پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٨١١)
آزمند، رَژد
آزمندی، فزونخواهی، افزونخواهی فزونگرایی
اژدر ( دایناسور ) های ددپا مانند: ددشاهِژدر: تیرانوسوروس رکس ددخارژدر: اسپینوسوروس ددغولِژدر: جیگانتوسوروس ددغولژدر آرژانتینی: ماپوسوروس پیشوند[دَد ...
ددپا مانند: ددشاهِژدر: تیرانوسوروس رکس ددخارژدر: اسپینوسوروس ددغولِژدر: جیگانتوسوروس ددغولژدر آرژانتینی: ماپوسوروس پیشوند[دَد] اگر از آغاز نامها بر ...
ددغولِژدر، غول اژدر ددمنش
غولدزد
خارغولِژدر، غول اژدر خاردار، خاراژدها
بازو اژدر، بازواژدر، غول اژدر گردن دراز اژدهای دراز گردن
در برخی فتادها ( نمونه ها ) : رو به= متمایل به این رنگ آبی رو به ( متمایل به ) سبز است.
رو به . . . هوا کم کم متمایل به گرمی ست. هوا کم کم رو به گرمی ست.
آرژانتینِژدر، آرژانژدر اژدر آرژانتینی، اژدهای آرژانتینی
خزنده پایان، پیشنهاد: سوسپایان؛ سوسپا= پا سوسماری، اژدهایان چارپا
شاه اژدر، شاهژدر
شاه اژدها، شاه اژدر، شاهژدها، شاهژدر
تیز اِژدر، تیزژدر
تیز اژدران، تیزِژدران؛ نشان دهنده تیزرو بودن این اژدهایان یا دایناسورها؛ تیزژدر= ولوسیراپتور
خاراژدها، خاراِژدر، خارژدر
شاخ اژدها، شاخژدها
هم افزودن، همافزودن، همافزایی کردن، همافزایش. اثر افزایشی چند کنشگر بر یکدیگر، بگونه ای که برآیند اثر آنها باهم، از جمع اثر آنها به صورت تکی بیشتر ...
هم افزودن، همافزودن همافزایی کردن Synergize اثر افزایشی چند کنشگر بر یکدیگر، بگونه ای که برآیند اثر آنها باهم، از جمع اثر آنها به صورت تکی بیشتر اس ...
سه شاخ اژدر، سشاخِژدر سه شاخ چهره، سشاخرو
شاه اژدها، شاهژدها، شاهِژدر
شاه اژدها، شاهژدها، شاهِژدر - سردسته اژدهایان ( دایناسورها ) -
رانش افزایی
همکارِگان، همکاره ها
هم افزودن، همافزودن : این چند دارو اثر یکدیگر را می همافزایند.
هم افزاییکی، هم افزایشی
همافزا، هم افزاینده= سینرژیک همافزایی= سینرژی . # همافزودن ( بنواژ یا مصدر )
پیوسته با . . . همبسته به . . .
- هم افزا، همافزا=هم افزاینده= کنشگر یا عامل همافزایی - هم افزاییک، همافزاییک= مربوط به هم افزایی، همبسته با همافزایی؛ هر دو برابرست با synergistic
هم افزانه، همافزانه همافزاگونه، همافزاوار
همیافتی، همیابی همپذیری
همیابی
رسش= بلوغ، بالندگی، پختگی
رسش= بلوغ رسیده= بالغ
- گریزناپذیر، چاره ناپذیر، - ناگزیر، ناچار، ناچاره - ناگزیرانه، ناچارانه - رخدادنی - خداخواه، خداخواسته
- زور - گریزناپذیر، نیروی گریزناپذیر - پیش بینی ناپذیر
- زود - آنی، بیدرنگ - بدحال
گریزپذیر، پرهیزپذیر
بی درنگ، بیدرنگ
میزدان، شاشدان
شاشدان، پیشابدان، مثانه
میزنای؛ میز= پیشاب، شاش نای= لوله میزنای لوله ای رگ مانند است که پیشاب را از گرده ( کلیه ) به میزدان ( مثانه ) می رساند.
برانگیخته
برانگیختگی، برانگیزش جوشش، جوش و خروش تب وتاب
جوشی، جوششی، برانگیخته
تک لُب پیشانی: لبِ پیشانیِ یک تکه ناهنجاری رویانی ( جنینی ) که در آن لب پیشانی مغز به دو نیمه راست و چپ تقسیم نمی شود و یک تکه می ماند که مرگ رویان ...
تک لُب پیشانی: لبِ پیشانیِ یک تکه
دوختگاه= جایگاه دوخت
دوختگاه