تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به زحمت و به آرامی راه رفتن ناشی از خستگی کشان کشان راه رفتن To walk heavily, laboriously with a lot of effort

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

دانشجوی افسری A young military trainee عضو مذکر جوانتر خانواده The younger male in a family

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

صدمه, آسیب, زیان کم لطفی ؟؟؟ بی مهری unkindness Disfavor Ill turn Injustice It's a disservice to true art

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

In the neighborhood In the local community In the ghetto In the hood, your school affiliation was essential

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

منوط به مشروط به نیازمندِ تابعِ Subject to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دخمه سردابه گورستان قدیمی زیرزمینی برای دفن مردگان Old, underground cemetery especially built by the Romans

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

- شرح مفصل اتفاقات و وقایع با جزئیات خیلی زیاد و غیر ضروری - چاخان Tall tale Saga Yarn I don’t have time to listen to your long, involved story, ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

چاخان داستان پردازی داستان سرایی Saga Long , involved story Tall tale

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 - / Beat up/hit/strike/batter/smack severely, repeatedly or harshly ( در هم کوبیدن ) 2 - to deal harshly 3 - personal possessions * He leapt ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

1 - to honor an occasion or event through happy activities and social gatherings 2 - to perform a religious ceremony To celebrate mass

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Eventually Finally

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1 - مذاکره کردن to discuss something formally or strategically in order to reach an agreement ۲ - مسیر دشواری را پیمودن to travel or pass a diffic ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

A highly competitive situation or place Brutal, ruthless, fierce , merciless

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Wimp out در رفتن از زیر بار کاری یا مسئولیتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کمکی helper, aide پشتیبان supportive

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی خود را پرهیزکارتر و دیندارتر از دیگران می پندارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تو باغ نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جزء/بخش اصلی چیزی ویژگی/ جزع تفکیک ناپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

۱ - To suck up to - با چرب زبانی کسی رو خر کردن و گفتن چیزایی که خوشایندش هست برای جلب توجه و رضایتش - خوش رقصی کردن برای فرد یا گروه خاصی برای نی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Flattery

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نهایتا، حداکثر، - No later than - The latest acceptable time

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سمج سیمیتن ( به ترکی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

A pie in the sky - An unrealistic wish - Illusion - Fantasy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱ - اظهار نظر کردن، وارد بحث شدن Give/add opinion To join a discussion/plan ۲ - وزن کشی کردن در مسابقاتی مانند کشتی، بوکس. .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱ - سوال و پیچ کردن؟ کسی را وادار به ارائه توضیحات دقیق در مورد تصمیمات یا برنامه های خود کردن، وادار به تبیین موضوع کردن, وادار به ارائه اطلاعات روش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Snack, A light meal - 1 2 - to eat a snack 3 - munch

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Idiom :In a dispute or competition - نوعی سفسطه، fallacy ؟؟ - Changing the target or goal of a process as an unfair act to gain advantage over t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بسیار ناچیز خیلی جزئی خیلی کم/کوچک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

متوالی Consecutive

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Back - to - back

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Regenesis

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Unknown Untraveled Undiscovered Unmapped Unexplored

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - A very small island ۲ - جزایر لانگرهاوس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Sexual intercourse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فتنه انگیزی To incite people to rebel against the government to overthrow it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Shamelessly Baldly Blatantly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Also: last or final touches Verb: touch up - پرداخت - آخرین تغییرات یا اصلاحات نهائی برای بهبودنتیجه کار - To polish The final improvemen ...

پیشنهاد
٤

Fox guarding the hen house گله را به دست گرگ سپردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به خاک افتادن و خوار و زبون شدن در مقابل کسی به پای کسی افتادن التماس کردن لابه کردن یالواریب یاخارماخ ( ترکی ) Grovel Implore

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مردد بودن تردید داشتن قادر به تصمیم گیری نبودن Waffle Waver back and forth Hesitate • But I had vacillated for another seven months before ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ژیگول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To give a new name To christen again

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحمیلی زوری زورکی اجباری Forced Compelled • An enforced companionship • Enforced restrictions • She said with enforced calm

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور جامعی Thoroughly • an exhaustively researched story

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی دو نفر از همون اول آشنایی خوب با هم کنار میان When two people get along well from the very moment of meeting each other • Neda and I really ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

The opposite of fraternity sorority : کلوپ/ انجمن دانشجویی فقط برای زنان Fraternity: کلوپ فقط برای مردان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار تحسین کردن جایگاه والایی در نظر گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سر به هوا گیج خل و چل کله پوک Scatterbrain Dingbat Eccentric forgetful and unable to concentrate • I'm here to shatter the myth that beauty " ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فقدان ناشی از مرگ نزدیکان سوگواری/غم از دست دادن عزیز ی The bereaved: شخص سوگوار Bereavement leave: مرخصی فوت بستگان state of loss when someon ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - منظره Background ۲ - پرده ای که در پشت سن ( stage ) نصب می شود و صحنه های مربوط به نمایش در آن نقاشی شده است.