پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٨٤٥)

بازدید
٣,٤٢٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیروی زمینی حاضر در عملیات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد انتقادشدید قرار گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مراقب حمله دشمن بودن اعضای نظامی معمولاً جهت گیری را با استفاده از شماره های یک ساعت توصیف می کنند. هر جهتی که وسیله نقلیه، واحد یا فرد حرکت می کند، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنگامی که از چیزی می پرید و فریاد می کشید استفاده می شود. “Geronimo” توسط جهنده هایی که از ارتفاع زیادی می پرند فریاد زده می شود، اما ریشه نظامی دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمین بین نیروی خودی و دشمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریع، سریع تر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخ نما شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Used to bring a marching band or group of soldiers to attention. خبردار!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To move ( things, for example ) from one place or position to another. فاصله گذاری بین دو مکان یا موقعیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

A young child who is poorly or raggedly dressed بچه ژنده پوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دلسوزانه، همدلانه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولگرد، آواره، سرگردان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای لباس: امروزی، خوش دوخت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاه خدمت سربازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدم رو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت اجرایی، تشکیلات.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محال است، امکان ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حساسیت بی جا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلچماق قلچماق . [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش . ( آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ) . این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عجالتا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شوخیش هم قشنگ نیست، حرفشو نزن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاو پیشونی سفیده، همه کس و در همه جا او را می شناسند.

پیشنهاد
٠

you can't miss it/him/her ect.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A member of a group having common characteristics عضوی از یک گروه با مشخصات مشترک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلب توجه کردن، شهرت پیدا کردن، مشهور بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضرب و شتم، کتک کاری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

از تو چه پنهان.

پیشنهاد
٠

کسی را به امان خدا رها کردن. مترداف با: leave someone to his or her own devices

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عوضی، مزخرف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازوبند، سربند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تته پته کردن، به لکنت افتادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرم زده، شرم آگین، خجالت زده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی نظیر، معرکه، محشر، همه چیز تمام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"The very man" is a strange little expression meaning, "that man in particular". آدم مشخص، آدم خاص.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To have an often immoral sexual relationship with ( someone ) . با کسی روی هم ریختن، با کسی رابطه جنسی داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازار ( به معنی شهرت ) ، بازار گرمی کردن.

پیشنهاد
٠

بعید نبودن، دور از انتظار نبودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قانونی کردن، رسمی کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توی کف رابطه جنسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشش جنسی مترداف با: Sexual attraction جاذبه جنسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Idiomatic expression for sexual intercourse with a member of the opposite sex. رابطه شهوانی با جنس مخالف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معقول، دلگرم، بی پروا، رازدار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگ برنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

British English spoken used to tell someone rudely or angrily to go away. برو رد کارت، گورتو گم کن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راز سر به مهر، سر مگو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حق به جانب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حق به جانب

پیشنهاد
٠

جمع آوری اطلاعات برای یافتن کسی یا چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ته و توی چیزی را درآوردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آره دیگه، پس چی.