پیشنهادهای حمید زارعی (٧٩٦)
در نقش قید به معنای: فقط ، درست و دقیق ، به تازگی ، تازه، همین الان و در نقش صفت به معنای: عادل بودن
در نقش قید به معنای: مدت ها، از دیر باز و در نقش صفت به معنای: دراز ، طولانی
تا حدودی ، به نحوی ، یک جورایی
به همین ترتیب ، به علاوه ، همچنین
اول و وسط جمله به معنای: ( اما، ولی با وجود این ) و در آخر جمله سوالی و منفی به معنای: ( هنوز، تا کنون )
هریک از دو ، هریک از این دو یا هریک از آن دو
با معنای هریک و هر یک از مثل: هر دانشجویی و هر یک از دانشجویان
به معنای هر یک و هریک از مثل : هر دانشجویی، هر یک از دانشجویان
چند، تعدادی ( از ) با اسم قابل شمارش جمع و فعل جمع می آید
تعداد زیادی، بسیاری از فقط با اسم قابل شمارش جمع و فعل جمع می اید
ترتیب ترجمه: 1 - با اسم قابل شمارش مفرد بیاید به صورت یای نکره ترجمه می شود مثل some car = ماشینی 2 - با اسم قابل شمارش جمع بیاید به ترتیب به معنای: ...
ترتیب ترجمه: 1 - همین و همان 2 - یک 3 - مشابه و یکسان
اگر قبلاً در مورد موضوعی در متن صحبت شده باشد به معنای همین و همان می باشد و اگر در مورد موضوعی صحبت نشده باشد به معنای خاص، ویژه، معین می باشد
ترتیب ترجمه: 1 - ترجمه نمیشود 2 - این و آن 3 - مذکور، مذبور ، مورد نظر ، فوق الذکر و. . . پس از هسته اسمی ترجمه میشوند 4 - ( هه ) غیر ملفوظ آخر کلمه ...
ترتیب ترجمه :1 - ی ( نکره ) مثل a book = کتابی 2 - ترجمه نمی شود 3 - یک ( مثل یک بلایی سرت می آورم در حالت نکره و در حالت معرفه یک دانشجو A student ) ...
1 - غلظت ( برای مایعات ) 2 - تراکم ( برای جامدات ) 3 - تمرکز ( برای انسان )
1 - پس، بنابراین 2 - سپس 3 - آنگاه 4 - در آن زمان
یعنی، به عبارت دیگر ، به سخن دیگر
مشترک استفاده کردن یا برخوردار بودن ، تبادل کردن
معنی: از کار افتادن ( خودرو، دستگاه ) مثال: Our car broke down at the side of the highway in the snowstorm. ماشین ما هنگام بوران کنار اتوبان خراب ش ...
معنی: باد کردن مثال: We have to blow 50 balloons up for the party. ما باید برای جشن ۵۰ تا بادکنک باد کنیم.
معنی: حمایت کردن مثال: My wife backed me up over my decision to quit my job. وقتی می خواستم از کارم استعفا بدم همسرم از تصمیمم حمایت کرد.
معنی: وارونه کردن مثال: You’ll have to back up your car so that I can get out. باید ماشینتو برعکس کنی که من بتونم پیاده شم.
معنی: برابر می شه مثال: Your purchases add up to $205. 32. هزینه خرید شما برابر ۲۰۵. ۳۲$ می شه.
معنی: از بسیاری از افراد یک سوال رو پرسیدن مثال: I asked around but nobody has seen my wallet. من از همه پرسیدم ولی کسی کیف پولم رو ندیده بود.
معنی: به قرار دعوت کردن مثال: Brian asked Judy out to dinner and a movie. برایان جودی را برای صرف شام و دیدن یک فیلم سینمایی به قرار دعوت کرد.
Tail
زمین ریخت شناسی ، ریخت شناسی زمین
1 - برق انداختن روی فلزات 2 - تحریک مردم
سطحی که آب در یک سفره زیرزمینی بالا میرود ، سفره آب زیر زمینی - سطح ایستایی آب ، سطح ایستابی سطحی است که در آن فشار سیال برابر فشار آتمسفر است ، سطح ...
یخ زدن، یخ بستن، انجماد زیست شناسی: یخ زدگی جغرافیا: یخچال زایی
پشت سر گذاشتن، سپری کردن
امضای هنری
لخته شدن
1 - تبدیل شدن 2 - روی آوردن 3 - چرخاندن، گرداندن
رابطه احساسی بین دو نفر مطرح است
خون شناس
( ساختار ) مطرح است
شکل ظاهری مطرح است
اشکال در نحوه چیدمان عناصر
Circuit مدار الکتریکی یا مدار چاپی
مناسب از نظر آدم ها یا جامعه
مناسب از هر نظر
Facilitie
با حرف اضافه for به معنای فراهم کردن با حرف اضافه with به معنای تجهیز کردن
The ground is prepared
بیشتر معنای ضربه می دهد ( لحظه ای است )
تأثیری که نفوذ دارد
( آشکار ) ظاهری مطرح است
در پزشکی: طبابت کردن در حقوق: وکالت کردن