rile

/ˈraɪl//raɪl/

معنی: مغشوش کردن، ازردن، متغیر کردن، هم زدن
معانی دیگر: (عامیانه)، آزردن، پاپی شدن، دمق کردن، عصبانی کردن، متغییر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: riles, riling, riled
(1) تعریف: to make angry; irritate or annoy.
مترادف: aggravate, anger, annoy, gall, get one's goat, irritate, nettle, peeve, piss off, vex
متضاد: compose
مشابه: agitate, exasperate, fret, incense, irk, madden, miff, needle, offend, pique, provoke, rasp, roil, ruffle

- Customers' complaints always rile the chef.
[ترجمه Marigold] شکایت مشتری ها همیشه سرآشپز را به هم می ریزد.
|
[ترجمه گوگل] شکایات مشتریان همیشه سرآشپز را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان] مشتریان همیشه بر سر آشپز شکایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stir up and make (water or the like) cloudy or muddy; roil.
مترادف: muddy, roil
مشابه: agitate, churn, despicable, disturb, fret, ruffle, shake, stir up

جمله های نمونه

1. Cancellations and late departures rarely rile him.
[ترجمه گوگل]کنسلی ها و دیر خروج ها به ندرت او را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]پرواز دیر یا دیر به ندرت او را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do not allow the interviewer to rile you.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید مصاحبه کننده شما را اذیت کند
[ترجمه ترگمان]اجازه ندهید که مصاحبه کننده شما را عصبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I knew he was trying to rile me, but I was determined to keep calm.
[ترجمه گوگل]می دانستم که او می خواهد مرا آزار دهد، اما مصمم بودم که آرام باشم
[ترجمه ترگمان]می دانستم که او سعی دارد مرا اذیت کند، اما مصمم بودم که آرام بمانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't let her rile you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده او تو را آزار دهد
[ترجمه ترگمان]نذار اذیتت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Annoy irritate bother irk vex provoke aggravate peeve rile.
[ترجمه گوگل]آزار آزار آزار دادن irk vex تحریک تشدید peeve rile
[ترجمه ترگمان]اعصاب خرد کردن provoke را ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nothing ever seemed to rile him.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسید هیچ وقت هیچ چیز او را آزار دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز به نظر نمی رسید که او را آزار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't rile me, he says.
[ترجمه گوگل]او می گوید مرا عصبانی نکن
[ترجمه ترگمان]می گوید: اذیتم نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have a knack for doing everything possible to rile the snakes and each other.
[ترجمه گوگل]آنها در انجام هر کاری برای آزار دادن مارها و یکدیگر مهارت دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها مهارت زیادی برای انجام هر کاری که ممکن است برای حمله به مارها و هم دیگر داشته باشد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It does not want to create alarm in the region, nor to rile America.
[ترجمه گوگل]نه می خواهد در منطقه زنگ خطری ایجاد کند و نه آمریکا را عصبانی کند
[ترجمه ترگمان]آمریکا نمی خواهد در منطقه آژیر ایجاد کند و نه به آمریکای شمالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the economic, political and cultural center the city as the leading rile in city development.
[ترجمه گوگل]این شهر به عنوان مرکز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، پیشرو در توسعه شهر است
[ترجمه ترگمان]به عنوان مرکز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این شهر را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I only know it is one of the shooting positions for the rile event.
[ترجمه گوگل]من فقط می دانم که یکی از موقعیت های تیراندازی برای رویداد rile است
[ترجمه ترگمان]فقط می دانم که این یکی از موارد عکس برداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some Chinese state media suggested the arms row could further rile wider relations.
[ترجمه گوگل]برخی رسانه‌های دولتی چین پیشنهاد کردند که اختلاف تسلیحاتی می‌تواند روابط گسترده‌تری را بیشتر آزار دهد
[ترجمه ترگمان]برخی از رسانه های دولتی چین پیشنهاد کردند که این جبهه تسلیحاتی، روابط گسترده تر را تشدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغشوش کردن (فعل)
confuse, adulterate, rile, flummox, mix up, unsettle, disorder, disarrange

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

متغیر کردن (فعل)
rile, offend

هم زدن (فعل)
rile

انگلیسی به انگلیسی

• anger, irritate, annoy
if someone riles you, they make you angry; an informal word.

پیشنهاد کاربران

مراجعه به: roil
رو مخ کسی رفتن
e. g. : He is so easy to rile
راحت میشه رفت رو مخش
۱ - رنجاندن، آزردن ( کم )
Annoy, bother, irritate
Chafe* : شدیدا آزرده خاطر شدن
۲ - گل آلود کردن
to make water muddy by stirring it up
• There are few things that really rile me as a Christian. One of them is
Christians who fleece other Christians

بپرس