پیشنهاد‌های فرزاد یوسف زاده (٥٦)

بازدید
١٢٥
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فک زدن، مغز خوردن Congresswoman Weintrob jawboned local officials about their responsibilities toward the immigrant community.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

لاپوشانی کردن They glossed over the problem, hoping that the customers wouldn't notice. ماست مالی کردن پرده پوشی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

نمونه بارز، آیینه تمام نما، الگوی کامل، مثال روشن، مثال:1 - It was a textbook example of how to deal with the problem. 2 - The advertising campaig ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

فامیل های نسبی، فامیل هم خون، فک و فامیل، خویشان و خوایشاوندان، اهل و عیال

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

مرسوم آداب لاجرم ( شعر سید علی صالحی: دیگر از این همه سلام ضبط شده بر اداب لاجرم خسته ام بیا برویم ) ، به رسم ادب ( مثلاً سلام و علیکی که بین شما و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

باد هوا، طبل توخالی مثال: The new budget isn't smoke and mirrors; it's an honest attempt to reduce the deficit.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

ارزش بالا قائل بودن برا کسی یا چیزی احترام ویژه قایل بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

به جان آوردن، به لب رساندن، عمیقا جریحه دار کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر هم کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

تف دادن ( چرت و پرت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

موهومی، اثیری، انتزاعی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

دستی به سر و رو کشیدن، آراستن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

کش دادن موضوع

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

ساختارشکنانه، ساختارشکنی showing contempt for accepted standards of behaviour, esp of honesty or morality the politician betrayed his promises in a ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - شلتاق کردن، ورجه وورجه کردن، خرغلت زدن، 2 - ور رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

ناموفق ( مخصوصاً در مورد کارهای بد ) مثال: an attempted suicide unsuccessful - not successful; having failed or having an unfavorable outcome used ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

گنده گوزانه، کلمات غلو آمیز به کار بردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آتشین، زبانه کش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

خیز برداشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

زبانه کشیدن ( احساس ) ، شعله کشیدن ( احساس ) غلیان کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( در مورد پره ها و سوراخ بینی ) گشاده، فراخ، پهن his head lifted fractionally, his nostrils flaring

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

نامتعهد دارای موضع نامشخص The ambassador was typically noncommittal when asked whether further sanctions would be introduced

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کیفور شدن، خوش خوشان شدن، لای ابرها رفتن ‘‘Don't flatter yourself! I wasn't doing it for your benefit!’’

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بچه دردسرآفرین، بچه شر و شور، سرتق، تخس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

تزکیه نفس، رستگاری، انجام کار خیر برای آمرزش گناهان و پاک شدن Christian Theology the state or condition, necessary for salvation, of being blameless ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1 - آدم چس - ناله، ننه من غریبم باز، آدمی که مشکلاتش را اغراق شده تعریف کند مثال She offers to do extra work, then plays the martyr! ================ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

سبکسری، سرخوشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

به فحش بستن هر چه از دهانش درآمد گفت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

چاشنی زدن به چیزی، پیاز داغش را زیاد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

هیجانی، آسیمه، ناپایدار، زودافگار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

( مزاج ) دمدمی، بوالهوس، متلون، متغیر، مودی ( moody ) ، ویری،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

شاد و سرزنده حرف زدن، با انرژی و یک ریز حرف زدن، یک بند حرف زدن، در و مروارید ریختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

غلیان داشتن، غلیان کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

لبریز شادی ( حباب وار براندازم از نشاط کلاه - - اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد==حافظ ) خرکیف، سرشار از احساسی مثبت مثال: she was bubbling over wit ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

به طور ملایم برانگیختن ( مثلا با استفاده از کلمات سکسی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٩

( شخص ) سرزنده، پرروحیه، بانشاط

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با احساسات شدید برخورد کردن احساسات به خرج دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

لی لی به لالا گذاشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

کارگر افتادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

آینده دار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

( برای ئوست ) پریده رنگ و زردنبو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکیده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

گشتن و بالاخره یافتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

موضوع فرعی، موضوع حاشیه ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

- - نوعی شروع بازی شطرنج که بازیکن با سوزاندن چند مهره پیاده خود موقعیت های بهتر را در ادامه بازی برای خود ایجاد می کند - - - استراتژی ( ریختن ) ، م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نقطه شروع، آغاز، روز اول

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

حواس کسی را پرت کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وا دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

آویژه، پاک، خالص، بی نقص، کامل، دست نخورده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرکوفت زدن

١