پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢١٤)

بازدید
٦,١٨٦
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داغندش، داغندی شدن؛ داغند= داغ قند= کارامل

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"داغَند" داغند واژه ای پیشنهادیست بجای کارامل. داغند= داغ قند، قند داغ شده، داغندیدن= داغندی شدن، کاراملی شدن داغنداندن= داغندی کردن داغندش= کار ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داغندش= کاراملیزاسیون داغندیدن= داغندی شدن= کاراملی شدن داغند=داغ قند=کارامل

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داغندیدن، داغندی شدن داغند= داغ قند=کارامل

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داغَند؛ داغند= داغ قند= کارامل

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داغندش= کاراملیزاسیون داغندیدن= داغندی شدن، کاراملی شدن داغند= داغ قند= کارامل

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"داغند" داغند= داغ قند، قند داغ شده=کارامل داغندیدن= داغندی شدن، کاراملی شدن داغندش= کاراملیزاسیون

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوشتین؛ گوشتین= مزه ی گوشتی و خوشمزه، مانند شیرین که از نام شیر گرفته شده است.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

می توان واژه ی گوشتین را بجای واژه ی بیگانه اومامی بکار گرفت. گوشتین= مزه ی گوشتی، مزه ی پنجم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"گوشتین" مزه ی گوشتین برگرفته از نامواژه ی گوشت، مانند مزه ی شیرین که برگرفته از شیر است.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در گفتار عامیانه: عُرضه= دستُ پا، عرضه داشتن= دستُ پا، با عرضه: دستُ پادار بی عرضه= بی دستُ پا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیوند میان شیرینی گز با درختچه ی گز: درختچه ی گز بوته ای گرمادوست، کم آب و سازگار به بومهای بیابانی و شور و درخور برای بیابان زدایی ست. بر روی نوشاخ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پالودن، پالایش

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر روی نوشاخه های درختچه گز شپشکی می زید که با مکیدن شیره درخت خوراک می گیرد، این شیره دارای قند فراوان و اندکی پروتئین است؛ تارپای زیَنده بر روی گز ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترانگبین، ترنجبین، عسلک؛ ماده ای قنددار و تراویده از شته های یک گیاه است. شته ها یا شپشک ها برای خوراک خود، شیره ی گیاه را می مکند که دارای قند بال ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هازمان تباه، هازمانتباه، تباه کننده ی جامعه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از توان، ازتوان، هنگام توانش

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از دیدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

هنگام نیاز

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هنگام نیاز

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بایدگاه، بایستگاه از بایست، هنگام نیاز

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از خواست، ازخواست= عندالمطالبه، از توان، ازتوان= عندالاستطاعه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از توان، ازتوان - عندالمطالبه= از خواست، ازخواست

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

توان، توانش، توانستار

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کله گنده، دم کلفت

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

ابرفروشگاه

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

وردیدن یا ورتیتن در پهلوی همان گردیدن است در پارسی نو. دگرش واج /و/ به /گ/ از پارسی میانه به پارسی نو بسیار دیده می شود. از این کارواژه ی کهن می تو ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وردیدن یا ورتیتن در پهلوی همان گردیدن است در پارسی نو. دگرش واج /و/ به /گ/ از پارسی میانه به پارسی نو بسیار دیده می شود. از این کارواژه ی کهن می تو ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

کارکنان، کارگران

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیست فناورانه [بندواژ یا قید]؛ همبسته و مربوط به زیست فناوری. کنش های زیست فناورانه، ابزاری ست برای بکارگیری هرچه بیشتر و درستتر از زیست بوم.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدمت کردن به= کار کردن برای، به خدمت گرفتن= به کار گرفتن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کار گرفتن، بهره گرفتن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بهره گرفتن، به کار گرفتن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیست فناورانه؛ همبسته و مربوط به زیست فناوری

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیست فناور، کارشناس زیست فناوری، پژوهشگر زیست فناوری

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی [داری] در جایگاه پسوند در واژه هایی همچو مرغداری، گله داری، گاوداری، زنبورداری، شهرداری، استانداری و. . . کاربردی است و چم پرورشگاه و جای نگهد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زهکشی= کشیدن آب زاییده شده از زمین. زه: بن کنونی از بنواژه ی زهیدن=زاییدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهکِش؛ زه دارای چندین چم است یکی از آنها تراوش آب و درپایه برگرفته از زه ( =زاییدن ) است. دهخدا درباره ی تکواژ [زه] می نویسد: تراوش آب از درز و لای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پزشکی به جای واژه ی بیگانه ی دِرَن می توان از واژه های زهکش و یا چرکِش ( چرککش ) بهره گرفت. چرکش [و یا زهکش]: ابزاری مکنده همراه با یک لوله برای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در برخی نمونه ها《برونکِشی》به جای تخلیه: برونکشی خونابه ها از زخمِ جراحی با چرکِش ( دِرَن ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پزشکی نیز به جای دِرَن می توان یکی از واژه های زهکش و چرکِش ( چرککش ) را بکار گرفت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه در بنیاد باید درنددشت باشد که دو دال در کنار هم یکی از آنها سترده شده است. واژه ی درند به گفته ی دهخدا به چم [مانند، سان] است. درنددشت= ما ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ نما، بزرگ نمایانه، گزافه، گزاف آمیز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رزم آور، رزم آرا، رزم آزما، شگفتی ساز، شگفتی آفرین پهلوان، دلاور

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گریه نمایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خُنیاگر، آوازخوان، داستانسُرا، به زبان پهلوی: گوسان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داستان گویی، گوسانی، [گوسان=نوازنده و آوازخوان و یادکننده از دلاوریهای پهلوانان] چامه خوانی، چکامه گری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داستانگو، داستانسُرا، رزمنامه خوان چامه خوان، چکامه گر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رزم آفرین، شگفتی ساز، پهلوان، دلاور

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رزمی سُرا