truncate

/ˈtrəŋˌket//trʌŋˈkeɪt/

معنی: کوتاه کردن، بریدن، بی سر کردن، ناقص کردن، شاخه زدن
معانی دیگر: (بخشی از چیزی را) بریدن، زدن، رجوع شود به: truncated، ناقص کردن
truncate(d)
بی سر، بریده از سر، مقطوع، ناقص

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: truncates, truncating, truncated
(1) تعریف: to cut off short; shorten.
مترادف: abbreviate, cut, foreshorten, shorten
متضاد: extend, lengthen
مشابه: abridge, bob, chop off, condense, crop, curtail, hack, lop, pare, prune, shear off, trim

(2) تعریف: to cut off a point or edge of (a gemstone) to create a new facet.
مترادف: facet
صفت ( adjective )
مشتقات: truncately (adv.), truncation (n.)
(1) تعریف: having a part cut off; shortened; truncated.
مترادف: abbreviated, shortened
مشابه: cropped, cut, shorn

(2) تعریف: square or lacking an apex at the end, as if cut off transversely.

- a truncate seashell
[ترجمه احمد قربانی] صدف ناقص
|
[ترجمه گوگل] یک صدف دریایی کوتاه
[ترجمه ترگمان] یک صدف truncate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a truncate leaf
[ترجمه احمد قربانی] برگ کوتاه
|
[ترجمه گوگل] یک برگ کوتاه
[ترجمه ترگمان] یک برگ truncate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Further discussion was truncated by the arrival of tea.
[ترجمه سعید] با رسیدن چای بحث و تبادل نظر کم شد
|
[ترجمه احمد قربانی] بحث و جدل اضافی با رسیدن چای کاهش یافت
|
[ترجمه محمد] با رسیدن چای بساط بحث و نظر جمع شد.
|
[ترجمه گوگل]بحث بیشتر با ورود چای کوتاه شد
[ترجمه ترگمان]بحث بیشتر با ورود چای آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My article was published in truncated form.
[ترجمه گوگل]مقاله من به صورت کوتاه منتشر شد
[ترجمه ترگمان]مقاله من به شکل ناقص به چاپ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The report is also available in a truncated version.
[ترجمه گوگل]این گزارش در نسخه کوتاه شده نیز موجود است
[ترجمه ترگمان]این گزارش در نسخه ناقص نیز موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The review body has produced a truncated version of its annual report.
[ترجمه گوگل]نهاد بررسی نسخه کوتاه شده گزارش سالانه خود را تهیه کرده است
[ترجمه ترگمان]هیات بازبینی یک نسخه ناقص از گزارش سالانه خود را تهیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He truncated a news item to fit the available space.
[ترجمه گوگل]او یک خبر را به تناسب فضای موجود کوتاه کرد
[ترجمه ترگمان]او یک مورد خبری را برای جا دادن به فضای موجود کوتاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Television coverage of the match was truncated by a technical fault.
[ترجمه گوگل]پوشش تلویزیونی این مسابقه به دلیل نقص فنی قطع شد
[ترجمه ترگمان]پوشش تلویزیونی این مسابقه با نقص فنی ناقص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a truncated version, delivered with as near to perfunctory efficiency as courtesy would allow.
[ترجمه گوگل]این یک نسخه کوتاه بود، با کارایی نزدیک به حدی که حسن نیت اجازه می‌دهد ارائه شد
[ترجمه ترگمان]این یک نسخه ناقص بود که آن را به اندازه ادب و نزاکت سرسری تحویل داده بود تا ادب و نزاکت اجازه ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Harvard Securities recalled the duplicate pay cheque, as well as truncating the value of the next one.
[ترجمه گوگل]اوراق بهادار هاروارد چک پرداختی تکراری و همچنین ارزش چک بعدی را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]اوراق بهادار هاروارد، چک پرداخت کپی و همچنین ارزش گذاری مجدد ارزش بعدی را به خاطر می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It refers not to truncating the inquiry but to the timescale before appointing an inspector and publishing the report.
[ترجمه گوگل]این به کوتاه کردن تحقیق نیست، بلکه به زمان بندی قبل از انتصاب بازرس و انتشار گزارش اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]این روش نه تنها تحقیق را محدود می کند بلکه به زمان بندی قبل از انتصاب یک بازرس و انتشار گزارش اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The remaining segments are internally moulded into a truncated cone.
[ترجمه گوگل]بخش‌های باقی‌مانده در داخل به یک مخروط کوتاه قالب‌گیری می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بخش های باقیمانده به صورت داخلی به یک مخروط ناقص تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are white with a markedly truncated and enlarged anterior end due to the presence of the very large buccal capsule.
[ترجمه گوگل]آنها سفید هستند با انتهای قدامی به طور مشخص بریده شده و بزرگ شده به دلیل وجود کپسول باکال بسیار بزرگ
[ترجمه ترگمان]آن ها سفید هستند و به خاطر حضور کپسول بزرگ buccal، به طور قابل ملاحظه ای کوتاه و بزرگ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In contrast, other truncated forms of RAP74 containing a shorter C-terminal region were all inactive.
[ترجمه گوگل]در مقابل، سایر اشکال بریده شده RAP74 که حاوی یک ناحیه C ترمینال کوتاه‌تر هستند، همگی غیرفعال بودند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، دیگر اشکال truncated حاوی یک منطقه C - ترمینال کوتاه تر همگی غیر فعال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Expressive notation is generally easier to truncate - by deleting final characters to create the notation for a more general subject.
[ترجمه گوگل]کوتاه کردن نمادهای بیانی به طور کلی آسان تر است - با حذف کاراکترهای نهایی برای ایجاد نماد برای یک موضوع کلی تر
[ترجمه ترگمان]نماد Expressive به طور کلی با حذف نویسه های نهایی برای ایجاد نماد برای یک موضوع کلی تر، آسان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hence oral history interviews were typically truncated.
[ترجمه گوگل]از این رو مصاحبه‌های تاریخ شفاهی معمولاً کوتاه می‌شدند
[ترجمه ترگمان]از این رو، مصاحبه ها تاریخ شفاهی به طور معمول کوتاه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوتاه کردن (فعل)
curtail, abbreviate, abridge, brief, shorten, truncate, dock, formulate, stag, clip

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

بی سر کردن (فعل)
truncate, decollate

ناقص کردن (فعل)
truncate, mar, mutilate

شاخه زدن (فعل)
truncate

تخصصی

[کامپیوتر] کوتاه کردن، بریدن
[برق و الکترونیک] بریدن حذف کردن رقمهای آخر مقدار عددی . عدد 3/14159265 تا 5 رقم به 3/1415 بریده می شود، در حالی که اگر تا 5 رقم گرد شود 3/1416 خواهد بود.
[زمین شناسی] شبیه به مخروط یا گنبد سربریده. بریده شدن و زاویه دار شدن از دو انتها
[ریاضیات] بریده شدن، ریختن اضافات، کوتاه کردن، بریدن، قطع کردن

انگلیسی به انگلیسی

• shorten, cut short
if something is truncated, it is made shorter; an informal word.

پیشنهاد کاربران

۱. سر و ته {چیزی را} زدن ۲. مثله کردن
مثال:
Further discussion was truncated by the arrival of tea.
با رسیدن چای سر و ته بیشتر بحث زده شده بود.
قطع سر، بریدن سر ، کوتاه کردن ، کوتاه کردن چیزی از نوک آن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : truncate
اسم ( noun ) : truncation
صفت ( adjective ) : truncated
قید ( adverb ) : _
بریدن، زدن، کوتاه کردن
( ریاضی ) حذف قسمت اعشاری یک عدد
To shorten
To make short
توک/نوک بریده truncated
An Egyptian like pyramid with a flat, truncated top
truncate ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: نوک‏بریده
تعریف: ویژگی برگی که به نظر می‏رسد نوک آن بریده شده است
کوتاه کردن

بپرس