پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٥٠١
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

روسی مثال: She learned Russian while living in Moscow. او زمانی که در مسکو زندگی می کرد روسی یاد گرفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نمایشی مثال: The play had a dramatic ending. نمایش پایان نمایشی داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پایین مثال: She walked down the stairs to the basement. او پایین پله ها به سردخانه رفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ورقه مثال: She wrote her ideas on a sheet of paper. او ایده های خود را بر روی یک ورقه کاغذ نوشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تبلیغ کردن مثال: They decided to promote the new product on social media. آن ها تصمیم گرفتند تا محصول جدید را در رسانه های اجتماعی تبلیغ کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرگ مثال: The news of his death shocked everyone. اخبار مرگ او همه را شوکه کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پهن کردن مثال: She spread the blanket out on the grass. او پتو را روی چمن پهن کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نور، چراغ مثال: She turned off the light before going to bed. او چراغ را قبل از رفتن به رختخواب خاموش کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مناسبت / فرصت مثال: They celebrated the occasion with a special dinner. آن ها مناسبت را با یک شام ویژه جشن گرفتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستکش مثال: She put on her gloves before going outside. او دستکش هایش را قبل از خروج پوشید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به طور گسترده / گسترده مثال: The news spread widely across the country. اخبار به طور گسترده در سراسر کشور پخش شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در غیر اینصورت مثال: You need to finish your homework, otherwise, you can't go out. تو باید تمرینات خود را تمام کنی، در غیر اینصورت نمی توانی بیرون ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اندیشیدن / فکر کردن مثال: She spent the afternoon thinking about her future. او عصر را با فکر در مورد آینده اش گذراند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفجار مثال: The explosion was heard miles away. انفجار تا مایل ها دور قابل شنیدن بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شامل مثال: The package includes a free gift. بسته شامل یک هدیه رایگان است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سطح مثال: The surface of the table was smooth. سطح میز صاف بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

قابلمه مثال: She cooked dinner in a large pan. او شام را در یک قابلمه بزرگ پخت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مالکیت مثال: She inherited the property from her parents. او مالکیت را از والدینش به ارث برد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در سراسر مثال: They walked across the bridge to the other side of the river. آن ها بر روی پل به طرف دیگر رودخانه راه رفتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلویزیون مثال: She watched TV for an hour before going to bed. او یک ساعت تلویزیون دید قبل از خواب رفتن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماه مثال: We go on vacation next month. ما ماه بعد به تعطیلات می رویم. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی و ترجمه انواع متون

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نگهداری مثال: Regular maintenance is essential for the longevity of machinery. نگهداری منظم برای دوام ماشین آلات ضروری است. *آموزش زبان انگلیسی، ت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

مکرر مثال: She made frequent trips to the grocery store. او به طور مکرر به فروشگاه خواروبار می رفت. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر این / همچنین مثال: He's intelligent, and moreover, he's hardworking. او هوشمند است و علاوه بر این، سخت کوش است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فضیلت / صفت خوب مثال: Honesty is considered a virtue. راستی گویی به عنوان یک فضیلت محسوب می شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باغ مثال: They planted flowers in the garden. آن ها گل ها را در باغ کاشتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تبعیض مثال: Discrimination based on race or gender is unacceptable. تبعیض بر اساس نژاد یا جنسیت قابل قبول نیست.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شمارش کردن / شماره گذاری کردن مثال: She counted the money twice to make sure it was correct. او دو بار پول را شماره گذاری کرد تا مطمئن شود درست است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ دادن مثال: He responded to the email immediately. او به ایمیل فوراً پاسخ داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دقت / به دقت مثال: She read the instructions carefully before starting. او قبل از شروع دستورالعمل ها را به دقت خواند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارو زدن / رانندگی مثال: They decided to sail around the world. آن ها تصمیم گرفتند که دور دنیا پارو بزنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعی کردن مثال: She will try her best to finish the project on time. او بهترین تلاش خود را می کند تا پروژه را به موقع تمام کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

برخلاف / مغایر مثال: Unlike his brother, he prefers tea to coffee. برخلاف برادرش، او چای را به قهوه ترجیح می دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدن مثال: Exercise is good for the body and mind. ورزش برای بدن و ذهن خوب است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

از مثال: She took a sip of water. او یک قاشقی از آب نوشید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اعمال کردن / درخواست کردن مثال: She decided to apply for the job. او تصمیم گرفت برای شغل درخواست دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خورشید مثال: The sun was shining brightly in the sky. خورشید در آسمان به شدت درخشان بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفحه نمایش / صفحه مثال: She stared at the screen, waiting for the movie to start. او به صفحه نمایش خیره شد، در انتظار شروع فیلم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تورم مثال: High inflation can erode the value of money. تورم بالا می تواند ارزش پول را تضعیف کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جیغ زدن مثال: She let out a scream when she saw the spider. او زمانی که عنکبوت را دید، جیغ زد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

شکایت مثال: He lodged a complaint with the manager about the poor service. او شکایتی از خدمات نامناسب را به مدیر اعلام کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاقه مثال: His interest in photography grew over time. علاقه اش به عکاسی با گذر زمان بیشتر شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آهنگ مثال: She sang a beautiful song at the concert. او در کنسرت یک آهنگ زیبا را خواند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تپه مثال: They climbed to the top of the hill to watch the sunset. آن ها به بالای تپه رفتند تا غروب خورشید را ببینند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسمان / بهشت مثال: The stars shone brightly in the night sky, like diamonds scattered across heaven. ستارگان به درخشش خود روشنایی می انداختند، مثل ا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داد مثال: She gave me a present for my birthday. او برای تولدم یک هدیه به من داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجلیل / جذابیت مثال: The charity appeal raised a lot of money. تجلیل خیریه بسیاری از پول را جمع کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بسیار مثال: The weather was extremely hot. هوا بسیار گرم بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نسبی مثال: The cost of living is relative to income. هزینه زندگی نسبی به درآمد است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

احتمالاً کم مثال: It's unlikely that it will snow in June. احتمالاً کم است که در ژوئن برف ببارد.