پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٥١٢
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلند مثال: The tree in our backyard is very tall. درخت در حیاط پشتیله ما بسیار بلند است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخطار دادن مثال: The weather forecast warned of heavy rain and strong winds. پیش بینی هوا از بارش سنگین باران و بادهای شدید هشدار داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگاه کردن به ناف مثال: After a long day, she found solace in omphaloskepsis. پس از یک روز طولانی، او آرامش را در نگاه کردن به ناف پیدا کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واضح مثال: His instructions were clear and easy to follow. دستورات او واضح و آسان برای پیروی بودند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارآمد مثال: The new system is much more efficient than the old one. سیستم جدید بسیار کارآمدتر از سیستم قدیمی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استفاده شده مثال: The car was used but still in good condition. ماشین استفاده شده بود اما هنوز در شرایط خوبی بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضایع کردن مثال: Don't waste your time worrying about things you can't control. وقت خود را برای نگرانی از اموری که قابل کنترل نیستند ضایع نکنید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

روز مثال: We went for a picnic on a sunny day. ما یک پیک نیک روی یک روز آفتابی داشتیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آقای مثال: Mr. Smith is the CEO of the company. آقای اسمیت مدیرعامل شرکت است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مانع مثال: Language barriers can make communication difficult. موانع زبانی می توانند ارتباط را دشوار کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعصاب مثال: He has the nerve to ask for a raise after just starting the job. او جرات افزایش حقوق را پس از تازه شروع کار دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

سینه کشیدن مثال: After running a mile, she was panting heavily. بعد از دویدن یک مایل، او به شدت سینه کشید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آماده کردن مثال: We need to prepare for the upcoming exam. ما باید برای آزمون آینده آماده شویم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

انگیزه مثال: Finding a purpose can provide the motivation needed to succeed. یافتن هدف می تواند انگیزه لازم برای موفقیت را فراهم کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

طلا مثال: She wore a necklace made of pure gold. او یک گردنبند از طلا گرانقیمت به دست داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهار مثال: Flowers bloom in the spring. گل ها در بهار می شکفند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشیدن مثال: She pulled the door open and walked inside. او در را کشید و وارد شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمعیت / گروه مثال: The crowd cheered as the team scored a goal. گروه به شدت هیجان زده شدند زمانی که تیم گل زد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرحله / صحنه مثال: The project is in its final stage. پروژه در مرحله نهایی خود است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر کس / هر کسی مثال: Is anyone else coming to the party? آیا هر کس دیگری هم به مهمانی می آید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخالفت کردن مثال: They often disagree on political issues. آن ها اغلب در مورد مسائل سیاسی مخالفت می کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقسیم / بخش مثال: The company is restructuring its division of responsibilities. شرکت در حال بازسازی تقسیم مسئولیت های خود است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین مثال: This is the best restaurant in town. این بهترین رستوران شهر است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حمام / دوش مثال: I usually take a shower in the morning. معمولاً صبح ها حمام می کنم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درگیر / درگیر شدن مثال: She was deeply involved in the project from the beginning. او از ابتدا در پروژه به طور عمیقی درگیر بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

مزیت / سود مثال: Regular exercise has numerous health benefits. ورزش منظم مزایای سلامتی زیادی دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که مثال: To whom did you give the letter? به که نامه را دادید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

هزینه / مسئولیت مثال: What is the charge for parking in this area? هزینه پارک کردن در این منطقه چقدر است؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه مثال: It is your duty to ensure the safety of the passengers. وظیفه شما اطمینان از ایمنی مسافران است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

استخدام کردن مثال: The company plans to recruit new employees next month. شرکت قصد دارد ماه بعد کارمندان جدیدی را استخدام کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خطر مثال: Climbing the mountain in bad weather is very dangerous. صعود به کوه در هوای بد خیلی خطرناک است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رویه مثال: The procedure for applying for a visa is straightforward. رویه درخواست ویزا به راحتی قابل فهم است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذرت مثال: They grow corn in the fields behind their house. آن ها در مزرعه پشت خانه شان ذرت می کارند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رسیدن مثال: The train will arrive at the station in ten minutes. قطار در ده دقیقه آینده به ایستگاه می رسد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

انتخاب کردن مثال: She will pick up some groceries on her way home. او روی راه به خانه، چند مورد از خریدهای خود را انتخاب می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کوه مثال: They hiked to the top of the mountain. آن ها به قله کوه پیاده روی کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساس مثال: She is very sensitive to criticism. او به انتقادات بسیار حساس است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشک مثال: Please hang the clothes out to dry. لطفاً لباس ها را برای خشک شدن بیرون بزنید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودکشی مثال: Suicide prevention hotlines offer support to those in crisis. خطوط کمکی پیشگیری از خودکشی حمایتی به افراد در بحران ارائه می دهند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آلمانی مثال: She is studying German literature at university. او در دانشگاه ادبیات آلمانی می خواند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدرک مثال: She presented proof of her qualifications for the job. او مدرک تأیید صلاحیت هایش برای شغل را ارائه داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

خشن / نامنظم مثال: The surface of the rock was rough and uneven. سطح سنگ خشن و نامنظم بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمان مثال: They invited several guests to the party. آن ها چندین مهمان را به مهمانی دعوت کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارایی مثال: Their house is their most valuable asset. خانه آن ها ارزشمندترین دارایی شان است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگهبان مثال: The security guard patrols the building at night. نگهبان امنیتی شبانه روز ساختمان را پاترول می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیاست مثال: The company has a strict policy against workplace harassment. شرکت یک سیاست سخت در برابر آزار محل کار دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قادر مثال: She is able to speak four languages fluently. او قادر به صحبت کردن به چهار زبان به روانی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پای مثال: She walked for miles on her feet. او برای مایل ها راه رفته بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معمولاً مثال: He normally wakes up early in the morning. او معمولاً صبح زود بیدار می شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بحث مثال: They had a heated discussion about politics. آن ها بحث شدیدی در مورد سیاست داشتند.