پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٥٠٥
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر مثال: He wants more time to finish the project. او می خواهد بیشتر از زمان برای پایان دادن به پروژه داشته باشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارو مثال: He takes a drug for his allergies. او برای حساسیت هایش دارو می خورد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبتذل مثال: He was considered an iconoclast for his radical ideas. او به دلیل ایده های رادیکالش به عنوان یک مبتذل شناخته می شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعیین کردن مثال: It's difficult to determine the cause of the problem. تعیین دلیل مشکل سخت است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروش مثال: They had a huge sale at the store. آن ها یک فروش بزرگ در فروشگاه داشتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوار مثال: She used tape to fix the broken frame. او از نوار برای تعمیر قاب شکسته استفاده کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درخشش مثال: The sun began to shine brightly. خورشید شروع به درخشیدن به روشنی کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

او مثال: She is a doctor. او یک پزشک است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مزیت مثال: One advantage of living in the city is access to public transportation. یکی از مزایای زندگی در شهر دسترسی به حمل و نقل عمومی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منظم مثال: She goes for a regular walk every morning. او هر صبح به صورت منظم پیاده روی می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تضمین کردن مثال: He assured her that everything would be fine. او به او تضمین کرد که همه چیز خوب خواهد بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویراستار مثال: The editor reviewed the article before publication. ویراستار مقاله را قبل از انتشار بررسی کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکزیکی مثال: They enjoyed Mexican food at the restaurant. آن ها در رستوران غذای مکزیکی لذت بردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تولید کردن مثال: The factory produces cars. کارخانه اتومبیل تولید می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستون مثال: The building had tall marble columns. ساختمان ستون های مرمری بلندی داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلف مثال: He plays golf every weekend. او هر آخر هفته گلف بازی می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست مثال: She has sensitive skin. او پوست حساسی دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربه مثال: He gave the door a knock. او به در ضربه زد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشیدن مثال: He suited up for the meeting. او برای جلسه پوشید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواد مثال: The recipe calls for three main ingredients. دستور پخت سه ماده اصلی می خواهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترکیب کردن مثال: She combined flour, sugar, and butter to make the cake. او آرد، شکر و کره را ترکیب کرد تا کیک بپزد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرط بندی کردن مثال: He bet on the horse race. او بر دواندن اسب شرط بندی کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نگه داشتن مثال: He couldn't keep his promise. او نتوانست وعده اش را نگه دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

اخیراً مثال: The company made some changes in its recent policy. شرکت تغییراتی در سیاست اخیر خود ایجاد کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشرفت مثال: He was pleased with the progress of the project. او از پیشرفت پروژه خوشحال بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان مثال: English is a widely spoken language. انگلیسی یکی از زبان های پرکاربرد است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

پای مثال: She baked an apple pie for dessert. او یک پای سیب برای دسر پخت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

همه چیز مثال: She packed everything she needed for the trip. او همه چیزی که برای سفر نیاز داشت را بسته بندی کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

قدرت / اختیار مثال: The police have the authority to arrest suspects. پلیس اختیار دارد مظنونان را دستگیر کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دنبال کردن مثال: He followed the car to see where it was going. او ماشین را دنبال کرد تا ببیند به کجا می رود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

عدالت مثال: Everyone deserves justice. همه به عدالت حق دارند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخش مثال: She works in the marketing department. او در بخش بازاریابی کار می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپانیایی مثال: He speaks Spanish fluently. او به زبان اسپانیایی روان صحبت می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناگوار مثال: The situation took an untoward turn. وضعیت به ناگواری تغییر کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشاورزی مثال: He studied agricultural science in college. او در دانشگاه علوم کشاورزی خواند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تبدیل کردن مثال: They want to convert the garage into an office. آن ها می خواهند گاراژ را به دفتری تبدیل کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

با هم مثال: They worked together on the project. آن ها با هم روی پروژه کار کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاپیتان مثال: The captain of the ship announced that they would arrive soon. کاپیتان کشتی اعلام کرد که آن ها به زودی می رسند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حضور داشتن مثال: She decided to attend the conference. او تصمیم گرفت در کنفرانس حضور داشته باشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متر مثال: The garden is twenty meters long. باغ بیست متر طول دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بعداً مثال: We can discuss this later. می توانیم درباره این موضوع بعداً بحث کنیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصر مثال: They went for a walk in the park in the afternoon. آن ها عصر به پارک رفتند تا قدم بزنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا مثال: She wondered why he hadn't called. او تعجب کرد چرا او تماس نگرفته بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناسایی کردن مثال: The police were able to detect fingerprints at the scene. پلیس توانستند اثر انگشت را در محل وقوع شناسایی کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زندگی کردن مثال: They live in a small apartment downtown. آن ها در یک آپارتمان کوچک در وسط شهر زندگی می کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گسترش دادن مثال: They decided to extend the deadline for the project. آن ها تصمیم گرفتند مهلت پروژه را گسترش دهند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

چوب بلند مثال: He used a pole to pick apples from the tree. او از یک چوب بلند برای چیدن سیب از درخت استفاده کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خطرناک مثال: It's dangerous to swim in that area. شنا در آن منطقه خطرناک است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرکت کننده مثال: He was a participant in the debate. او یکی از شرکت کنندگان در بحث بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینک ظرفشویی مثال: She washed the dishes in the sink. او ظروف را در سینک ظرفشویی شست.