flared

/ˈfler//fleə/

روشنایی خیره کننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یانشان دریایی، نمایش، خود نمایی، باشعله نامنظم سوختن، از جا در رفتن

جمله های نمونه

1. she flared up at the sight of him
به مجرد دیدن او ازجا دررفت.

2. suddenly she flared out at her husband
ناگهان به شوهرش پرید.

3. the breeze flared the candle
نسیم شعله ی شمع را به لرزه آورد.

4. his dormant love flared again
عشق خفته اش دوباره شعله ور شد.

5. as the strike dragged on, tempers flared on both sides
همراه با ادامه ی اعتصاب،ناسازگاری طرفین اوج گرفت.

6. when i stirred the fire, it flared
آتش را که هم زدم زبانه کشید.

7. The torch flared in the wind.
[ترجمه گوگل]مشعل در باد شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]مشعل در باد شعله ور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The match flared in the darkness.
[ترجمه گوگل]کبریت در تاریکی شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]کبریت در تاریکی زبانه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fire flared up when we thought it was out.
[ترجمه گوگل]آتش وقتی شعله ور شد که فکر کردیم خاموش است
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کردیم، آتش زبانه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For a few years its luminosity flared up to about 000 times the present-day luminosity of the Sun.
[ترجمه گوگل]برای چند سال درخشندگی آن تا حدود 000 برابر درخشندگی خورشید امروزی شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]درخشندگی آن تا چند سال درخشندگی و درخشندگی روز حاضر خورشید را به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fire flared up as I added more wood.
[ترجمه گوگل]با اضافه کردن چوب بیشتر آتش شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]وقتی هیزم بیشتری اضافه کردم آتش شعله ور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Matches flared, momentarily highlighting the faces.
[ترجمه گوگل]مسابقات شعله ور شد و به صورت لحظه ای چهره ها را برجسته کرد
[ترجمه ترگمان]کبریت روشن و چند لحظه چهره ها را برجسته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My back trouble has flared up again.
[ترجمه گوگل]درد کمرم دوباره شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]مشکل کمرم دوباره شعله ور شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Flared trousers were a fashion statement of the seventies.
[ترجمه گوگل]شلوارهای گشاد از مدهای دهه هفتاد بودند
[ترجمه ترگمان]شلوار flared مد روز دهه هفتاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. " And don't speak to me like that!'she flared up.
[ترجمه گوگل]با من اینطور صحبت نکن!
[ترجمه ترگمان]و اینطوری با من حرف نزن! او از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The fire flared out brightly.
[ترجمه گوگل]آتش به شدت شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]آتش روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• flaring, gradually curving outward; burning up, blazing
flared skirts or trousers become wider towards the hem or towards the bottom of the legs.

پیشنهاد کاربران

درالگوسازی به معنی فون است.
شلوارهای پاچه گشاد
شلوار:
دم پا کش flared
دم پا گشاد ( راسته ) boot cut
در آناتومی، اشاره دارد به استخوان های پهن.
برای حالتی استفاده میشه که یک ظرف یا شی یا لباسی در یک ناحیه به تدریج به سمت بالا یا پایین گشادتر بشه ، مثل قیف ، از یک نقطه با یک مساحت معین شروع شده و کم کم پهن تر شده
برای کلمه ی دم پا گشاد boot cut بیشتر استفاده میشود تا flared
آرنج باز
دمپا از قسمت ساق پا زیر زانو
( در مورد پره ها و سوراخ بینی ) گشاده، فراخ، پهن
his head lifted fractionally, his nostrils flaring
گشاد شده
شلوار دم پا گشاد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس