیست بلکه به معنی فرد نگران و فکری است ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک آن، لمحه ای. 1_ در جملات منفی به معنی اصلا و ابدا و محال است. مانند: I don't for a moment think there'll be a divorce ترجمه پیشنهادی: محال است ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از مترادف های این کلمه pleasurable diversion است که معنی تحت اللفظی آن می شود: انحراف لذت بخش. یعنی کسی که از سرخوشی ( به علت استعمال دودکی یا مصرف آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه خراب کن، تاثیرگذار ( مثل چشمک، لبخند، قمیش یا حالتی از دلبر که دل را هُری بریزد ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

لبخند پت و پهن یا به پهنای صورت، نیشی تا بناگوش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حتی یک درصد احتمال، فرض محال، اتفاقی هم که شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صحبت دوستانه غیررسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم بی مصرف، آدم بی خاصیت. این کلمه بار منفی دارد و اصطلاحا dirty word است و در مکالمات روزمره باید بااحتیاط مورد استفاده قرار گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قهوه مصنوعی: نوعی قهوه جایگزین که اغلب از هسته خرما یا دانه بلوط و مانند این ها تهیه می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مامور قانون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صفت: به سیم آخر زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زد و خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به هیچ گرفتن، به تخم گرفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در ابتدای جمله و با حرف اول بزرگ: همان وقت، بی درنگ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Someone or something has arrived here late as usual فلانی بالاخره آمد/رسید و طبق معمول دیر آمد/رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اثر بدی روی کسی گذاشتن