romp

/ˈrɑːmp//rɒmp/

معنی: با جیغ وداد بازی کردن
معانی دیگر: شادی کردن، جست وخیز کردن، بازی و جیغ و داد کردن، ورجه ورجه کردن، (مسابقه و غیره) به آسانی بردن، مغازله کردن، عشق بازی کردن، رازونیاز، جماع، (مسابقه و انتخابات و غیره) برد آسان، (به ویژه دختر) اهل جست و خیز و سروصدا، جیغ و دادی، جیغ جیغو، (بازی) پر سروصدا، پرهیاهو، سر وصدا

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: romps, romping, romped
(1) تعریف: to move or play in a carefree and lively or boisterous manner.
مترادف: caper, cavort, frisk, frolic, gambol, rollick
مشابه: bounce, dance, play, sashay

(2) تعریف: to accomplish or perform something without apparent effort.
مترادف: breeze, float, glide
مشابه: fly, sashay, skim, whiz

- She romped through her lessons.
[ترجمه گوگل] او دروس خود را پرسه زد
[ترجمه ترگمان] او درس های خود را زیر پا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: rompingly (adv.), romper (n.)
(1) تعریف: lively, boisterous, or humorous play; frolic.
مترادف: frisk, gambol
مشابه: caper, frolic

(2) تعریف: a fast or apparently effortless pace.
مترادف: clip, rush, whirl, whiz

- The horse won the race in a romp.
[ترجمه گوگل] اسب در مسابقه ای پیروز شد
[ترجمه ترگمان] اسب مسابقه با جست وخیز مسابقه را برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she won the election in a romp
به آسانی انتخابات را برد.

2. The child went for a romp in the forest.
[ترجمه گوگل]بچه رفت توی جنگل برای جست و خیز
[ترجمه ترگمان] بچه برای بازی تو جنگل رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rory expected to romp through the test and interviews.
[ترجمه گوگل]روری انتظار داشت که در آزمون و مصاحبه ها بپرد
[ترجمه ترگمان]رو ری انتظار داشت که از طریق مصاحبه ها و مصاحبه ها با یکدیگر بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His latest film is an enjoyable romp.
[ترجمه گوگل]آخرین فیلم او غوغایی لذت بخش است
[ترجمه ترگمان]آخرین فیلم او، یک شوخی لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Share prices continue to romp ahead.
[ترجمه گوگل]قیمت سهام همچنان به رشد خود ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام همچنان به سر و کار خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'A Royal Scandal' is an hour-long romp that pokes fun at British royal marriages.
[ترجمه گوگل]"رسوایی سلطنتی" یک جست و خیز یک ساعته است که ازدواج های سلطنتی بریتانیا را به تمسخر می گیرد
[ترجمه ترگمان]رسوایی سلطنتی یک سر و صدای بلند مدت است که به ازدواج های سلطنتی بریتانیا می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Tom Jones" is a bawdy romp through 18th century England.
[ترجمه گوگل]«تام جونز» داستانی عجیب در قرن هجدهم انگلستان است
[ترجمه ترگمان]\"تام جونز\" در قرن ۱۸ انگلستان با یکدیگر بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A romp to loosen the mind and body.
[ترجمه گوگل]غوغایی برای شل کردن ذهن و بدن
[ترجمه ترگمان]یک جفت بازی برای شل کردن ذهن و بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She used to bounce and romp.
[ترجمه گوگل]او عادت داشت جهش کند و پرخاش کند
[ترجمه ترگمان]او قبلا جست وخیز می کرد و جست وخیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The title track is a sunny romp about gawd knows what.
[ترجمه گوگل]آهنگ عنوان یک غوغای آفتابی در مورد gawd knows است
[ترجمه ترگمان]مسیر عنوان یک شوخی آفتابی در مورد gawd است و می داند که چه چیزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Every year was a romp to the playoffs.
[ترجمه گوگل]هر سال راهی برای صعود به پلی آف بود
[ترجمه ترگمان]هر سال یه بازی با مسابقات حذفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I love watching the kids romp and in fact as I watch them I realize how much I envy them.
[ترجمه گوگل]من عاشق تماشای بچه ها هستم و در واقع وقتی آنها را تماشا می کنم متوجه می شوم که چقدر به آنها حسادت می کنم
[ترجمه ترگمان]من عاشق تماشای بازی بچه ها و در حقیقت می بینم که چقدر به آن ها غبطه می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is the kind of romp that Peter Schaffer cooked up in Amadeus.
[ترجمه گوگل]این از نوع غوغایی است که پیتر شفر در آمادئوس درست کرد
[ترجمه ترگمان]این نوع بازی به گونه ای است که پیتر Schaffer در آمادئوس دوم این کار را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They won in a 51 romp.
[ترجمه گوگل]آنها در رامپ 51 پیروز شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در ۵۱ بازی با یکدیگر برنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Steak fries and dances round out the romp on Saturday and Sunday nights.
[ترجمه گوگل]استیک سیب زمینی سرخ کرده و رقص در شب های شنبه و یکشنبه به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]در روزه ای شنبه و یکشنبه، سیب زمینی سرخ کرده و رقص ها به دور هم جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با جیغ وداد بازی کردن (فعل)
romp

انگلیسی به انگلیسی

• frolic, boisterous activity, lively play
frolic, behave boisterously, play in a lively manner
when children romp around, they play and move around in a noisy, happy way.

پیشنهاد کاربران

غوغا بپا کردن، جیغ و داد، معرکه گیری
✔️ ( مسابقه و غیره ) به آسانی بردن
Woods romped to a 12 - shot win in the Open
بدمستی کردن ُ خرمستی کردن:to romp
1 - شلتاق کردن، ورجه وورجه کردن، خرغلت زدن،
2 - ور رفتن

بپرس