titillate

/ˈtɪtəˌlet//ˈtɪtɪleɪt/

معنی: غلغلک دادن، غلغلک شدن، بطور لذت بخشی تحریک کردن
معانی دیگر: غلغک دادن (رجوع شود به: tickle)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: titillates, titillating, titillated
مشتقات: titillative (adj.), titillatingly (adv.), titillation (n.)
(1) تعریف: to stimulate or excite pleasantly.
متضاد: bore
مشابه: tantalize, tickle

- Our curiosity was titillated by the article.
[ترجمه گوگل] کنجکاوی ما توسط مقاله عنوان شد
[ترجمه ترگمان] کنجکاوی ما توسط مقاله پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to excite or produce a pleasurable feeling in, usu. by tickling or stroking lightly.
مشابه: tickle

جمله های نمونه

1. So many adverts nowadays are designed to titillate.
[ترجمه گوگل]امروزه بسیاری از تبلیغات به گونه‌ای طراحی شده‌اند که به‌عنوان جذاب‌تر طراحی شوند
[ترجمه ترگمان]این روزها تبلیغات بسیاری برای titillate طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Scientific stories titillate the fancy of the school boys.
[ترجمه گوگل]داستان های علمی علاقه پسران مدرسه ای را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]داستان های علمی در مورد علاقه پسران مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The pictures were not meant to titillate audiences.
[ترجمه گوگل]هدف از این عکس ها این نبود که مخاطبان را سرحال کند
[ترجمه ترگمان]این تصاویر برای titillate مخاطب ساخته نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In review a novel, you shall try to titillate rather than satiate the reader's interest.
[ترجمه گوگل]در بررسی یک رمان، باید سعی کنید به جای ارضای علاقه خواننده، تیتراژ کنید
[ترجمه ترگمان]در مرور یک رمان، شما باید سعی کنید به جای ارضای توجه خواننده، سعی کنید titillate را ارضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chilli sauce can titillate our palates.
[ترجمه گوگل]سس فلفل قرمز می تواند کام ما را خوشبو کند
[ترجمه ترگمان]فلفل چیلی می تواند palates ما را آلوده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In reviewing a novel, you should try to titillate rather than satiate the reader's interest.
[ترجمه گوگل]در بررسی یک رمان، باید سعی کنید به جای ارضای علاقه خواننده، تیتراژ کنید
[ترجمه ترگمان]در مرور یک رمان باید سعی کنید به جای ارضای توجه خواننده، سعی کنید به titillate بپردازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Monkeys often titillate each other.
[ترجمه گوگل]میمون ها اغلب یکدیگر را تیغ می زنند
[ترجمه ترگمان]میمون ها غالبا به یکدیگر غلغلک می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The book has no artistic merit its sole aim is to titillate.
[ترجمه گوگل]این کتاب هیچ شایستگی هنری ندارد و تنها هدف آن تیتراژ است
[ترجمه ترگمان]این کتاب هیچ ارزش هنری ندارد که تنها هدفش to باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Details of the sex scandal are being revealed just to titillate the public, not inform them.
[ترجمه گوگل]جزییات این رسوایی جنسی فقط برای تهمت زدن به مردم فاش می شود نه اطلاع رسانی
[ترجمه ترگمان]جزئیات رسوایی جنسی تنها برای روشن کردن مردم آشکار می شود، نه اینکه آن ها را مطلع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Indeed the Modern term "clitoris" derives from the Greek verb kleitoriazein meaning to touch or titillate lasciviously, to be inclined to towards pleasure.
[ترجمه گوگل]در واقع، اصطلاح مدرن "کلیتوریس" از فعل یونانی "کلیتوریازئین" به معنای لمس کردن یا تیغ زدن به طور مضحک، تمایل به لذت بردن گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]در واقع واژه \"clitoris\" برگرفته از فعل یونانی kleitoriazein به معنای لمس کردن یا titillate lasciviously است تا تمایل به لذت بردن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The book has no artistic merit and its sole aim is to titillate ( the reader ).
[ترجمه گوگل]کتاب ارزش هنری ندارد و تنها هدف آن تیتراژ (خواننده) است
[ترجمه ترگمان]این کتاب هیچ شایستگی هنری ندارد و تنها هدفش to (خواننده)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book has no artistic merit its sole aim is to titillate ( the reader ).
[ترجمه گوگل]این کتاب هیچ شایستگی هنری ندارد و تنها هدف آن تیتراژ (خواننده) است
[ترجمه ترگمان]این کتاب هیچ شایستگی هنری ندارد که تنها هدفش to (خواننده)باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلغلک دادن (فعل)
tickle, kittle, titillate

غلغلک شدن (فعل)
titillate

بطور لذت بخشی تحریک کردن (فعل)
titillate

انگلیسی به انگلیسی

• excite pleasurably, arouse, stimulate, tickle
if something titillates someone, it pleases and excites them, especially in a sexual way; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : titillate
✅️ اسم ( noun ) : titillation
✅️ صفت ( adjective ) : titillating
✅️ قید ( adverb ) : titillatingly
حشرى کردن
تحریک کردن از لحاظ جنسی
جذابیت سکسی داشتن
به طور ملایم برانگیختن ( مثلا با استفاده از کلمات سکسی )

بپرس