منبع. کتاب فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان فارسی دکتر منوچهر آریان پور کاشانی
داغ فارسی هست البته در ترکی هم d�g به معنی کوه یا دهانه آتش فشان هست در سانسکریت dagdha سوختن با آتش و dag به معنی سوختن ، گرم شدن هست در بیشتر زبانهای آریایی تا هند این واژه وجود داره
لب سوز
واژه داغ
معادل ابجد 1005
تعداد حروف 3
تلفظ dāq
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: dāk]
مختصات ( ص . )
آواشناسی dAq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
داغ در ترکی یعنی کوه
احتمالاً کلمۀ داغ فارسی با dağ داغ ترکی مرتبط است
داغ dağ =1 - کوهی که از دهانة آن مواد سیال سوزان و خاکستر و آتش بیرون آید، آتشفشان، کوه، برآمدکی، بالا آمدکی، التهاب ( برآمدگی و آماس که بر اثر سوختن در بدن ایجاد می شود ) ، و. . . 2 - بریان، برشته، تفته، پخته، کباب، سوزش، سوزان، مسمن، بلال، تفتیده ، ملتهب، مضطرب، پرسوزوگداز، و. . .
... [مشاهده متن کامل]
et dağlamak اِت داغلاماک= گوشت کباب کردن، گوشت بریان کردن، گوشت داغ کردن ( آهن گداخته علامت دار که بر بدن حیوانات زدن )
��rek dağlamak یورِک داغلاماک= دل سوزاندن، دلسوزی کردن، دل کسی را به درد آوردن
��rekdağ یورک داغ= دلسوز، دلسوخته
yağ dağlamak یاغ داغلاماک= روغن تفت دادن
Kartop dağlamak کَرتُپ داغلاماک= سیب زمینی خلال شده ( مثل چیپس داخل روغن ) پختن
��rek dağlim doganim یورِک داغلیم دوغانیم= برادر دلسوزم، برادر عزیزم
��rek dağli doganim یورِک داغلی دو غانیم= برادر دلسوخته ام،
Doganmiň �l�minden ��in ��rekim dağli دوغانمینگ اُولمیندن اوچین یورگیم داغلی= به خاطر مرگ برادرم دلم کباب است ( دلم در سوز و گذار است )
یکی از کهن ترین واژه های عهد باستان می باشد که در واژه دوخ / دوک / توک / دوش / داک و داغ و . . . . دگردیسی داشته و در همه اینها به چم برآمده یا جلو آمده می باشد
دوخ در دوختر یا دختر به چم اینست که ابزاری جلو آمده دارد و واژه سینه یعنی پیش یا جلو امده یا برامده و سینی یعنی پیش کشی
... [مشاهده متن کامل]
دوک در زبان مازندرانی یعنی جلو آمده
توک در توکیدن یعنی پیشتاز و تکاور یعنی پیشتازان و خود واژه تک و منحصر بفرد نیز به چم از همه جلو افتاده می باشد که منجرب به خاص بودن آن شده
تاک درختن انگور یعنی رونده که همینطور رشد میکند و به پیش می رود
داغ که به معنای سوخته یا اسیب دیده می باشد از همین واژه آمده یعنی برامده شدن که درینجا ناشی از سوختگی یا خرابی در قطعات می باشد
دوش در دوش گرفتن نیز به چم برامده می باشد / واژه دوشیزه دوش ایزه یعنی دوش شده یعنی به سن بلوغ رسیده و برامدگی در تن پیدا کرده و توانایی شیر دادن دارد
واژه ی داغ امروزه صفت قرار می گیرد برای چیزهایی که بیش از حد گرم است مثلاً به آب خیلی گرم می گوید داغ، در افغانستان از صفت �سرخ� به جای �داغ� استفاده می کنند. به نظر می رسد به جای استفاده ی دو واژه ی �داغ
... [مشاهده متن کامل] و سرخ� برای اشیاء خیلی گرم، از واژه ی �سوزان� استفاده شود بهتر است. چرا که داغ به نشانه و علامت می گوید. در قدیم وقتی اسب ها را نشانه می کردند با آهن خیلی سوزان داغ می نهادند و همان علامت که بر اثر سوزان بودن آهن پدید می آمد امروزه جای سوزان را گرفته است. همچنین واژه ی �سرخ� که از رنگ آهن هنگامی که در کوره آتش است و کاملا سرخ می شود، گرفته شده است. بنابراین، بهتر می نماید از واژه ی �سوزان� استفاده شود.
یک واژه کامل فارسی همریشه با واژه هات در انگلیسی که در فارسی به معنی بسیارگرم، سوختن و نابود شدن میباشد که صورتی دیگر از واژه سوگ نیز میباشد که هنگامی که غم بزرگی به کسی میرسه بهش میگن طرف داغ دیده یا سوخته و سوگوار هست
این واژه پارسی است و ریشه اوستایی دارد؛ چنانکه در رویه686 , 687 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
نیاز به یادآوری است که در ( دَخش، دَخشار، دَخشتَ/داغ ) بمانند ( دوغتر/دختر ) و ( یوختَ/یوغ ) با دگرگونی آوایی ( خ/غ ) روبرو هستیم. ( واژه دَغَ یا داغ در رویه 687 از همان نبیگ آمده است ) .
واژه داغ واژه پارسی است:
اوستایی: DAGHA، DAZHAITI
پهلوی:DAGH
سانسکریت:DAHA، DAHAYATI
گوتیک:DAGS
پروسی کهن:DAGIS
ایرلندی کهن:DAIG
لیتوانی:DEGU، DEGTI، DAHA
روسی:DEGOTU
پسگشت ( منبع ) :
... [مشاهده متن کامل]
رویه 262 از نبیگ فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان پارسی
POKORNY240 - 241
DELAMARRE 253
AMINDAROV 193
نکته:
1 - چم این واژه در زبان روسی قیر است.
2 - چم این واژه در زبان گوتیک روز است.
3 - واژه آلمانی TAG در زبان آلمانی و واژه انگلیسی DAY هر دو به چم ( روز ) از همین واجریشه هستند.
در زبان لکی به داغ داخ یا دوی می گویند
داغ ( Dağ ) در زبان ترکی به معنی کوه و بسیار گرم است
مثال برای معنی کوه:آلاداغ - قاراداغ
مثال برای معنی بسیار گرم:چای داغدی:چای داغه
داغ برگرفته از کلمه ترکی ot به معنی آتش می باشد که در ترکیب با پسوند aghı که یک پسوند حالت ترکی می باشد به شکل otaghı یا odaghı شکل گرفته که به معنی آتشی، آتشین یا آتشناک می باشد که با حذف o در برداشت شنیداری و خلاصه شوی به صورت dagh یا داغ وارد فارسی شده و مورد استفاده قرار گرفته است
... [مشاهده متن کامل]
نمونه دیگر کلمه ترکی الکی ( یا اللکی ) می باشد که در آن بخش el یا al به معنی دست می باشد و الکی به چیزی یا کاری که با دست به صورت دستکاری و به صورت غیر ماهرانه و سطحی ساخته یا انجام شود اشاره دارد
زیاد گرمه
داغ در واقع به چیزی میگن که بیش از حد گرم شده ممکنه از این کلمه ساده ها براتون معنی هاش سوال باشه و من دقیقا همین کار رو میکنم خب برگردیم به داغ. همان طور که گفتم داغ به چیزی می گویند که بیش از حد دیگه داغ شده باشه اگه کسی بیش از حد گرمش شده باشه اصتلاحا می گوید داغ کردم بله اما این به این معنی نیست که وقتی بهش دست میزنید می سوزید بلکه دارد از تشبیه ( چیزی در فارسی ) استفاده می کند
... [مشاهده متن کامل]
بریم باهم چند نوع مثال در باره تشبیه ببینیم
1 - از خجالت صورتش مثل لبو شد ( الان اینجا لبو تشبیه ما است که صورتش به لبو تشبیه شده )
2 - مدادم مثل نوک شمشیر تیز شده ( نوک شمشیر تشبیه ما است که مداد من به نوک شمشیر تشبیه شده است )
اگه می خواهید خودتون هم امتحان کنید به لینک زیر بیاید و این جمله های زیر را تشبیه هاشان را بگویید
yoshikofujisawa2@gmail. com
3 - من آنقدر خسته شدم که مانند شیلنگ از من عرق می ریزد.
4 - آنقدر خوابم می آید که دارم می افتم.
5_آنجا مثل باغ زیبا بود.
. . . . . . . . . . . . . . . .
برای اطلاعات و شرکت در بازی های جالب فقط و فقط به لینکی که مشاهده می کنید مراجعه کنید
از همراهی شما بسیار سپاسگذارم
توضیح شیخ محمود کاشغری در
"دیوان لغات الترک":
داغ:
نشانی که بر روی اسبان و دیگر حیوانات می زنند چون ترکان اسب سواران چابکی هستند بر روی اسبان خود داغ می نهند ( جهت تمییز و تفکیک )
فارس ها این تکواژ را از ترکان آموخته اند و فراوان بکار میبرند. آن اندازه که ترکان گله و رمه دارند، تات ها گله و رمه ای ندارند تا اینگونه لغت ها را نیز داشته باشند. در حالیکه من این کلمه را در سر حدّات اسلام ( مرزهای شرقی ترکستان بزرگ ) شنیده ام.
... [مشاهده متن کامل]
دوستان عزیز اگر دقت کرده باشید بالا در توضیحات برای این کلمه "برابر پارسی" نوشته شده، این واژه فارسی نیست و در هیچ منبع فارسی هم نگفته فارسی ست.
داغ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " داغ" می نویسد : ( ( داغ ، به گمان ، از همان ستاکی بر آمده است که دخ در " دخمه " ، در پهلوی دخمگ daxmag در این زبان ، دخشگ daxšag نیز در معنی نشان و علامت به کار می رفته است . " داغ " نشانی است که با سوختن بر پیکر ستور می نهاده اند . دخمه نیز ، در معنی استودان و گورگاه، می تواند بود که از روزگاری به یادگار مانده باشد بس دور و دیرین که در آن ، مردگان را می سوخته اند . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( پر از داغ دل خستهٔ روزگار
همی رفت پویان بدان مرغزار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 298. )
سلام
داغ در زبان ترکی به معنی کوه هستش.
مثلا:سهند داغی=کوه سهند
واژه ی داغ در پارسی پهلوی به شکل داک= d�k ( = داغ ) آمدن است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)