پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٠)
از خودراضی گستاخ، پررو Stuck - up Snob Arrogant
کاغذ بازی های اداری قوانین دست و پاگیر اداری Unnecessary official rules, regulations, standards, or procedures and excessive adherence to them whi ...
۱ - از سرعت/ شدت/میزان چیزی کاستن Slow down ۲ - محدود کردن، restrict, to place restrictions on، curb ۳ - کوتاه کردن زمان cut short ۴ - خاتمه دادن، ...
پر افاده
آویشن
دوره شدن توسط دیگران وقتی که مورد توجهی و همه تو رو دوره می کنن و دورت جمع میشن To attract a lot of attention and be surrounded by other people • ...
In UK english: potato scrunchies سیب زمینی قلقلی سوخاری Tater: shortened potato tot: small amount of something
( More often has a negative connotation ) ۱ - بی مزه، بدون طعم، دوسسوز و یا دادسیز ( به ترکی ) Plain, dull, flavorless، flat ۲ - خوشایند، مطبوع، جا ...
۱ - نفوذ و قدرت بویژه در حوزه سیاست Power and influence ۲ - ضربه با مشت ۳ - با مشت زدن ( فعل ) •Governmental and military staff will find all the ...
دقیقا و به طور واضح توضیح دادن و مشخص کردن I can’t put my finger on it but there’s just something about him I don’t like
نوعی ماساژ ماهیچه ها . Rolfing can change your alignment and movement patterns and make your body more comfortable
تمسخرآمیز حرف زدن
Also: Haste makes waste
از جهات مختلف به یک نقطه گرائیدن
ثابت ( مثل رنگ ثابت مرکب, تاتو، . . . ) unerasable پاک نشدنی unremovable ماندگار ineradicable از یاد نرفتنی unforgettable An indelible first imp ...
شارلاتان بویژه در مورد وکلا
یک اصطلاح به زبان Latin که در انگلیسی به ضرب المثل تبدیل شده است. Let the buyer beware از آنجایی که مشتری نسبت به فروشنده اطلاعات کمتری در مورد کال ...
سود کردن To earn profit from an investment
بی مزه دوسسوز، شیت به ترکی Dull Boring Tasteless
جریانی که یک شبه مد میشه و تبش همه کس و همه جا رو می گیره و خیلی زود هم فروکش می کنه • Fads fade as fast as they become popular • Hucksters recogni ...
۱ - فروشنده دوره گرد، یا فروشنده ای که در یک دکه و یا مغاره کوچک خرت و پرت می فروشه ۲ - فروشنده ای که با زور میخواد اجناس کم ارزش رو به زور بفروشه به ...
۱ - دهنه اسب A headgear used to direct/govern a horse **افسار اسب ( rein ) : بندی که به دهنه بسته می شود a strap attached to bridle
نوعی کباب یونانی بسیار شبیه دونر و yeero تلفظ می شود.
• Noun ۱ - بسیار گران، گزاف extremely expensive, costly ۲ - سراشیب downward • Verb Steep in: ۱ - خیساندن to soak By immersing tea leaves in cold ...
۱ - مورد مداقه قرار دادن - موشکافانه تجزیه تحلیل کردن - به دقت بررسی/ آنالیز کردن کردن - زیر ذره بین قرار دادن To consider something in detail to ...
بقیه اش رو هم که خودتون می دونین Apparently Ween approached those two guys running the gyros' shop and asked them if they wanted to be in their vide ...
Also: car people Car guy/girl کسی که عشق ماشین و هم عشق رانندگی داره A person whose main obsession is cars and anything that is related to them. ...
جزا تاوان کیفر مجازات Punishment Penalty The act of punishing someone for their wrongdoings
از شدت ناراحتی یا درد به خو پیچیدن To writhe in agony
بازرسی بدنی توسط پلیس یا در گیت هواپیماها To frisk To touch cloths of someone in search of concealed weapons, drugs, etc
بازرسی بدنی: Pat down Frisk Manual body search Body captivity search
کنار هم قرار دادن دو چیز برای آشکار شدن تفاوتها و مقایسه آن دو To put two objects next to each other for comparision Contemporary fashion is juxt ...
۱ - نوعی پلیور پشمی یا پنبه ای سنتی ماشین بافت ( نه دستباف ) Knitted clothing with long sleeves made out of wool or cotton ۲ - پیراهن ورزشی A shir ...
۱ - در پس چیزی پنهان کردن ۲ - عبا، شنل They can cloak their malice in devine righteousness and their curses in piety
Know how درایت کاردانی باشارخ ( ترکی ) آداب معاشرت مهارت های اجتماعی The ability to act smoothly and skillfully in social situations Transmis ...
Tower over/above • بلندتر، بهتر، قدرتمندتر یا مهمتر بودن • چربیدن از نظر قدرت/مهارت/توانایی/اهمیت • Dominate This team towers above all other teams ...
Prison
- افراط/ زیاده روی در خوردن overeating، indulgence in eating or drinking - مقدار بیش از حد از هر چیزی an excessive amount - تهوع ناشی از افراط ...
کج خلق bad tempered in a childish way زودرنج peevish, easily irritated , touchy , irritable بچه بد عنق/بداخلاقی a bad - tempered child آدم بزرگی ...
- وقتی چیزی چنان بیش از حد فراهم میشه که دل آدمو پس میزنه و دیگه از انجام اون یا داشتن اون لذتی نمی بره - سیراب - دلزده • Indifferent • Unconcerned ...
- ( برای رسیدن به هدف ) از هیچ تلاشی دریغ نکردن/ به هر دری زدن - چیزی جلودار نبودن - کاری را به هر قیمتی انجام دادن - با آنچه در توان دارند تلاش ک ...
Point blank
ادراکی حسی
ادراک درکی که از راه احساس حاصل می شود چیزی که از راه قوای حسی درک و دریافت می شود
وقتی از یه چیزی خیلی داری یا یه کار خاصی رو خیلی انجام میدی ولی در مقابلش یه خصوصیتی را خیلی کم دارا هستی They are long on theory and talk but shor ...
هر سه ماه یکبار فصلی Quarterly meetings and evaluations
دو پهلو و مبهم حرف زدن
بسیار خوشحال بودن دست از پا نشناختن در پوست خود نگنجیدن روی ابرا راه رفتن بال نداشت پرواز کنه
کسی با چیزی که به درد جرز لای درد هم نمی خوره بی خاصیت، به درد نخور ، ضعیف، ترسو، Ineffectual Spineless Feeble or weak
خیلی راحت برنده شدن یا مقدار زیاد ( پول ) را برنده شدن