پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٢١٤)
فشرده ی داستان همای و همایون: پهلوان داستان: همای شاهزاده ی شام ( پسر منوشنگ ) . قهرمان زن: گل کامکار دختر پادشاه چین ( شادشام ) که باهوش، دلیر و در ...
همای نامه همان آفرینه ی شناخته شده ی [همای و همایون] سروده ی خواجوی کرمانی است. این مثنوی عاشقانه ی پارسی در بحر متقارب در ۴, ۴۰۷ بند یا بیت است. ای ...
استوار، پایدار
حماسه= رزمنامه، حماسی= رزمی، حماسه آفریدن= شگفتی آفریدن، دلاوری کردن
شگفتی آفریدن، دلاوری کردن
نمودها، رازها، نشانها، برگزیده ها
یکپارچه گرا
یکپارچه ساز
آمیزنده
آمیختگی کهکشانها، آمیختار کهکشانی
به هم پیوستن، یکی شدن، یکپارچه شدن، در هم شدن، آمیختن، آمیخته شدن
یکپارچه کردن، یکی کردن، در هم کردن، آمیخته کردن، آمیزاندن
آمیختگی، آمیختار
" زیسم" ( zism ) یا زیم ( zim ) ؛ زیسم ( یا زیم ) یک واژه ی برساخته و پیشنهادی ست به جای عصب. زیسم: زی سیم= سیم زنده. زیسمان ( عصبها ) ، یاخته های ...
ناژادی، ناژادیک؛ . ژاد= جنس ژادی= جنسی ناژادی= ناجنسی ( غیرجنسی ) [نام] ناژادیک= وابسته به ناژادی، اتوزومال [زاب یا صفت]
ناژادی؛ . ژاد= جنس، جنسیت ژادی= جنسی، جنسیتی ناژادی= ناجنسی ( غیرجنسی )
سنجیده کار
نابخشودنی، بخشش ناپذیر، گذشت ناپذیر
بخشیدنی، بخشودنی، آمرزیدنی
جانم!. . . به جای اَلو در تماس تلفنی
در کشور ما ایران ابزاری برای خوردن که امروز قاشق نامیده می شود پیشینه از زمان هخامنشی دارد و نیز نمونه هایی از این ابزار از زمان ساسانی نیز هست با کا ...
نگریستنی؛ آنچه را که می توان به آن نگاه کرد و نگریست. دیدن پذیر، نگاه پذیر
نگریستنی، نگاه کردنی، نمایان، پیدا
نگریستنی
اینکه در گذشته ی ایران ابزاری بوده به نام [تُفَک] که با آن پرندگان را شکار می کردند هیچ گمانی نیست: جان خصم از تیغ سیمرغ افکنت بر شاخ عمر باد لرزان د ...
واژه های تیز ( - - >ستیز ) ، تیغ ( - - >ستیغ ) ، تیش ( تیشه ) ، تیر همگی از ریشه ی تیگرَه و تیغری به چم تیز و برنده در زبان اوستایی هستند. در پهلوی: ...
واژه ی تازه در پارسی دری و نوین برگرفته از "تازگ" در پارسی میانه ( پهلوی ) است که به ریخت طازج در زبان تازیان هم درون شده است. به کاربری که گفت تازه ...
درود این گمان هست که واژه سنجاق برگرفته از واژه ی چنگک باشد به چم ابزاری برای بستن دو بخش جامه به یکدیگر. ولی گمان استوارتر، پیوستگی واژه ی سنجاق ب ...
درود شادروان دهخدا در زیر واژه ی کُنگُر می نویسد: کنگر. [ ک ُ گ ُ ] ( اِ ) قسمی از گدایان باشند که شاخی و شانه گوسفندی به دست گیرند و بر در خانه ها و ...
دانه بندی، جداسازی
افزایش، فزایش، فزونسازی، افزونگری، زادافزایی، گرته گیری، گرته برداری ( رونوشت برداری )
افزایش یاخته ای/یاختیک، زادآوری یاخته ای
افزایش گیاهان ( به شیوه هنجار و طبیعی ) ، فزونسازی گیاهان ( به دست انسان ) گرته گیری گیاهان گرته گیری از گیاهان گرته = رونوشت، کپی، تکثیر
شیداَفزا، پرتوافزا، - شیگردافزا= فوتون افزا شیگرد= شیدگَرد ( ریزه پرتوی ) = فوتون
آبدزد رود، آبرُبا رود
هنردزدی، هنرربایی گرته گیری ناروا ( رونوشت برداری ناروا )
افزون پذیر، فزون پذیر، گرته پذیر ( رونوشت پذیر )
افزونپذیر، فزون پذیر، گرته پذیر
افزوده شدن، افزون شدن، افزایش یافتن، گرته گیری شدن ( رونوشت یا کپی گرفته شدن )
افزونگر، فزونگر، افزاینده
افزونگر الکترون، افزاینده الکترون
افزاینده، گرته گیر، گرته بردار
فزونسازی ژن، گرته گیری ژن، گرته برداری ژن ( افزایش ژن به شیوه طبیعی ) گرته گیری از ژن، گرته برداری از ژن ( افزایش ژن به دست انسان )
افزودن، افزایش دادن، گرته گرفتن، گرته برداشتن
افزایش، افزودن، بیشسازی، بیش سازی، گرته گیری، گرته برداری ( رونوشت یا کپی گرفتن )
دوچند شدن ژن
دوچند شدن
دوچند کردن، دوچند سازی
دوچند، دولا، دولایه، جفت