پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٨١١)

بازدید
٤,٧٧٦
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوسی، نرابی= seminal شوس، نراب= منی، semen

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوس، نراب واژه ی پهلوی شوس به چم نراب، منی، گُشناب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کیسَک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"شوسار" شوسار واژه ای پیشنهادی ست به جای [پروستات] شوسار: واژه ی پهلوی شوس به چم منی و پسوند کُناکی ( فاعلی ) آر. شوسار= سازنده، آورنده ی شوس

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"شوسار" نوواژه ی شوسار به جای پروستات شوسار: واژه ی پهلوی شوس به چم منی و پسوند آر به چم آرنده، آورنده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

"شوسار" شوسار: شوس=منی - پسوند کُناکی ( فاعلی ) آر ⬅️ شوسار.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَنمایه، تنمایه ( پروتئین ) : ماده ی سازنده ی تن جانداران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

از نوواژه ی " تَنمایه" می توان به جای واژه ی پروتئین بهره گرفت. تنمایه= مایه یا ماده ی سازنده ی تن جانداران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تَنمایه، "تنمایه" واژه ای پیشنهادی ست که می توان به جای واژه ی [پروتئین] به کارگیری کرد. تنمایه: مایه یا ماده بنیادینِ سازنده ی تن جانداران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم مایِگی، هممایگی، هم مادِگی، هممادگی، ( هم ماده بودن، همجنس بودن ) همسانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

هم مایِگی، هممایگی، همماییک، هم مادگی، هممادگی، هممادیک همماده بودن، هممایه بودن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مایه، مایَک، ماته، ماتَک، ماده ( ماده ی سازنده ی یک چیز یا کالا ) ، ماتَک=ماده ( در پهلوی )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

هممایه، هم مایه، هممایَک، همماتَک، همماته ماتَک: در پهلوی= ماده، مایه، ماده ی سازنده ی یک چیز

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم مایه، هممایه، هم ماده، همماده همریخت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به اندام ( و یا بخشی از اندام ) پیوند خورده از یک جاندار به جانداری دیگر در همان گونه، "دگرپیوند" گویند. مانند کلیه پیوندی از یک انسان به انسانی دیگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیوند زدنِ یک اندام یا بخشی از اندام یک جاندار به جانداری دیگر در همان گونه؛ مانند پیوند کلیه از یک انسان به انسانی دیگر یا پیوند قرنیه که بخشی از چش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بافتی است که از یک اندام جدا شده و به اندامی دیگر از همان تن پیوند می شود. مانند تکه استخوانی که از لگن بیمار برداشت شده و به یک استخوان شکسته ی کوت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودپیوندی: پیوند زدن بخشی از اندام یک تن به اندامی دیگر از همان تن. مانند برداشتن تکه ای از استخوان لگن و پیوند زدن آن به یک استخوان شکسته که دچار ک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شمارشی، سنجشی

پیشنهاد
٠

زیست زمین شناس برابر با biogeographer دانشمند و پژوهشگری که درباره ی زمین شناسیِ زیستی پژوهش می کند.

پیشنهاد
٠

زیست زمین شناسی برابر با biogeography زمین شناسیِ زیستی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیست زمین شناس زیست گیتانگار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیست زمین شناسیک، وابسته به ( مربوط به ) زیست زمین شناسی وابسته به زمین شناسیِ زیستی . زیست گیتانگاریک وابسته به گیتانگاریِ زیستی یا جغرافیای زی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیست زمین شناختی، زیست گیتانگاشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیست زمین شناسی= زمین شناسیِ زیستی زیست گیتانگاری= گیتانگاری یا جغرافیای زیستی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

توریک، تورین تور . پسوند نسبت[یک]= توریک = توری مانند نزدیک، تاریک، باریک، تاجیک تور . پسوند نسبت[ین]= تورین مانند سنگین، آهنین، زرین و. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان از واژه ی همتافت به جای [شبکه] بهره گرفت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پذیرفتن، پذیرا شدن سرافراز کردن، سربلند کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خودفروبینی خودبیزاری: حالت سخت خودفروبینی یا خودکم بینی

پیشنهاد
٠

نمایه قنداَفزایی یا نماگر قندافزایی یک دانشواژه ی پیشنهادی ست به جای [شاخص گلیسمیک یا گلایسمیک] نمایه یا نماگر قندافزایی: سرعت افزایش قند خون پس از ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قنداَفزایی به جای گلیسمیک یا گلایسمی. نماگر قندافزایی= شاخص گلایسمیک ، نماگر قندافزایی نشان دهنده ی سرعت افزایش قند خون پس از خوردن هر ماده ی خوراک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نماگر قنداَفزایی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"قنداَفزایی" خوراکی هایی با نماگر قندافزایی بالا، قند خون را به تندی بالا می برند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"نماگر قندافزایی" قنداَفزایی به جای گلیسمیک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نماگر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درود بر جناب نقدی ارجمند نشان دادن خشم آشکار در برابر اینگونه آدمها که گفتید نه تنها اثربخش نیست که برآیند ناینده ( منفی ) هم دارد و شاید طرف را در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیوند خورده، پیوست شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نشیمن، جاگیری، جایگیری خانه گزینی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سکنی کردن یا گزیدن یا یافتن= خانه گرفتن، جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن سکنی دادن= خانه دادن، نشاندن، نشیمن دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نشستن، نشیمن کردن، جاگیر شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جا دادن، نشاندن، نشیمن دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن به جای اسکان یافتن. جا دادن، نشاندن، نشیمن دادن به جای اسکان دادن

پیشنهاد
٢

جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن به جای استقرار یافتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن= مستقر شدن، استقرار یافتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گریزگاه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاج مِهِل = کاخ تاج در نامواژه ی "تاج محل"، واژه ی محل که درست تر آن مهل است از واژه ی سانسکریت "مَهالَیَ महालय " به چم [ساختمان بزرگ، کاخ] است: مهال ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در بسیاری از فتادها ( موردها ) که واژه ی محل یا مکان بکار رفته، به جای آن در پارسی می توان از یکی از پسوندهای جایگه بهره گرفت: محل تولد= زادگاه، زادب ...