یسار

/yasAr/

مترادف یسار: چپ، میسره، یاسر، استطاعت، تمول، توانگری، شوم، نامیمون

متضاد یسار: یمین

معنی انگلیسی:
left

لغت نامه دهخدا

یسار. [ ی َ ] ( ص ) روی و سیمای نامبارک و نامیمون. ( ناظم الاطباء ). شخصی را گویند که او میمنت ندارد و دیدن روی او نامبارک است. ( برهان ). شوم و نامبارک. ( آنندراج ) :
نشسته مدعیانند از یمین و یسار
خدای را که بپرهیز از یساری چند.
ظهوری ( از آنندراج ).
غیرتی گیر از زنان عرب
مالداری مجو که هست یسار.
محمدقلی مجذوب ( از آنندراج ).

یسار. [ ی َ ] ( ع اِ ) دست چپ. ج ، یُسر، یُسُر. ( از ناظم الاطباء ) ( غیاث ). دست چپ ، و اسار لغتی است در آن. ( منتهی الارب ). دست چپ. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). دست چپ از دو دست تن آدمی. ( یادداشت مؤلف ) :
یمن همه بزرگان اندر یمین اوست
یسر همه ضعیفان اندر یسار او.
فرخی.
بس یسار و یمین که زی تو رسد
از یمین تو با یسار شود.
مسعودسعد.
یک ساعته سخای یمین و یسار تو
دریا و کوه را ببرد غنیت و یسار.
سوزنی.
چو تیغ شاهی شایسته یمین تو شد
نگین سلطنت اندر خور یسار توباد.
سوزنی.
شاهین صیت تست پرنده به شرق وغرب
از کفه یمینت و از کفه یسار.
سوزنی.
دارد یمین تو به سخا بیعت و یمین
خلق از یسار تو شده با غنیت و یسار.
سوزنی.
این یمین مراست جای یمین
وان یسار مراست جای یسار.
خاقانی.
هست ترا ملک و دین تخت و نگین و قلم
هست ترا یمن و یسر جفت یمین و یسار.
خاقانی.
- یسار از یمین شناخته یا یمین از یسار دانستن ؛ دست چپ و راست را از یکدیگر بازشناختن. به مرحله شناختن و تمیز دادن اشیاء رسیدن :
بی بذل زر نبود یمین و یسار تو
تا تو یمین خویش بدانستی از یسار.
سوزنی.
به خاکپای تو گفتم یمین غیر مکفر
از آن زمان که بدانستم از یسار یمین را.
سعدی.
و رجوع به دست شود.
|| طرف چپ. ( آنندراج ).چپ. اسار. سوی چپ. خلاف یمین. ( یادداشت مؤلف ). چپ که در برابر راست است. ( برهان ) :
تو آن شهی که ترا هرکجا شوی شب و روز
همی رود ظفر و فتح بر یمین و یسار.
فرخی.
چوبازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر و ظفر و فتح بر یمین و یسار.
فرخی.
همی فکند به تیر و همی گرفت به یوزبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

طرف چپ، سمت چپ، نقیض یمین، فراخی و آسانی وتوانگری، فراخی درنعمت ومال
(اسم ) ۱- توانگری استطاعت . ۲- جانب چپ. ۳- دست چپ . ۴- فارسیان بمعنی شوم ونامبارک استعمال نمایند: نشتسه مدعیانند ازیمین ویسار خدای را که بپرهیز ازیساری چند. ( نورالدین ظهوری )
میاسره نرمی کردن با کسی

فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - طرف چپ . ۲ - چهره ای که د یدن آن نحوست و شومی می آورد.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ یمین] طرف چپ، سمت چپ.
۲. [مجاز] شوم، نامبارک.
۳. [مجاز] کسی که دیدن روی او باعث نکبت و نحوست شود: نشسته مدعیانند از یمین و یسار / خدای را که بپرهیز از «یساری» چند (ظهوری: لغت نامه: یسار ).
۴. (اسم مصدر ) فراخی و آسانی، توانگری، فراخی در نعمت و مال.

جدول کلمات

توانگری

پیشنهاد کاربران

بر اساس بررسی متون متقدم نخستین تاریخ صدر اسلام و نیز، کتب رجال و انساب و جمهره ها، یکی از واژگان اصطلاحی که برای اسیران مرد ایرانی، در صدر اسلام به کار می رفت، یسار بوده است. پس نام اصلی آن افراد، اغلب
...
[مشاهده متن کامل]
بر ما ناآشکار مانده اما عرب های مسلمان که صاحب آنها شده بودند ( مولی ) ، نامی برایشان برمی گزیدند که یسار، یک نمونه از آن نام هاست. برای ما روشن نیست که این نام که در صدر اسلام بر اسیران مرد ایرانی می نهادند، بیشتر به منظور کدام معنی از معانی یسار ( چپ، توانگری، شوم ) بوده است. محمد رضا چیت ساز. شهریور 1402

چپ، امکانات
این حقیر بر این باورم که واژه های یمین و یسار در اصل و ریشه به معنای دریائی و خشکی بوده اند .
یسار: غنا و ثروت و فراخی معیشت
یمین و یسار: چپ و راست
( ( دین نیاید به دست تا بُودَت
بر یمین و یسار، یُمن و یسار ) )
یعنی: تا در چپ و راست تو فراخی معیشت و برکت هست، دین به دستِ تو نخواهد آمد.
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۹. )
یسار:چپ
"یسار مخالف یمین است. "
یمین:راست

بپرس