expound


معنی: واضح کردن، تفسیر کردن، به تفصیل شرح دادن
معانی دیگر: (با جزئیات کامل) شرح دادن، (مو به مو) بیان کردن، لفت و لعاب دادن، تعبیر کردن، سفرنگیدن، (با: on) اظهار کردن، اظهاریه دادن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to discuss or explain in detail (usu. fol. by on or upon).
مترادف: descant, discourse
مشابه: dilate, editorialize, explain, opine

- This statement is not clear; perhaps you could expound on it.
[ترجمه گوگل] این بیانیه روشن نیست; شاید بتوانید در مورد آن توضیح دهید
[ترجمه ترگمان] این بیانیه روشن نیست؛ شاید شما بتوانید آن را به تفصیل شرح دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: expounds, expounding, expounded
مشتقات: expounder (n.)
• : تعریف: to state or explain (something) in detail.
مترادف: explicate
مشابه: clarify, commentate, elucidate, explain, inform, opine

- While he expounded his theory, the audience listened intently.
[ترجمه گوگل] در حالی که او نظریه خود را بیان می کرد، حضار با دقت گوش می دادند
[ترجمه ترگمان] در مدتی که او نظریه خود را تشریح می کرد، حضار با دقت گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Schmidt continued to expound his views on economics and politics.
[ترجمه گوگل]اشمیت به بیان دیدگاه های خود در مورد اقتصاد و سیاست ادامه داد
[ترجمه ترگمان]اشمیت به تشریح دیدگاه های خود درباره اقتصاد و سیاست ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What he has tried to expound in this article bears on a key problem in our economic reform.
[ترجمه گوگل]آنچه او سعی کرده در این مقاله توضیح دهد، حاکی از یک مشکل کلیدی در اصلاحات اقتصادی ما است
[ترجمه ترگمان]آنچه او تلاش کرده است در این مقاله توضیح دهد، بر روی یک مساله کلیدی در اصلاحات اقتصادی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why not get a diviner to expound my dream?
[ترجمه گوگل]چرا یک فالگیر نمی گیرم تا رویای من را شرح دهد؟
[ترجمه ترگمان]چرا نمیری یه \"diviner\" برای تفسیر خواب من پیدا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She uses her newspaper column to expound her views on environmental issues.
[ترجمه گوگل]او از ستون روزنامه خود برای بیان دیدگاه های خود در مورد مسائل زیست محیطی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او از ستون روزنامه خود برای تشریح دیدگاه های خود درباره مسائل زیست محیطی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fortunately, he can expound in more than a sound bite.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، او می تواند بیش از یک نیش صدا توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، او می تواند در بیشتر از یک گاز صوتی توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She expounded the Scriptures to her nuns, she will expound them now to her disciples.
[ترجمه گوگل]او کتب مقدس را برای راهبه‌های خود شرح داد، اکنون آنها را برای شاگردانش شرح خواهد داد
[ترجمه ترگمان]او کتاب مقدس را برای راهبه ها شرح داد، اکنون در حال حاضر آن ها را به حواریون خود توضیح خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Expound the different four gradations of Marx's production labor theory.
[ترجمه گوگل]چهار درجه بندی مختلف نظریه کار تولیدی مارکس را توضیح دهید
[ترجمه ترگمان]چهار درجه مختلف نظریه نیروی کار مارکس را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This article expound from emotion angle, discusses relation between environment and emotion, brings emotion design tactics ultimately.
[ترجمه گوگل]این مقاله از زاویه احساس تشریح می شود، رابطه بین محیط و احساس را مورد بحث قرار می دهد و در نهایت تاکتیک های طراحی احساسات را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله، از زاویه احساس، درباره رابطه بین محیط و احساسات بحث می کند و در نهایت تاکتیک های طراحی احساس را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Method: Illustrate and expound the directive effect of a system thinking and its optimal principle on clinical rational use of drugs with examples.
[ترجمه گوگل]روش: تأثیر رهنمودی تفکر سیستمی و اصل بهینه آن بر مصرف منطقی بالینی داروها را با مثال‌هایی توضیح و تشریح کنید
[ترجمه ترگمان]روش: ترسیم و تفسیر اثر دستوری یک سیستم تفکر سیستمی و اصل بهینه آن بر استفاده منطقی بالینی از داروها با مثال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chapter four, to expound the execution and significance of the Chinese - teaching interaction.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم، برای توضیح اجرا و اهمیت تعامل چینی - آموزش
[ترجمه ترگمان]فصل چهار، به شرح اجرا و اهمیت تعامل زبان چینی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please expound the reasons why you wanna join the XueLang ski club Confraternity.
[ترجمه گوگل]لطفاً دلایل پیوستن به باشگاه اسکی XueLang Confraternity را توضیح دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا به دلایلی که می خوای به باشگاه اسکی XueLang ملحق شی توضیح بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper intends to expound some important definitions and conclusions in real variable function by using algebraic operation, thus making a new approach to the use of computers in this field.
[ترجمه گوگل]این مقاله قصد دارد با استفاده از عملیات جبری، تعاریف و نتیجه‌گیری‌های مهمی را در تابع متغیر واقعی بیان کند و بدین ترتیب رویکرد جدیدی در استفاده از رایانه در این زمینه ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله قصد دارد برخی تعاریف و نتایج مهم را در عملکرد متغیر واقعی با استفاده از عملیات جبری شرح دهد، در نتیجه یک رویکرد جدید برای استفاده از کامپیوترها در این زمینه ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After that, the thesis sets out to expound Poe's emphasis on musicality in poetry and its influence on French Symbolism.
[ترجمه گوگل]پس از آن، این تز بر آن است تا تأکید پو بر موسیقی بودن در شعر و تأثیر آن بر نمادگرایی فرانسوی را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، این پایان نامه به تشریح تاکید فردریک بر musicality در شعر و تاثیر آن بر نمادهای فرهنگی فرانسه می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The two effects are expound, especially the vacuity desire for FG5 absolute gravimeter that is
[ترجمه گوگل]این دو اثر تشریح شده است، به خصوص میل خلأ برای گرانش سنج مطلق FG5 که است
[ترجمه ترگمان]این دو اثر به طور خاص به شرح زیر هستند، به خصوص تمایل vacuity به FG۵ مطلق که عبارتند از:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واضح کردن (فعل)
clear, clarify, expound

تفسیر کردن (فعل)
gloss, expound, construe, interpret, translate, explicate

به تفصیل شرح دادن (فعل)
expand, expound, expatiate

انگلیسی به انگلیسی

• explain; describe in detail; comment
if you expound an idea or opinion, you give a clear and detailed explanation of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

formal
to give a detailed explanation of something
رسمی/ توضیح مفصل و همراه با جزئیات بیشتر درباره چیزی دادن
He's always expounding on what's wrong with the world
She uses her newspaper column to expound her views on environmental issues
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/expound
شرح دادن set forth, describe
با جزئیات توضیح دادن explain in details
بیان کردن state
ارائه دادن present
تفسیر کردن چیزی که گنگ یا مشکل است interpret
تبیین کردن set forth
• Harry expounds on what he loves about Sally
. "and she responds with, “I hate you

تفسیر کردن

بپرس