پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٠)
فعالیت که کسی علاقه شخصی وافری به انجام دادن و دنبال کردن آن دارد A favorite activity which someone pursues
۱ - تاثیر گذار جریان ساز کتاب/اثر هنری/ موسیقی حاوی عقاید و مطالب بنیادی، اساسی، نو و تاثیر گذار ۲ - مربوط به منی related to semen or seeds
۱ - بزن بریم To begin doing something pleasant or enjoyable with enthusiasm ۲ - Slang: To have sex ۳ - یالّا to hurry up
رده رتبه
Almost nothing
هزینه هنگفتی پرداختن مغبون شدن Be careful not to pay through the nose for that crappy used car
رنگارنگ متشکل از دو یا چند رنگ Pied having patches of two or more colors A parti colored coat
الوان ملوّن رنگانگ رنگین دو رنگ یا چند رنگ having patches of two or more colors Parti colored A pied horse
تاوان اشتباه خود را پس دادن
- افراط/زیاده روی کردن - شورش رو درآوردن - از حد گذراندن - بیش از حد ذوق زده شدن/ ذوق مرگ شدن - go over the top • There's no need to go over ...
۱ - لایه بیرونی خاک که چمن و ریشه آنها را شامل می شود Top matted layer of soil/ground which contains grass and its roots ۲ - قلمرو، حیطه، حوزه نفوذ ...
۱ - متشکل از Is made of ۲ - ریشه دوانده، جا افتاده، ثابت, سازمان یافته؟؟؟ established, deep - rooted, firmly fixed , deep - seated, engrained, acc ...
فرآیند خود خواری در بافتها که هنگام گرسنگی ناشی از روزه داری و یا برخی بیماریها رخ می دهد. دانشمند ژاپنی Yoshinori Ohsumi به دلیل کشف نقش روزه داری ...
:chew someone up and spit them out ( بدجوری ) شکست دادن ، زمین زدن ، If you try to beat them at their own game, they . will chew you up and spi ...
تحت سلطه یِ تحت نفوذ وقدرتِ تحت کنترل و سیطره یِ زیر یوغِ تحت اسارتِ زیر چنگالِ In the power of Under the control of • . That will put you at t ...
۱ - پرت کردن toss, throw, flinge ۲ - ( کار، فعالیت ) ول کردن، رها کردن، دست کشیدن، leave, give up ۳ - قسمت شانه گوشت گوساله ( also: 7 - bone steak ...
Informal: حمله کردن : attack کتک زدن : beat up صدمه زدن : hurt زدن : hit • They decided that they have been too nice to . him, and now is the ti ...
لغزش اشتباه کوچیک گناه نه چندان بزرگ، گناه صغیره A minor wrongdoing
توهم زا
بی اعتنا, بی توجه Pay heed= pay attention
شکیبایی و بردباری در برابر مصائب The ability and power of enduring difficulties with great courage • He was a man of patience and fortitude
صنعتگر Craftsman, craftswoman
انتخاب دوم اولویت دوم
۱ - شمارش نفرات حاضر در یک محل یا شاغل در یک شرکت ۲ - تعداد نفرات حاضر * head count یک اسم دو کلمه ای است ولی در سالهای اخیر شکل یک کلمه ای آن روا ...
۱ - مقام تشریفاتی یا ظاهری، مترسک، مرد پوشالی Figurehead ۲ - مغلطه
مترسک Strawman
A condition of homelessness کسی که سرپناه و شغل دائمی ندارد. گدای بی خانمان Bum
Basic Essential
امری خطیر، کار شاق، کاری بس دشوار A job or task that is hard to do/ accomplish/carry out Changing the world is an extraordinarily tall• order • ...
In agreement with a plan: من پایه ام! . I want to participate Yes, I will do that I'm up to that
محروم از حق رای دادن Deprived of the right to vote محروم از حق و حقوق شهروندی Deprived of the rights of citizenship
فلسفه شناخت وجود فلسفه شناخت هستی، بودن و حقیقت هستی
عاطل و باطل گشتن Hang around To walk around without any purpose
- خونسردی و آرامش بویژه در شرایط دشوار - Emotional calmness in times of distress - composure • The monk's face expressed complete equanimity • ...
اکیپ/گروه/جرگه ای از افراد هم مسلک یا هم عقیده، یا با علایق مشترک و مشابه Clique A small group of like minded people • a coterie of famous people, f ...
۱ - برای انجام کاری دشوار آماده شدن ۲ - دور چیزی پیچیدن He shouted on the public platform, and spoke . with his cloak girt around him
Also: down through the ages تمام ادوار تاریخ در طول تاریخ در تمام اعصار در طی قرون گذشته • No one has practiced it down the ages with greater d ...
۱ - نامتعارف و ناخوشایند نامعقول غیر عادی و عجیب منحرف و گمراه Mentally or morally deviated Strange, unpleasant or frightening Crazy Silly ۲ - ...
۱ - ارزیابی کردن عمق/ کنه/بحر چیزی را آزمودن اصل موضوع را بررسی کردن پی به عمق موضوعی بردن Fathom To examine thoroughly Try to discover To measu ...
Make/eaise/kick up a stink الکی داد و بیداد راه انداختن سرو صدا به راه انداختن های و هوی به راه انداختن to be very vocal about something and show ...
جای کسی/چیزی را گرفتن جای چیزی با دیگری عوض شدن To take the place of • Last year, Britain supplanted China as the second - largest market for art s ...
طرفدار دو آتیشه طرفدار بسیار متعصب هواخواه - A person who has extreme dedication to a cause - A person who goes overboard in their zeal - Part ...
- ناپاک کردن، طهارت چیزی را از بین بردن، نجس کردن Impure, maculate - بی حرمتی کردن ( به مقدسات ) - آلوده کردن، befoul, pollute, to make dirty - ...
سردابه کلیسا برای دفن مردگان A crypt was defiled in the city's church
جمعِ sarcophagus تابوت های سنگی تراش خورده که معمولا تابوت را در آنها قرار می دادند و به جای دفن شدن در زمین، بر روی زمین نگهداری میشدند. A decorat ...
مانع رشد و پیشرفت شدن سد راه شدن به تاخیر/ تعویق انداختن Hinder Prevent Block Obstruct Delay Hamper • This problem fills us with guilt and shame ...
آلوده کردن کثیف کردن To make dirty To pollute Contaminate Defile A bad fuel befouls the neighborhood, damages car engines, and fails to heat our h ...
۱ - کوتاه نشده: مثلا مو یا علف uncut grass ۲ - خلاصه یا فشرده نشده، کامل: مثل کتاب، فیلم، نمایشنامه، ( uncut play ( Unabridged ۳ - تراش نخورده: مانن ...
بوی گند دادن To give off a strong unpleasant smell A frat guy who reeks of deodorant smell
روشن شدن ( مسئله ای )