تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - معضل - مخمصه - گرفتاری - شرایط بغرنج و نامساعد - تنگنا - دردسر؟؟ A trying, tough, unpleasant situation • The party slid into a morass of po ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار احساساتی شدن منقلب شدن To be overwhelmed with emotion • The song hit me right in the feels

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ - فراموشی موقتی یا منگی ناشی از مستی A sudden unconsciousness in drunk people A sense of memory loss while intoxicated ۲ - خاموشی ناشی از قطع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - میخکوب شدن ، مات و مبهوت در جای خود ماندن ، خشک شدن از تعجب یا ترس ۲ - ناگهان ایستادن/ متوقف شدن To stop dead in one's tracks

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در مورد پرندگان: در حین پرواز: In flight • Hawks prey on the wing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

متوقف کردن stop ملغی کردن، غیر قانونی اعلام کردن declair invalid سرکوب کردن put down by force They lobbied the other members directly to quash th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - با گامهای کوچک تند دویدن ۲ - بر هم زدن، تخریب کردن، کنسل کردن، ۳ - با ایجاد سوراخ در کف با بدنه کشتی، آن را غرق کردن ۴ - ظرفی برای نگهداری زغال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

محکم خدشه ناپذیر تغییر ناپذیر سفت و سخت برگشت ناپذیر He was speaking of their enduring and ironclad commitment to the treaty

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Ironclad Inviolable

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

۱ - قوش، باز ، پرنده شکاری A bird of prey ۲ - جنگ طلب a war supporter or advocate ( Dove: صلح جو ) 3 - فعل: فروختن کالا با دوره گردی در خیابان یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

معمولا بار معنایی منفی دارد: - القاء حس امنیت کردن ( با فریب ) - ساکت/آرام/آسوده خیال کردن ( با حیله و اغواگری ) - To silence - To relax - ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

It's a matter of

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

۱ - ( ماده ) ژله ای شدن ۲ - ( ایده، افکار، طرح ) : قطعی شدن، شکل گرفتن، مشخص شدن، خوب کار کردن ، اوزه توشماخ ( ترکی ) She revealed that her succes ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نمونه بارز و عینی a perfect example of something تجسم عینی چیزی شدن embody

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - اختلال disorder ۲ - غیر عادی و نامتعارف Strange and different from the current norm • The phenomenon dismissed as an aberration

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

لندوک دارز بدقواره به شکل خیلی زشتی دراز و لاغر و دست پا چلفتی Ungracefully tall, thin and gawky

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

The same as Equal Close Alike A victory that is tantamount to defeat پیروزی که برابر/معادل با شکست است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در رنج و سختی بودن مهجور ماندن To suffer hardship and distress . Those who cannot return languish in camps

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

توبیخ/ سرزنش کردن Chastise criticize Reprimand Scold Rebuke Get called on

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - همینطوری - بدون برنامه یا تفکر قبلی - بدون آمادگی قبلی - یهویی • We decided offhand to go on a road trip ۲ - بی ملاحظه, بی ادبانه, بی تامل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

۱ - حمام آفتاب گرفتن، از گرمای چیزی بهرمند شدن, غنودن خود را در معرض گرمای خوشایند چیزی بویژه خورشید قرار دادن To lie and relax in the sunshine ۲ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - بیرون کشیدن, به بیرون هل دادن To drag/pull/take something heavy out ۲ - ( در مورد پستانداران نیمه آبزی ) بیرون آمدن از آب و به خشکی رفتن To le ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

باله پایان که گروه وسیعی از جانوران پستاندار نیمه آبزی ( semiaquatic mammals ) را شامل می شوند. مانند: فوک ها، خوک های دریایی، پنگوئن ها، شیر دریایی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - برچسب قیمت the label which shows the price ۲ - هزینه ای که برای چیزی صرف میشه بویژه وقتی خیلی زیاده The cost of something especially when its a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

- موارد یا اجزاء غیر ضروری - حاشیه - تزئینات و دکوراسیون غیر ضروری یا تجملاتی - Non essential features • I just need a comfortable apartment ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لب کلام اصل مطلب/موضوع The most important, basic and essential parts Facts stripped down to the basics Essential features: bare bones Non - esse ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جایزه ای که به نفرات غیر از اول تا سوم مسابقات میدهندبه عنوان دلگرمی یا مشوق A small prize of minor value which is given to runner - ups and losers ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی که در مسابقه بعد از نفر اول قرار می گیرد Winner: قهرمان First runner - up : نائب قهرمان Second runner - up: نفر سوم Loser: غیر از نفر اول تا س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Informal and derogatory Politician

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کسی که بدون پرداخت هیچ هزینه ای از کالاها، منابع و خدمات عمومی استفاده میکنه. مفت خور فرصت طلب؟؟ سودجو؟؟ سوءاستفاده گر؟؟ کسی از دیگران سواری مجانی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

غیر منصفانه غیر اخلاقی بدون در نظر گرفتن وجدان Unfair Dishonest unethical Immoral • Unscrupulous politicians • It is easy for unscrupulous in ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

زد و بند پنهانی ساخت و پاخت بند و بست تبانی گاو بندی Lobby Wire - pull To achieve your goals ( making profit or getting an advantage ) through d ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

In millitary: درگیری، مناقشه، combat, battle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدلیل کار و فعالیت بیش از حد و یا طولانی مدت و یا بودن در موقعیت دشوار : از پای درآمده بی رمق درمانده بسیار خسته، ناتوان و بیمار و در وضعیت نامساع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیروزی"پیروسی" که: - همراه با تحمل تلفات و هزینه های سنگین است - به قیمت گزافی به دست می آید - قیمت بسیار هنگفتی برای آن پرداخت می شود - به دل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

منتظر شدن ( انتظاری که قدری طولانی، آزار دهنده و خسته کننده می باشد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

۱ - خودت رو بکشی برای انجام کاری She busted her butt to be qualified for the job ۲ - Also: bust someone's balls Break someone's balls اذیت کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

وخیم تر/بدتر شدن اوضاع A messy and hectic situation From bad to worse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

A dearth of کمبود Lack Shortage Scarcity A short supply of something An insufficient amount of number • the dearth of information and lack of co ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اقامه دعوی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یه مورد/مشکل/نقص/ایراد کوچیک یا یه فردی که اذیت کنه یا کار رو خراب میکنه و ظاهرا اول کار معلوم نیست و وقتی کارها همه تموم شدن تازه به چشم میاد و کل ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظرفیت سهمیه To take/reach/fill/meat one's quota

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اندوهناک محزون غم انگیز Desperate Sorrowful Mournful He spoke with a plaintive tone and so many sighs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

غصب کردن به زور ستاندن He was busy usurping the rights of everyone around him

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زشت و زننده gruesome, grisly , ugly جلف مخوف ولی در عین حال جذاب ترسناک/ هولناک shocking جزء به جزء و دقیق و گویا graphic • Lurid stories of sex ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

- قریحه ذاتی a natural talent - ذوق flair - مهارت خاص a special skill - استعداد درونی an innate talent - توانایی ذاتی a natural ability - ap ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توبیخ کردن ملامت کردن سرزنش کردن Dress down Chew out Chide Blame Reproach Reprimand Criticize Call on the carpet call on Scold Rebuke • ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

همان لحظه سر بزنگاه سر موقع درست به موقع در لحظه مقتضی بهترین زمان ممکن At the correct time At the exact moment At the proper time Aches, p ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اینجا ) من دستور میدم!! - مسئول امور بودن to be in charge - دستور دادن to give orders - تصمیم گیرنده بودن to take decision in a particular sit ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Also: the least loved بدترین چیز در میان سایر آیتم ها • Your least favorite among a class of things • Worst • The most hated/disliked