پیشنهادهای English User (٩٧٢)
طول روز ( از طلوع تا غروب ) ، یا به عبارتی همون اصطلاح روز خودمون که به معنای زمانی از شبانه روزه که هوا روشنه مغرب ( زمانی که نه کامل شبه و نه کامل ...
به چنگ آوردن، گیر آوردن People are jumping to purchase homes and lock in affordable mortgage rates before they increase.
پر از آب، غرقِ آب The boat was swamped by an enormous wave قایق پر از آب غرق در چیزی بودن، پر از چیزی بودن swamped with debt غرق در بدهی
از قضا، از بخت ما ( هم در موارد خوب و هم در موارد بد بکار میره )
کار بلد و کاردرست
گرگوری
از پا انداختن
راه دررو راه فرعی
تدارک و تهیه دیدن I'm catering for twelve on Sunday - the whole family is coming
پهنا، گستره، وسعت، وسع، طول، میزان، اندازه
اساس و شالوده شیوه
شانس آوردن، با شانس همراه بودن I just can't seem to catch a break. شانسم نداریم. If we can catch a break with the goalkeeping, we might just win the ...
تو ترجمه همون یک نگاه معنا میشه، مثلا یک نگاه انداخت و رفت She took/cast a glance at her watch. یک نگاه به ساعتش کرد I wanted to give that part of bo ...
سبق و خبط و خطا، لغزش بازه /a time lapse بازه زمانی
هر وقت بشه، هر وقت شد
واگذار کردن، وانهادن ( از چیزی که مال خودمان هست بگذریم )
شکاف، برش خلال و شکاف برش زمانی موقعیت زمانی، موقعیت مکانی ( جایگاه )
ناجور، قناسMy car's quite awkward to drive بغرنج، عجق وجق The police asked some awkward questions about where the money had come from یه حالی ( هول و ...
جنگوله بازی درآوردن
پس اینطوریه؟ اینطوریاس هان؟
دختره
کنار گذاشتن We eliminated the possibility that it could have been an accident. The police eliminated him from their enquiries. خلاص کردن، از گردن ...
باز نگر ی کردن مرور کردن
مساله جزئی، جزئی نگری، ریزبینی ( معمولا با on می آید و on به معنای: به حساب، رو حساب، روی مبنای، به خاطر، ترجمه می شود ) He was disqualified from th ...
چاشنی کردن I bought a new sofa and they threw in a chair.
انگار نه انگار که
رعیت، عامی Joe's a real peasant. دهقان Most of the produce sold in the market is grown by peasant farmers
بدرد خوردن The terms they're offering don't work for us.
قدر چیزی رو دانستن I held onto the tech shares after the stock market fell because I knew they would recover.
با وجود بودن
کسی که خصوصیات روحی و اخلاقی و سلیقه ای خیلی شبیه به کسی دیگر دارد، حالا تو فارسی هر چی بهش می گیم
کندن یا کنده شدن ( در مورد پوشش و لباس ) ، ول شدن یا ول کردن و انداختن
معنادار a knowing look/glance/smile اگاهانه و از روی علم a knowing breach of the order by the appellants’ یک جایی دیدیم که به این معناهم استفاده شده ...
یه کلیتی، کلیت
متوجه، خود آگاه
آوردن به همراه داشتن، با خود یدک کشیدن، دارا بودن
سرکار گذاشتن کسی
از کار در آمدن، جور خاصی به انتها رسیدن These figures have come out wrong! I don't understand it. Your painting has come out really well. جور خاصی ...
به دور ازremote from reality ( به دور از واقعیت ) دور، بعید ( در مکان ) دور افتاده از راه دور a remote server دور ( در زمان ) remote past ( گذشته ی ...
کار تموم ( شکست و مرگ و نابودی و فنا ) This is a doomed city.
در کمین انسان یا حیوان بودن پاییدن
ذره به ذره ( یعنی همش )
در مورد حیوانات پیش کردن هم معنا میده She's always chasing cats out of the garden to protect her precious birds.
ثبت نام و اطلاعات در یک نوشته و فرم و لیست
پاره ای از اوقات
ممنوع به عمل آورده شده، ممنوع به حساب آمده
با کمال میل، بی حرف پس و پیش
طبق قول و قرار
خدا رحمت و حفظ ( ت، ش و . . . ) کنه عافیت باشه، خیر باشه ( بعد از عطسه )
پیش از هر چیز