تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در رنج و سختی بودن مهجور ماندن To suffer hardship and distress . Those who cannot return languish in camps

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

توبیخ/ سرزنش کردن Chastise criticize Reprimand Scold Rebuke Get called on

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - همینطوری - بدون برنامه یا تفکر قبلی - بدون آمادگی قبلی - یهویی • We decided offhand to go on a road trip ۲ - بی ملاحظه, بی ادبانه, بی تامل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

۱ - حمام آفتاب گرفتن، از گرمای چیزی بهرمند شدن, غنودن خود را در معرض گرمای خوشایند چیزی بویژه خورشید قرار دادن To lie and relax in the sunshine ۲ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - بیرون کشیدن, به بیرون هل دادن To drag/pull/take something heavy out ۲ - ( در مورد پستانداران نیمه آبزی ) بیرون آمدن از آب و به خشکی رفتن To le ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

باله پایان که گروه وسیعی از جانوران پستاندار نیمه آبزی ( semiaquatic mammals ) را شامل می شوند. مانند: فوک ها، خوک های دریایی، پنگوئن ها، شیر دریایی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - برچسب قیمت the label which shows the price ۲ - هزینه ای که برای چیزی صرف میشه بویژه وقتی خیلی زیاده The cost of something especially when its a ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

- موارد یا اجزاء غیر ضروری - حاشیه - تزئینات و دکوراسیون غیر ضروری یا تجملاتی - Non essential features • I just need a comfortable apartment ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

لب کلام اصل مطلب/موضوع The most important, basic and essential parts Facts stripped down to the basics Essential features: bare bones Non - esse ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جایزه ای که به نفرات غیر از اول تا سوم مسابقات میدهندبه عنوان دلگرمی یا مشوق A small prize of minor value which is given to runner - ups and losers ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی که در مسابقه بعد از نفر اول قرار می گیرد Winner: قهرمان First runner - up : نائب قهرمان Second runner - up: نفر سوم Loser: غیر از نفر اول تا س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Informal and derogatory Politician

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کسی که بدون پرداخت هیچ هزینه ای از کالاها، منابع و خدمات عمومی استفاده میکنه. مفت خور فرصت طلب؟؟ سودجو؟؟ سوءاستفاده گر؟؟ کسی از دیگران سواری مجانی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

غیر منصفانه غیر اخلاقی بدون در نظر گرفتن وجدان Unfair Dishonest unethical Immoral • Unscrupulous politicians • It is easy for unscrupulous in ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

زد و بند پنهانی ساخت و پاخت بند و بست تبانی گاو بندی Lobby Wire - pull To achieve your goals ( making profit or getting an advantage ) through d ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

In millitary: درگیری، مناقشه، combat, battle

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدلیل کار و فعالیت بیش از حد و یا طولانی مدت و یا بودن در موقعیت دشوار : از پای درآمده بی رمق درمانده بسیار خسته، ناتوان و بیمار و در وضعیت نامساع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیروزی"پیروسی" که: - همراه با تحمل تلفات و هزینه های سنگین است - به قیمت گزافی به دست می آید - قیمت بسیار هنگفتی برای آن پرداخت می شود - به دل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

منتظر شدن ( انتظاری که قدری طولانی، آزار دهنده و خسته کننده می باشد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

۱ - خودت رو بکشی برای انجام کاری She busted her butt to be qualified for the job ۲ - Also: bust someone's balls Break someone's balls اذیت کردن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

وخیم تر/بدتر شدن اوضاع A messy and hectic situation From bad to worse

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

A dearth of کمبود Lack Shortage Scarcity A short supply of something An insufficient amount of number • the dearth of information and lack of co ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اقامه دعوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

یه مورد/مشکل/نقص/ایراد کوچیک یا یه فردی که اذیت کنه یا کار رو خراب میکنه و ظاهرا اول کار معلوم نیست و وقتی کارها همه تموم شدن تازه به چشم میاد و کل ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظرفیت سهمیه To take/reach/fill/meat one's quota

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اندوهناک محزون غم انگیز Desperate Sorrowful Mournful He spoke with a plaintive tone and so many sighs

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

غصب کردن به زور ستاندن He was busy usurping the rights of everyone around him

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

زشت و زننده gruesome, grisly , ugly جلف مخوف ولی در عین حال جذاب ترسناک/ هولناک shocking جزء به جزء و دقیق و گویا graphic • Lurid stories of sex ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

- قریحه ذاتی a natural talent - ذوق flair - مهارت خاص a special skill - استعداد درونی an innate talent - توانایی ذاتی a natural ability - ap ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

توبیخ کردن ملامت کردن سرزنش کردن Dress down Chew out Chide Blame Reproach Reprimand Criticize Call on the carpet call on Scold Rebuke • ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

همان لحظه سر بزنگاه سر موقع درست به موقع در لحظه مقتضی بهترین زمان ممکن At the correct time At the exact moment At the proper time Aches, p ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اینجا ) من دستور میدم!! - مسئول امور بودن to be in charge - دستور دادن to give orders - تصمیم گیرنده بودن to take decision in a particular sit ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Also: the least loved بدترین چیز در میان سایر آیتم ها • Your least favorite among a class of things • Worst • The most hated/disliked

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

از خودراضی از دماغ فیل افتاده گستاخ، پررو Stuck - up Snob Arrogant

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاغذ بازی های اداری قوانین دست و پاگیر اداری Unnecessary official rules, regulations, standards, or procedures and excessive adherence to them whi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - از سرعت/ شدت/میزان چیزی کاستن Slow down ۲ - محدود کردن، restrict, to place restrictions on، curb ۳ - کوتاه کردن زمان cut short ۴ - خاتمه دادن، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گَنده دماغ پر فیس و افاده از دماغ فیل افتاده متکبر از خود راضی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آویشن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دوره شدن توسط دیگران وقتی که مورد توجهی و همه تو رو دوره می کنن و دورت جمع میشن To attract a lot of attention and be surrounded by other people • ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

In UK english: potato scrunchies سیب زمینی قلقلی سوخاری Tater: shortened potato tot: small amount of something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

( More often has a negative connotation ) ۱ - بی مزه، بدون طعم، دوسسوز و یا دادسیز ( به ترکی ) Plain, dull, flavorless، flat ۲ - خوشایند، مطبوع، جا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ - نفوذ و قدرت بویژه در حوزه سیاست Power and influence ۲ - ضربه با مشت ۳ - با مشت زدن ( فعل ) •Governmental and military staff will find all the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دقیقا و به طور واضح توضیح دادن و مشخص کردن I can’t put my finger on it but there’s just something about him I don’t like

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی ماساژ ماهیچه ها . Rolfing can change your alignment and movement patterns and make your body more comfortable

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمسخرآمیز حرف زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Also: Haste makes waste

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از جهات مختلف به یک نقطه گرائیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ثابت ( مثل رنگ ثابت مرکب, تاتو، . . . ) unerasable پاک نشدنی unremovable ماندگار ineradicable از یاد نرفتنی unforgettable An indelible first imp ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

شارلاتان بویژه در مورد وکلا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک اصطلاح به زبان Latin که در انگلیسی به ضرب المثل تبدیل شده است. Let the buyer beware از آنجایی که مشتری نسبت به فروشنده اطلاعات کمتری در مورد کال ...