تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابر قدرت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناروا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیادی she is too much of disciplinarianاون زیادی مقراراتی هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیر بار کسی نرفتن، دست رد زدن، پس زدن، راه ندادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دست اندرکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پی چیزی ( دردسرساز ) رو گرفتن، چسبیدن به چیزی به پای کسی پیچیدن برای انجام کاری افتادن دنبال چیزی ( سخت و چالشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از چیزی بد آمدن و حال بهم خوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زنیت، زن بودن ( زمانی که به کسی نام زن اطلاق می شود ) زنانگی ( بیانگر خصوصیات و ویژگی های زن ) زنان ( اسم جمع )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به قصد خیر و دوستی به جایی رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

موافق بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بعد از کسی به مقامی یا شغلی نائل شدن یا منتصب شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جرگه، دار رو دسته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دوز و دغل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صفحه نگاری، آرایش و طراحی صفحه چاپ شده یا تایپ شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یه کاری بکن، یه تکونی بده به خودت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از خجالت کسی دراومدن، تذکر جدی و تند دادن، گلایه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شرح و توصیف از چیزی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با این اوصاف، علی الظاهر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

قسط و پول پیش، پیش قسط سپرده پول گرو، بیعانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گره گلی، گره به حالت گره ربان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دسترسی پیدا کردن، وصول یافتن، دسترسی یافتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ساده لوحی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سرکار رفتن ( اینکه توسط کسی یا چیزی سر کار گذاشته بشیم و گول بخوریم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مچل، بی دست و پا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یاوه گو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حرف و نقل و صر وصدا ( پیروامون کسی یا چیزی ) His hairstyles generated more buzz than his music.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جون من، تو رو خدا for crying out loud, just listen to me

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در جریان واقع بودن در فرم ایده آل بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماحصل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی دراومدن دخل و خرج . I figured out I need to charge seventeen bucks a jar just to break even

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

رسوندن کسی با وسایل نقلیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخنی رو به میان آوردن=come up

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر صبح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این از این، خب دیگه این از این

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمونه عینی یک کار ( جهت آموزش )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

being at play:نقش داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدردبخور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستمال صورت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مساعد شدن نظر ( بعد از مخالفت ) If you want them to give in you'll have to offer them more than that. عقب نشستن After months of resisting the takeo ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باعث یکه خوردن شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کثیر و وافر، فراوان کثرت و وفور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مکارانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همون know - all

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جیم شو برو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بد سرشت، بد منشت، بد طینت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه دونه I've received no replies to my job applications - not a single one ( = none ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که به راحتی تو دل دیگران جا باز می کنه، تو دل برو ( گاهی از بعد منفی به این کلمه نگاه میشه که به معنای ناقلا ترجمه میشه ) He's a real charmer, s ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر زدن به کسی ( کسی رو که به مدت طولانی ندیدیم بریم به محل زندگی اش )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر قول ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قال کاری رو کندن، سر و ته کاری ر و هم آوردن I'd better get cracking on the food for tonight.