ترجمه‌های علی جادری (١٥١)

بازدید
٧٠
تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Commissions of car theft decreased this past year.
دیدگاه
٢

ارتکاب سرقت اتومبیل , سال گذشته کاهش یافت .

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Their house is at the very end of the street.
دیدگاه
٠

خانه آنها , درست در انتهای خیابان است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Near-sightedness is a visual defect.
دیدگاه
٠

نزدیک بینی , یک نقص بینایی است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Conceit and complacency are the archenemy of unity.
دیدگاه
٠

غرور و خودپسندی , دشمن اصلی اتحاد هستند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The commercial district is encroaching on the residential zone.
دیدگاه
١

منطقه تجاری , در حال پیشروی به منطقه مسکونی است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Farming families were forced to move to the cities as the desert encroached on their lands.
دیدگاه
٠

خانواده های کشاورز , مجبور شدند به شهرها بروند , وقتی که بیابان به سوی زمین هایشان , پیشروی کرد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
While the king was away from the capital, his scheming brother usurped the throne.
دیدگاه
٢

وقتی پادشاه دور از پایتخت بود , برادر حقه بازش تاج و تخت او را غصب کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The teacher threatened to confiscate their Yo Yos if they kept playing in class.
دیدگاه
١

معلم , تهدید کرد که اگر آنها به بازی کردن در کلاس ادامه دهند , یویوی آنها را ضبط می کند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
She looked fondly at his crinkly face.
دیدگاه
١

او ( زن ) با علاقه , به صورت چروکیده او ( مرد ) نگریست .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Water gushed from the open fire hydrant.
دیدگاه
٢

آب , از شیر آتشنشانی باز , فوران کرد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's always boasting about his sexual prowess.
دیدگاه
٠

او همیشه در مورد قدرت جنسی اش , لاف می زند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
You shouldn't take that seriously; it's just one of his brags.
دیدگاه
١

شما نباید آن را جدی بگیرید; این فقط یکی ازلاف های اوست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Morale is a state of mind. It is steadfastness and courage and hope.
دیدگاه
٠

روحیه یک حالت روحی است. استواری و شهامت و امید است

تاریخ
١ سال پیش
متن
We couldn't bridle our excitement.
دیدگاه
٠

ما نمی توانستیم هیجانمان را مهار کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She had four children but never showed any favouritism.
دیدگاه
٠

او چهار فرزند داشت ولی هرگز نسبت به کسی استثناء قائل نمی شد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The island is a haven for tax exiles.
دیدگاه
١

این جزیره , پناهگاهِ فراریان مالیات است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The river banks are a haven for wildlife.
دیدگاه
٠

سواحل رودخانه , منطقه امنی برای حیات وحش هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was unseated in the last election.
دیدگاه
٠

او در آخرین انتخابات , برکنار شد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ironically, his cold got better on the last day of his holiday.
دیدگاه
٢

جالبه که سرماخوردگیش , دُرست آخرین روز تعطیلات خوب شد!

تاریخ
١ سال پیش
متن
He claimed to be able to evoke spirits of the dead.
دیدگاه
٠

او ادعا کرد که می تواند ارواح مردگان را احضار کند .

تاریخ
١ سال پیش
متن
He gave up carnal pleasures when he became a priest.
دیدگاه
١

او وقتی کشیش شد , لذتهای مادی را کنار گذاشت .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The problems are twofold - firstly, economic, and secondly, political.
دیدگاه
٠

مشکلات دوگونه هستند :اول اقتصادی و ثانیاً سیاسی .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The benefits of the scheme are twofold.
دیدگاه
٠

مزایای این طرح , دوچندان است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
A mole is a blemish on a person's skin.
دیدگاه
٢

یک خال , یک لکه بر روی پوست شخص است .

تاریخ
١ سال پیش
متن
The minister kneeled before the beautifully carved altar and prayed.
دیدگاه
١

کشیش , در برابر محرابی که به زیبایی تراشیده شده بود , زانو زد و دعا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The general grabbed territory from the neighboring country.
دیدگاه
٢

ژنرال , منطقه ای از کشور همسایه را تسخیر کرد .

تاریخ
١ سال پیش
متن
How can you remain aloof when you know the country is in peril?
دیدگاه
٢

چگونه می توانید بی اعتنا بمانید وقتی می دانید کشور در خطر است؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Adversity is the midwife of genius.
دیدگاه
٠

شبیه ضرب المثل "احتیاج مادر اختراع است"

تاریخ
١ سال پیش
متن
Adversity is a good [great] schoolmaster.
دیدگاه

شبیه ضرب المثل "احتیاج مادر اختراع است"

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The strikers jeered at the company's representative.
دیدگاه

اعتصاب کنندگان , نماینده شرکت را هُو کردند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We sunbathed on a small secluded beach.
دیدگاه
٠

ما در یک ساحل کوچک دورافتاده حمام افتاب گرفتیم .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He has been relegated to the position of an assistant coach.
دیدگاه
٣

او به مقام دستیار مربی , تنزل درجه پیدا کرده است .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Our book group was conceived over twelve years ago.
دیدگاه

گروه کتاب ما بیش از 12 سال پیش , تشکیل شد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's hard to like such a spoiled and contrary child as he is.
دیدگاه
٣

خیلی سخته که بچه ای ننر و لجباز مثل او را دوست داشته باشید .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His armies invaded their lands in retribution.
دیدگاه
١

ارتش او به تلافی اقدام به حمله به سرزمینشان کرد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The early female medical students were harassed by their fellow male students.
دیدگاه
٢

دانشجویان دختر پزشکی توسط دانشجویان پسر هم دوره ای خود مورد آزار قرار می گرفتند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The fine for speeding in a school zone is very steep.
دیدگاه
١

جریمه سرعت در منطقه مدرسه , بسیار زیاد است .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What would a peasant like him know about art?
دیدگاه
٦

دهاتی مثل او از هنر چه می داند؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His precursor left him much work to do.
دیدگاه
٠

نفر قبلی , کارهای زیادی برای او باقی گذاشته بود .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He is a closet Fascist.
دیدگاه
١

او یک فاشیست مخفی بود .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
My secretary will deputize for me at the meeting.
دیدگاه
٠

منشی من در جلسه ( به جای من ) من را نمایندگی خواهد کرد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She acceded to the throne upon her father's death.
دیدگاه
١

او پس از مرگ پدرش به تخت سلطنت نشست .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Sales of nylon have been below par in recent years.
دیدگاه
٢

فروش نایلون , در سال های اخیر , زیر حد متوسط بوده است .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Father's will caused much dissension among his children.
دیدگاه
٢

وصیت نامه پدر , باعث اختلاف زیادی بین فرزندانش شد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
An abortive attack on the palace took place during the night.
دیدگاه
٢

حمله بی ثمر به قصر , شب هنگام , انجام شد .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Work commitments forced her to uproot herself and her son from Reykjavik.
دیدگاه
٢

تعهدات کاری , او و پسرش را مجبور کرد تا از شهر ریکیاویک نقل مکان کند .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Few words to the wise suffice.
دیدگاه

العاقل یکفیه الاشارة .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is no one to complain to about the problem because there is no accountability in that department.
دیدگاه
٤

کسی نیست که به او شکایت برد , چون در آن بخش کسی پاسخگو نیست .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What they call salesmanship is just a bunch of humbug in my opinion.
دیدگاه
١

آنچه که انها به عنوان فروش می نامند , به نظر من , فقط یک مشت کلاهبرداری است .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Yon can only humbug those who are not aware of your tricks.
دیدگاه
٠

تو ( you ) تنها می توانی کسانی را که از حقه های تو خبر ندارند , فریب دهی .