تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به ریشخند گرفتن مسخره کردن تمسخر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستور دادن فرمایش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمودن فرمایش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمایش، فرمان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باخواری رانده شدگان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در رفتار در کردار در کنش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار عملکرد باعمل کنش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراگرفتن یاد گرفتن و یاد دادن آموزش گرفتن آموزش دادن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجام دادن کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از بر کردن آموختن یاد کردن نگه داشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدنامی داغ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داغ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواری زبونی پستی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

خواری و ذلت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

پندار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گمان کنندگان دودلی کنندگان شک کنندگان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکتاپرست یگانه پرست

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی آلایش مخلص پاک دل

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی آلایش راستین پاک دل

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

و من احسن من الله صبغة : کیست نکو دین تر از خداوند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشرکین چند خدا باوران

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انعمتَ: بهره دادی، بخشایش کردی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پندپذیری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاه بختی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرای آغازین

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندگانی این جهان زندگانی نزدیک زندگانی نخستین

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرای آخرت جهان پس از مرگ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَرغیلان یا مَرغینان ( ازبکی: Marg‘ilon / Марғилон؛ روسی: Маргилан ) شهری با جمعیت ۱۹۷٬۰۰۰ تن ( در ۲۰۰۹ میلادی ) در استان فرغانه در شرق ازبکستان است. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درختی شبیه درخت گز است ولی بزرگتر از گز که در صنعت چوب سازی استفاده می شود. منبر رسول الله صلی الله علیه و سلم از آن چوب ساخته شده بود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الطرفاءدرختی شبیه درخت گز است ولی بزرگتر از گز که در صنعت چوب سازی استفاده می شود. منبر رسول الله صلی الله علیه و سلم از آن چوب ساخته شده بود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفایت می کند پاداش می دهد بهره می دهد بی نیاز می کند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نعمت عربی است معادل فارسی اش : بهره و بخشش است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

راجع در فارسی برای موضوع و درباره چیزی استعمال میشه ولی در عربی: مفرد اسم فاعل مذکر سالم است به معنای بازگشت کننده برگشت کننده رجوع کننده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگشت کنندگان رجوع کنندگان برگردندگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تردست، چابک دست، حاذق، خبره، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، متبحر، متخصص، مجرب چیره دست زبردست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارآزموده کارا باتجربه ماهر متخصص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اذرخش - آسمان غره_

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسمان غره رعد و برق ها صاعقه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصلح نیک کننده سامان دهنده بهبود بخش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیک کننده نیکو کندده خوب کننده سامان دهنده، درست کننده، بهبود بخش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سامان دهندگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرپرست کار دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرپرست اختیار دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رحم عربی است به معنای مهربانی ارحمنا مهربانی کن بر ما مهرورزی کن بر ما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصیر در زبان عربی مصدر میمی است به معنای رجوع و بازگشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازگشت برگشت فرجام سرانجام سرنوشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مواخذه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازخواست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مواخذه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وارسی اهتمام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علیم صفت مشبهه است به معنای مبالغه و استمرار و همیشگی یعنی: بسیار دانا و همیشه دانا و آگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اطمینان شد اُئتُمِن امین دانسته شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرو همون رهن در زبان عربی هست که امروزه در فارسی هم رهن میگیم ولی در فارسی سره گرو گفته میشه یعنی چیزی که برای اطمینان خاطر از بدهکار به عنوان وثیقه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آماده در پیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد گمانی کردن شک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو دلی گمان بدگمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می پسندید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نادان ابله بی خرد خنگ کودَن سبک سر سبک مغز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخس یعنی: کم، اندک. یبخس کم می کند. لایبخس کم نکند و شروه بمن بخس ینی قلیل یوسف را به بهای بخسی یعنی اندکی خریدند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدهی به گردن اوست بدهکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املاء کردن : نویسانیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املاء کردن نویسانیدن نویساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املاء کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از یاد بنویساند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طفره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گریز گردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نپذیرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعیین شده توافق شده ثابت شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نامیده شده تعیین شده مشخص شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس پرداخت وام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چپ توانگری آسانی که یُسر گرفته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درنگ فرصت دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگشتید رجوع کردید توبه کردید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرمایه نخستین راس المال هم که معادل عربی اش است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بن ریشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرمایه اولیه اصل سرمایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرها سردارهای طایفه و قوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آگاه باشید به معنای اعلموا با خبر باشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که به دل داوند را پذیرفته و باور دارد آیین دار پارسا گرویده دیندار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رها کنید بگذارید ترک کنید که البته ترک ریشه عربی دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اتقوا ینی بپرهیزید. تقوا یعنی پرهیزگاری متقی یعنی پرهزیگار در حقیقت انسان متقی از ناخوشنودی خداوند پرهیز میکند یعنی از گناه که باعث ناخوشنودی الله ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صالحات جمع کون سالم صالح است به معنای نیک اگر لفظ صالحات برای اعمال به عنوان صفت قرار گیرد ترجمه اش میشه کارها نیک اعمال صالحات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزه کار هرزه نابکار بدکار بزه مند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فزون تر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فزودنی دادن افزودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیست می کند نابود میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نصیحت عربی است الدین النصیحة ترمه فارسی موعظه همان پند و اندرز است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روا کردن روا دانستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سراسیمه نابسامان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

افزونی ناروا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مال و هر چیز خوب و پسندیده را نیز خیر می گویند چنانکه در قران امده: انه لحب الخیر لشدید یا قران مال به ار گذاشت میت را خیر مینامد : ان ترک خیرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خاطر برای از این رو از برای زیرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پافشاری با واهش زاری به زور و اصرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصرار نیز عربی استترجمه ی فارسی الحاح همون:: پافشاری و خواهش و زاری کردن هست چسبیدن به کسی و با خواهش و زاری گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خویشتن داری کردن پارسایی کردن پاک جلوه دادن پاک وانمودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی نیاز جلوه دادن اظهار بی نیازی کردن بی نیاز وانمود کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچ کردن گشتن راه پیمودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گردش کردن راه رفتن گردیدن چرخیدن گذر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توانند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بند شدند پا بند شدند باز داشته شدند منع شدند گرفتار شدند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاوان دادن صدقه دادن در جبران گناه در تلافی گناه چیزی دادن در تاوان شکستن قسم پولی برای جبران دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خبیر بر وزن فعیل صفت مشبهة است برای مبالغة به معنای: بسیار با خبر بسیار آگاه بسیار داننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داد و دهش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برآوردن نیاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یاری دهنده یاری گر یار یاور یاری کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کثیر و زیاد عربی هستن مادل فارسی آن دو : بسیار و فراوان می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیمان و میثاقی که با خداوند ببند که اگر فلان کار من بشود من فلان دقه را میکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرد، دانایی، فرزانگی، دانش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شناساندن، آگاه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شناساندن، آگاه کردن آموختن فهمانیدن تفهیم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فهماندن فهمانیدن آموختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فهمانیدن آموختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد باد تف باد باد سوزان تند باد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باغ داغ گرد باد داغ باد سوزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد باد تَف باد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سست ناتوان نیازمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می کنید انجام می دهید عمل می کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نم شب تری شب رطوبت شب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درسنجش با دیگران ، در برآورد، در وراندازی، برابریابی، اندازه گیری، فرا سنجی، هم سنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاصل خیز بارور پرمیوه پرمحصول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برداشت شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگرفته از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پذیرش باورداشت راست پنداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پایدار کردن استوار نمودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جستن به دست آوردن خواستن، باز جستن، ستاندن، فراخواندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدست آوردن فراهم کردن گردآوری کردن اندوختن ،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دست آوردن انجام دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تباه کردن نابود کردن از میان برداشتن از بین بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویران کردن از میان برداشتن نابود ردن از بین بردن نیست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از میان برداشتن نابود کردن نیست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وانمود نشان دادن نمایش دادن ریا کاری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریا تظاهر نمایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهش بخشش پاداش صدقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهش بخشش بهره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخشیدن آمرزیدن بخشش گذشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراخ بخشش، در بر گیرنده فراگیر در بخشش} گشایش دهنده، فراخ دهنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه آموخته نیست بله آمخته به معنای خوگر شده و خوی گرفته هست عائت رده رام شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با حکمت فرزانه درست کار و درست گفتار دنا دانشمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکه تکه کن آنان را

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا آرامش گیرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی گمان باور کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس آنگاه که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دگرگون شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درنگ کرد ماند پایید مکث کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درنگ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یاری پشتیبانی طرفداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی گمان همانا هرآیینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ممد کن ما را یاری کن ما را پیروز گردان ما را

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افرغ فعل امر از ریشه افرغ یُفرغ به معنای بریز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدیدار آشکار پیدا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدار رویارو شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حَذَر: پرهیز، گرختن، ترس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سرزمین خانه و کاشانه دیار در عربی جمع دار است به معنای خانه ها شهر و محل سکونت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از برای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوره به بخشی مشخص یا به زبان فارسی بخشی شناخت پذیر از قرآن گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی ترس شدن بی دهشت شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تباه کننده ویران کننده مفسد خراب کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تباه کار تباه کننده خراب کار ویران کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیر عربی: در فارسی به معنای خوبی، پسندیده ، دارایی و ثروت و غیره می آید. ان تر ک خیرا الوصیةللوالدین. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراسم جمع رسم است که معادل فارسی رسم همان آیین است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نیکویی به شایستگی به خوبی به خوشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرآمد هنگام مهلت فرصت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گماشتگی پذیرفته شده گماشتگی پذیرفته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بر عهده او: بر او بر دوش او

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زن جدا کرده شده ( از پیوند زناشویی ) زن رها کرده شده ( از پیوند زناشویی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا ناباور انباز گیر چند خداباور چند خدا پرست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انباز گیر چند خدا پرست چند خدا باور بد کیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به خوبی شایستگی زیبایی

پیشنهاد
٠

ترک کردن رها گردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دست توسط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر طبق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر بر دوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درست بی کم و کاست کاسته نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عدت زن یعنی مهلت و فرصتی که شریعت برای رجوع و برگشت از طلاقف به مرد داده است. یا مهلتی که بعد از طلاق یا وفات شوهر ، زن باید صبر کند تا قبل از پایان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هر آنچه نوشتید عربی هست. متاسفانه معادل فارسی خوبی که قابل فهم باشه برای فرصت و مهلت نداریم جز هنگام گاه و غیره که مفهوم مهلت و فرصت رو نمی رسونه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

زنان جدا کرده شده طلاق داده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دل آهنگ انجام کاری کردن خواستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آهنگ انجام کاری کردن خواستن به دل آهنگ کاری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواستن آهنگ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنگام درنگ مهلت فرصت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقدام کننده انجام دهنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنی که خون قاعدگی می بیند زن در حالت حیض زن در قاعدگی زن در عادت ماهیانه اش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دشواری افکندن سخت گرفتن در سختی انداختن سخت گیری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باشندگان شهر شهروندان مردم شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد ضرر زیان گزند آسیب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارزار کشتار جنگ کشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگزیده خوب پسندیده خوشایند، دلپذیر،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزینش ها برگزیدن ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به پایان رسیده به سرانجام رسیده به فرجام رسیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گسترده همه گیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراگیر پهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درآیید وارد شوید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مولا در زبان عربی به بیش از 20 معنا می آید از آنجمله:: غلام آزاد شده، دوستدار، دوست، ارباب. در قرآن چند جا لفظ مولی آمده که در همه جا به معنای دوست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفت آور دل نشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پسندیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماندن پاییدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دست آوردند کسب کردند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باز داشتن نگهداشتن رهانیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخشش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی هراسی آسودگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستیزه گری درگیری یازیدن تندی خشونت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشتی بی شرمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وفا کنندگان که برابر فارسی اش : به جای آورندگان پیمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افزون کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلو و افراط وتعدی و تجاوز، همه عربی هستن فارسی از حد گذشتن: افزونی جستن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وعده گاه ها هنگام های پیمان هنگام های دیدار هنگام های رویارویی جای وعده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

و بجویید و بخواهید و بطلبید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار نیک بیشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایگزین سر بها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهرو رهسپار رهگذر رونده راه نشین رهنورد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

راه راست راه درست رهنمون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بریده شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیشتر سخت تر زیادتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر دادن دگرگون کردن برگردانیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرصت دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنهار دادن فرصت دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنهار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولی و مولی در زبان عربی به بیش از 20 معنا میادکه معروف ترینش به معنای دوست است که در آیات زیاد از قرآن ـمده است: ما لکم من الله من ولی ولا نصیر . در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیهوده کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیهوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رخ نما در نماز سوی رخ در نماز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سخت گران سنگین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهر ورز مهربان دلسوز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ گران دشوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدر دادن از بین بردن برباد دادن هیچ کردن پوچ نمودن بی سود کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رهنمودن راهنمایی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدا سوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جدا کردن سوا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدا کردن تفکیک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدا کردن سوا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گسستن تفکیک کردن سوا کردن علیحده کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شناساندن شناسانیدن نشان دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشان دادن شناسانیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شناساندن نشان دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گماردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گواهی دهنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میانه میانه رو درمیان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سمت روی آوردن در نماز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگریستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سمت سو راستا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خواهش هوا و هوس خواسته دل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواهش هوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

الش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا ناباوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واکاوی کشمکش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشمکش واکاوی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واگرایی در پندار دوگانگی در باور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با ارزش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیار توانمند بسیار توانا خیلی توانا خیلی توانمند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هر روش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بدکار بذه کار نافرمان گنهکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نا فرمانان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کافر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا ناباور