پیشنهادهای فرزاد یوسف زاده (٥٦)
فک زدن، مغز خوردن Congresswoman Weintrob jawboned local officials about their responsibilities toward the immigrant community.
لاپوشانی کردن They glossed over the problem, hoping that the customers wouldn't notice. ماست مالی کردن پرده پوشی کردن
نمونه بارز، آیینه تمام نما، الگوی کامل، مثال روشن، مثال:1 - It was a textbook example of how to deal with the problem. 2 - The advertising campaig ...
فامیل های نسبی، فامیل هم خون، فک و فامیل، خویشان و خوایشاوندان، اهل و عیال
مرسوم آداب لاجرم ( شعر سید علی صالحی: دیگر از این همه سلام ضبط شده بر اداب لاجرم خسته ام بیا برویم ) ، به رسم ادب ( مثلاً سلام و علیکی که بین شما و ...
باد هوا، طبل توخالی مثال: The new budget isn't smoke and mirrors; it's an honest attempt to reduce the deficit.
ارزش بالا قائل بودن برا کسی یا چیزی احترام ویژه قایل بودن
به جان آوردن، به لب رساندن، عمیقا جریحه دار کردن
سر هم کردن
تف دادن ( چرت و پرت )
موهومی، اثیری، انتزاعی
دستی به سر و رو کشیدن، آراستن
کش دادن موضوع
ساختارشکنانه، ساختارشکنی showing contempt for accepted standards of behaviour, esp of honesty or morality the politician betrayed his promises in a ...
1 - شلتاق کردن، ورجه وورجه کردن، خرغلت زدن، 2 - ور رفتن
ناموفق ( مخصوصاً در مورد کارهای بد ) مثال: an attempted suicide unsuccessful - not successful; having failed or having an unfavorable outcome used ...
گنده گوزانه، کلمات غلو آمیز به کار بردن
آتشین، زبانه کش
خیز برداشتن
زبانه کشیدن ( احساس ) ، شعله کشیدن ( احساس ) غلیان کردن
( در مورد پره ها و سوراخ بینی ) گشاده، فراخ، پهن his head lifted fractionally, his nostrils flaring
نامتعهد دارای موضع نامشخص The ambassador was typically noncommittal when asked whether further sanctions would be introduced
کیفور شدن، خوش خوشان شدن، لای ابرها رفتن ‘‘Don't flatter yourself! I wasn't doing it for your benefit!’’
بچه دردسرآفرین، بچه شر و شور، سرتق، تخس
تزکیه نفس، رستگاری، انجام کار خیر برای آمرزش گناهان و پاک شدن Christian Theology the state or condition, necessary for salvation, of being blameless ...
1 - آدم چس - ناله، ننه من غریبم باز، آدمی که مشکلاتش را اغراق شده تعریف کند مثال She offers to do extra work, then plays the martyr! ================ ...
سبکسری، سرخوشی
به فحش بستن هر چه از دهانش درآمد گفت
چاشنی زدن به چیزی، پیاز داغش را زیاد کردن
هیجانی، آسیمه، ناپایدار، زودافگار
( مزاج ) دمدمی، بوالهوس، متلون، متغیر، مودی ( moody ) ، ویری،
شاد و سرزنده حرف زدن، با انرژی و یک ریز حرف زدن، یک بند حرف زدن، در و مروارید ریختن
غلیان داشتن، غلیان کردن
لبریز شادی ( حباب وار براندازم از نشاط کلاه - - اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد==حافظ ) خرکیف، سرشار از احساسی مثبت مثال: she was bubbling over wit ...
به طور ملایم برانگیختن ( مثلا با استفاده از کلمات سکسی )
( شخص ) سرزنده، پرروحیه، بانشاط
با احساسات شدید برخورد کردن احساسات به خرج دادن
لی لی به لالا گذاشتن
کارگر افتادن
آینده دار
( برای ئوست ) پریده رنگ و زردنبو
تکیده
گشتن و بالاخره یافتن
موضوع فرعی، موضوع حاشیه ای
- - نوعی شروع بازی شطرنج که بازیکن با سوزاندن چند مهره پیاده خود موقعیت های بهتر را در ادامه بازی برای خود ایجاد می کند - - - استراتژی ( ریختن ) ، م ...
نقطه شروع، آغاز، روز اول
حواس کسی را پرت کردن
وا دادن
آویژه، پاک، خالص، بی نقص، کامل، دست نخورده
سرکوفت زدن